با همه ادعایی که بشر در پیشرفت فناوری انتقال اطلاعات دارد، اما هنوز رسانه نمیتواند خیلی چیزها را به مخاطبانش انتقال دهد. مثلا همین عقب ماندگی تکنولوژی کار گزارش ما را لنگ گذاشته و نگارنده در توصیف عطر خاص و عابرکش کوچه موسوم به "عارفیانِ خیابان امام" درمانده است.
آبگوشت، میگویند آذربایجانی ها عاشقش هستند، نسل جوان به کنار اما قدیمی ها بی آبگوشت انگار یک چیزی کم دارند. خلاصه این غذای لذیذ و کامل در بازار ارومیه تنها به یک مغازه کوچک، ساده و قدیمی ختم میشود.آبگوشت مش قربان!
انتظار ندارم که غیر اورموی ها به راحتی در فضای گزارشم قرار بگیرند، یکجورهایی این گزارش با رگ خاطرات همه بچه قدیمی های این شهر بازی میکند.
بر خلاف چیزی که خیلی ها فکر میکنند، "مش قربان" نه نام خودش است و نه نام پدرش! پدر بزرگش مردی بود که 70 سال پیش مغازه کوچکی در بازار قدیمی ارومیه برای خودش و نسل های بعدی جفت و جور کرد که آن مغازه بهشت همه آبگوشت خور های ارومیه ای شود.
اکبر فرشباف، همان نوه مش قربان است که حالا نام پدربزرگش را یدک میکشد، دَرِ دکان مش قربان از حد معمولی یک مقدار کوچک است، ناچاری برای ورود به مغازه کمی خم شوی! اکبر با زیرکی عکس مش قربان را درست رو به روی در چسبانده است و همه بخواهند یا نخواهند در برابر مش قربان خم میشوند.
این اکبر است، تا به حال ندیده ام دکمه های بالای پیراهنش را ببندد!
مغازه مش قربان امروز بعد از 70 سال تغییراتی در جهت مدرنیته داشته است! مثلا یک دوربین مدار بسته که سیمش به هیچ جایی وصل نیست! یک کارتخوان بانکی و یک کولر آبی!!
اکبر آقا اولش خیلی تحویلمان نمیگرفت، به شاگردانش میگفت که از شبکه های ماهواره ای به دنبال مصاحبه با او هستند!!!
- این مغازه نسل به نسل به دست شما رسیده است، فکر میکنید فرزندانتان مغازه مش قربان را بعد از شما حفظ میکنند؟
بعد از من به احتمال زیاد دیگر دکان مش قربان را میبندند، شاید بکوبند و پیتزا و ساندویچی بزنند! اداره این مغازه کار راحتی نیست، بعید میدانم بچه های نسل بعد توانند تحملش کنند، مثلا از ساعت 4 صبح برای آماده کردن آبگوشت ها به مغازه بیایند!
-روزانه چند تا آبگوشت میفروشید؟
بازار کساد است، خیلی ها نه رمق آبگوشت خوری دارند و نه پولش را! الان چیزی حدود 250 تا 350 آبگوشت در روز.
-راز عطر عجیب آبگوشت های شما چیست؟ چرا در بازار اینقدر معروف است؟
خوب این فوت کوزه گریست، این فوت را که نمیشود لو داد! اما ابگوشت همان آبگوشت است، ولی برکت دست آشپز هم بی تاثیر نیست.
-از پدربزگتان بگویید؟
خیلی سعی کردیم به مکه برسانیمش! که بشود حاج قربان! اما نشد، نرسید! در آن زمان با پای پیاده به مکه میرفتند. اما با وجود تمام مشکلات او کربلایی قربان است و به کربلا رسید. اما مردم اسم مش قربان را بیشتر دوست دارند.
-خودتان چه؟ آبگوشت میخورید؟ از آبگوشت زده نشدید؟
زندگی ما بدون آبگوشت امکان ندارد! روزی نیست که حداقل یک آبگوشت در مغازه نخوریم، کارگران دو یا سه تا هم میخورند! آبگوشت غذایی نیست که از آن خسته شوی! آیگوشت برای من یعنی زندگی!
کمتر کسی داخل آشپزخانه مش قربان راه پیدا کرده است
آبگوشت های مش قربان از ساعت 5 صبح تا خود شب مداوما میجوشند و مش قربان هی آبشان میدهد
چشم های شاگردش از پوست کندن این همه پیاز تا سر ظهر سرخ میماند!
خلاصه کلام اینکه مش قربان از برند های بازار ارومیه است، بچه های قدیمی ارومیه که اگر نماینده و مسئول هم شده باشند، برای خوردن آبگوشت های اکبرآقا حاضرند در برابر عکس مش قربان خم شوند! نسل سومی های ارومیه ای هم خیلی آبگوشت گریز نیستند! خیلی هایشان عاشق این غذای کامل اند.
به هر حال شاید چند سال بعد مغازه مش قربان تبدیل به یک پیتزا فروشی شود، آن روز روز مرگ خاطرات نوستالژیک همه آبگوشت خورهای ارومیه ایست.