مادر جوان اصفهانی در دومین بارداریاش ٣ قلوهایش را بر فراز آسمان اصفهان بهدنیا آورد.
صبح
١١ مرداد ماه روز عجیبی برای یک پدر و مادر اصفهانی بود. ساعت ٣٠: ٠٩ صبح
روز یکشنبه پرستاران مرکز بهداشتی درمانی شهر ورزنه در اصفهان با وضع
اضطراری زنی باردار مواجه شدند. معاینات پزشکان نشان میداد این زن درحال
زایمان است، به همین خاطر یک امداد اورژانس پیش بیمارستانی به همراه ٢
تکنسین فوریتهای پزشکی از پایگاه ورزنه به مرکز بهداشتی درمانی اعزام
شدند. باتوجه به شرایط جسمی این زن باردار بلافاصله از اورژانس هوایی
درخواست امداد شد. با فرود بالگرد اورژانس هوایی به شهر ورزنه، مادر باردار
به همراه ٢ پرسنل مامایی مرکز بهداشتی درمانی این شهر به بیمارستان الزهرا
(س) واقع در شهر اصفهان منتقل شدند.
این زن باردار که به همراه
پدرش سوار بر بالگرد امدادی شده بودند هرگز تصور نمیکرد ٣ قلوهایش بر فراز
آسمان و در بالگرد پا به دنیا بگذارند. درد زایمان بیامانش کرده بود که
ناگهان صدای نالههای مادر در صدای گریه اولین نوزادش گم شد. ٢تکنیسین
اورژانس دقایق نفسگیر عملیات نجات زن باردار و تولد نوزادانش را در حین
پرواز آغاز کردند. با فرود بالگرد صدای گریههای ٣ نوزاد در فضای کوچک
بالگرد پیچیده بود و مادر جوان نوزادانش را در آغوش داشت.
خلبانی که شاهد تولد ٣ قلوها بود١١٥
دقیقه پرواز نفسگیر بر فراز آسمان استان اصفهان کافی بود تا سرهنگ خلبان
سرمست خاتونکی، خلبان بالگرد امدادی هوانیروز شاهد تولد ٣ قلوها در بالگردش
باشد. او درباره شرایط پرواز گفت: «براساس قرارداد هوانیروز با مرکز
مدیریت حوادث و فوریتهای پزشکی استان اصفهان، یک بالگرد برای خدمات
امدادرسانی به حوادث ویژه، هر روز از طلوع تا غروب آفتاب همراه با ٢ پزشک
فوریتهای پزشکی به صورت آمادهباش قرار دارد. ساعت ٩:٣٥روز یکشنبه ١١
مردادماه، از طریق مرکز EOC فوریتهای پزشکی با پایگاه امداد هوایی خبر
انتقال یک زن باردار گزارش شد.
بلافاصله به مقصد شهر ورزنه به
پرواز درآمدم. بالگرد در منطقه خانههای مسکن مهر ورزنه بر زمین نشست و یک
خانم باردار جوان ٢٨ ساله که درد زایمان او آغاز شده بود به همراه ٢ماما
سوار بالگرد شدند و به مقصد بیمارستان الزهرا(س) اصفهان پرواز کردیم. ١٥
دقیقه پس از پرواز درد زایمان مادر شدت یافت و نخستین نوزاد این زن جوان که
٣کودک در شکم داشت، پا به دنیا گذاشت؛ دومین نوزاد هم دقایقی بعد، از
ناحیه دستها درحال خارج شدن از رحم مادر بود که ماما و پزشک تقاضای فرود
بالگرد در مسیر را داشتند اما قبل از نشستن هلیکوپتر دومین نوزاد هم متولد
شد. بالگرد با سرعت زیاد به سمت بیمارستان پرواز میکرد که سومین نوزاد هم
در هلیکوپتر به دنیا آمد. سرانجام بالگرد همراه با مادر و ٣ کودکش در
بیمارستان الزهرا(س) اصفهان بر زمین نشست و سلامتِ هر ٤ نفر پس از معاینه
توسط کادر پزشکی بیمارستان تایید شد.این ماموریت یک ساعت و ٥٥ دقیقه به طول
انجامید.»
گفتوگوی «شهروند» با پدر ٣ قلوهاسیدکاظم
میر عبداللهی ٣١ ساله وقتی همسر باردارش بر فراز آسمان درحال انتقال به
بیمارستان بود خود را به لب جاده رساند؛ سوار تاکسی شد و در ظهر داغ نیمه
تابستان، از طریق زمینی خودش را به همسرش رساند. این مرد جوان وقتی به
بیمارستان رسید هرگز تصور نمیکرد نوزادانش به دنیا آمده باشند آن هم در
بالگرد امدادی.
کشاورز است و از اینکه خداوند ٣ قلوهایش را سالم به
او داده انگار دنیا را به او بخشیدهاند. میگوید وقتی همسرش سوار بر
بالگرد شد تا از طریق هوایی به اصفهان منتقل شود بدون مکث خودش را به لب
جاده رسانده تا با کرایه تاکسی خودش را به بیمارستان برساند. دل توی دلش
نبود همه آن چند ساعتی را که میدانست زن باردارش به همراه ٣ قلوها از او
جدا شدهاند تا با تولدشان قشنگترین روز زندگیاش را رقم بزنند. سیدکاظم
میرعبداللهی که ٣١سال دارد حالا اما تنها نگرانیاش مشکلات مالی است که
شاید در آیندهای نزدیک برای نگهداری از٣ کودک با آن مواجه شود.
چندسال است ازدواج کردهاید و چند فرزند دارید؟ ٧سال پیش ازدواج کردیم و پیش از تولد ٣ قلوهایم یک پسر ٦ ساله به نام سیدحسن داشتیم.
شغلتان چیست؟هزینه زندگیام از راه کشاورزی تأمین میشود.
وقتی فهمیدی همسرت ٣ قلو باردار است، چه احساسی داشتی؟ما
در ٣ ماهگی بارداری متوجه شدیم ٣ قلو در راه داریم. شوکه شده بودیم اما
پزشکان به ما گفتند وضع فرزندانمان خوب است و جایی برای نگرانی وجود
ندارد. به همین خاطر برای رسیدن این روز لحظهشماری میکردیم.
فکر میکردی فرزندانت در بالگرد و بر فراز آسمان متولد شوند؟چون
در یک خانه روستایی زندگی میکنیم و مرکز پزشکی ورزنه امکانات زیادی ندارد
همیشه نگران زایمان همسرم بودم اما هرگز تصور نمیکردم ٣ قلوها در بالگرد
به دنیا بیایند.
آیا برای زایمان همسرت، دلهره داشتی؟بله،
دعا میکردم او هنگام زایمان دچار مشکل نشود و بچهها هم سالم به دنیا
بیایند. مسئولان خانه بهداشت روستایمان در این مدت خیلی به همسرم کمک
کردند. آنها پرستاری را به خانهمان فرستادند تا از همسرم نگهداری کند که
صمیمانه از آن پرستار و همچنین مسئولان خانه بهداشت تشکر میکنم.
از تولد٣ قلوها بگویید.صبح
روز یکشنبه با شروع درد زایمان همسرم، او را به مرکز بهداشتی درمانی شهر
ورزنه بردم. پس از چند ساعت که او در اتاق عمل بود و من نیز نگران و دلواپس
بودم، متوجه شدیم که به دلیل نبود امکانات و شرایط خاص زایمان باید همسرم
را به بیمارستانی در اصفهان منتقل کنیم به همین خاطر همسرم به همراه پدرش
سوار بالگرد شدند و من با تاکسی خودم را به آنها رساندم.
اولین جملهای که با مشاهده ٣ قلوها به زبان آوردی...از اینکه سالم بودند خدا را شکر کردم.
چه نامی برای ٢ دختر و یک پسرتان انتخاب کردید؟فاطمه، زهرا و علی.