دانستنی ها

دانستنی های کامپیوتر/زندگی/جهان و ...

دانستنی ها

دانستنی های کامپیوتر/زندگی/جهان و ...

معضلی به نام تکدی گری در زیرپوست شهر ارومیه

نه ! نه به تاریخش ، نه به قیافه اش ، نه به اسمش . نمی آید.پس چگونه این وصله هفتاد رنگ را به قامت پیر و فرتوتش بچسبانیم.؟! ازسروکولش ،از هر سه راه و چهار راه ،از هر تقاطع مشرف به ترافیک و حجم آدمهای سواره و از دست وپاهای این شهر بیگانه پرور از خودی بیگانه؛بالا می روند و پایین می آیند؛ از اعصاب خسته و حساس و نوع دوست این شهراز خود واز خدا بی خبر! در تاریخ ثبت شده که درزمانی دور که تبریز امروز به نام دارالسلام ودارالاسلام شناخته می شده،اهالی غیرتمند این شهر، بین غیرت وهمیت دینی و انسانی خود و آوازه دارالسلام باحیات روزمره جمعی از این اهالی شهر(مستمندین و فقرای شهر که از زور نداری به گدایی افتاده بودند) فاصله واختلاف دیدند.

پس بر آن شدند که کاری کنند که برای همیشه در حافظه تاریخ بماند و اینچنین شد که شهر تبریز مساوی شد با شهر بی گدا! بنازم به هیبت گذشته که هرچه رنگ گذشته دارد ، انگار رنگ حقیقت دارد.آخر اگر غیرت اهالی دارالسلام واقعی بود ودرتاریخ ماند،آن نیازمندی ودست گدایی که روبه شهربازمی شد هم واقعی واز سرنیاز بود نه ناز! اما حالا وصف ارومیه است که نازمند ونیازمند درهم غلط شده اند.جمع کثیری هم از نوع بومی و هم از نوع غیر بومی با آخرین متد های روز متوجه کسب و کار بی دردسری شده اند که برای عده ای کسب است و برای عده ای دیگر کار آن هم بی عار! نه برای من که صدقه می دهم در راه خدا ونه برای او که صدقه می گیرد در راه خدا!؟

تیپ شناسی این جمع صورت مشخصی دارد.زنی یاپیرمردی نسخه ای به دست !زنی که کیپ صورتش را با چادرسیاهش پوشانده وبا درد دل مختصری ...! زنی با بچه شیر خواره ! زنی با چند بچه قد و نیم قد ! پیرمردی، نوجوانی بویژه معتادی ، اسپندی ودودی ویا در راه مانده ای و آیا واقعا ً نیازمند ؟ در تیپ شناسی فوق یک ترکیب چند وجهی به چشم می خورد.اعتیاد ، زن ،کودکان و نوجوانان ، قشر پیر و کهنسال؟! به هم تنیده شده معضل اعتیاد و حضور کودکان وزنان و... در متن معضل مورد اشاره (تکدی گری) خود نشان دهنده این موضوع می باشد که مشکل اصلی دراین مورد جای دیگریست.

فقر بعلاوه فرهنگ مصرف زدگی بعلاوه وضعیت طاقت قرسای صنعت و اقتصاد شهری و بومی استان!والا نه شریعت دینی و نه سنتهای فرهنگی و اجتماعی ونه بدنه ی سیاست گذاری های جاری هیچ ظرفیتی را برای چنین پدیده ای پیش بینی نکرده اند و اصلا ً چنین هنجارشکنی ها را بر نمی تابند وحتی در مقابل آن گام برمی دارند. سوال اصلی اینجا ست که با وجود دستگاهها و نهادهای حمایتی هم از نوع دولتی و هم از نوع خصوصی که اتفاقا تا آنجا که جا دارد کارشان را هم درست انجام می دهند، این پدیده شوم و هنجار گزیر چرا باز هم قد علم می کند؟ آیا می توان علت وجود ووقوع آن را باز تاب وضع اقتصادی مردم تفسیر کرد؟

آیا می توان از آن ،گود شدن فاصله طبقاتی را( درشهر ارومیه) برداشت کرد؟ آیا می توان چنین نتیجه گرفت که روحیه مصرف زدگی و وا زدگی در فرهنگ و جامعه شهری ما نقب زده است و راحت طلبی باب و مد روز شهر ما شده است؟روشن است که با توزیع ماهانه یارانه های نقدی حداقل ممری به تعداد اعضا به پیکره هر خانواده با درآمد و یا بی در آمد تزریق شده است و واضح است که وجود تضاد طبقاتی درجامعه انکار پذیرنیست هرچند در جهت کنترل آن ادعاهای مختلفی شده است. اما قابل انکارنیست که نه فعالیت نهادهای حمایتی ونه سیاست گذاریهای انجام شده در راستای فقر زدای و ... به شکل مطلق و بی خطا نبوده و نیست و صد البته قابل آسیب شناسی هم هست.

لیکن آسیب شناسی دقیق و درخود در این مورد ، نه در مجال این نوشتار هست و نه در مسیر هدف نوشتاری آن؛که در این خصوص بررسی و پژوهش از زوایه همان برنامه ریزی های انجام شده و نحوی عملکرد دستگاه های حمایتی و مربوطه در این زمینه مهمترین اصل وبنای آن بر دوش متخصصین این امور است. اما آنچه که درمسیراصلی این نوشتار حائزدرجه اول اهمیت است مساعد بودن فرهنگ سنتی واجتماعی شهرارومیه با توجه به همزیستی اقوام و قومیت های مختلف ونحو معیشت اقتصادی آنان و فرهنگ جاری و ساری این اقوام مختلف است.نحو دیدگاه آنان به مسئله اشتغال ، خانواده وازدواج و... نقش تعیین کننده ای درخصوص تربیت اجتماعی و فرهنگی افراد در این زمینه را داراست. برای مثال دوستی که غیر بومی شهر ارومیه بود وازاهالی یک از شهرهای مرکزی کشوربود درنقل و قولی دوستانه به نکته ظریفی اشاره کرد: بچه های شهر شما خیلی راحت طلب هستند ،دوست دارند که حتی ماشین آنها را تا دم درخانه هم برساند! این یعنی همان فرهنگ مصرفی. نبود زمینه های مناسب تولیدی و صنعتی مربوط به اشتغال ،عدم ایجاد فرهنگ تولید مدار، ودست آخر فقرمضاعف اجتماعی و اقتصادی در کالبد اصلی جامعه شهری. باتوجه به شرح ارائه شده،می توان در چند محور بحث تکدی گری را خلاصه کرد.

معضل تکدی گری یعنی فرهنگ مصرفی و فرهنگ گدا پرورری: 

فرهنگ مصرفی ،روحیه ی مصرفی به بار می آورد. شخص را تن پرور و به آماده خوری سوق می دهد. در چنین فرهنگی شخص کوتاه ترین و بی زحمت ترین راه را برای تامین نیاز های خود انتخاب می کند.در چنین فرهنگی فردیت و شخصیت اجتماعی و شان انسانی به هیچ شمرده می شود و اشخاص نسبت به هم احساسات کاذب پیدا می کنند و تشخیص نیاز از ناز مشکل می شود.

معضل تکدی گری یعنی اشتغال مساویست با هم معضل ،هم بهانه:

در غیاب اقتصاد پویا و تقسیم عادلانه ثروت و نبودن زیر ساختهای مناسب صنعتی و یا فعال نشدن این ساختها و زیر ساختها و معطل ماندن پتانسیل های مختلف انسانی ،شغلی و تخصصی و حتی مالی (سرمایه های انباشته و یا سیال در دست و بال مردم و سرمایه داردان)،منجر به بهم خوردن توازن فرهنگی و اجتماعی یک جامعه و سپس ایجاد شغلهای کاذب و سوق دادن نیروی کار به سوی تن پروری و افتادن به دام تمنا از مردم می شود. و به همین شکل بهانه لازم را به دست افراد راحت به نام نبود شغل و کار و...می دهد و زمینه های لازم برای متکدیان فراهم می شود.

معضل اعتیاد یعنی مکمل گدا پروری:

اعتیاد به انواع مواد مخدر در یک جامعه یعنی از کار افتادن اندام های فعال اجتماعی ،انسانی و فکری و حتی عاطفی انسانها.بطوریکه نه برای شخص سالم جا برای تفکر و تشخیص و مراقبت باقی می ماند و نه برای فرد بیمار و آلوده به مواد مخدر جا برای باز گشت و یا پذیرش نسبی باقی می ماند. اعتیاد قدرت خلاقه انسان متفکر را کور کرده و در چنین حالتی انسان فقط خود و نیاز موقت خود را موجه جلوه داده و برای ارضاء و رفع آن دست به هرکاری می زند.گدایی ،دزدی ،جرم و جنایت.معضل اعتیاد رابطه مستقیم با معضل تکدی گری دارد.هرقدر اعتیاد به مواد مخدر از هر نوع بین افراد یک جامعه از کمییت وکیفیت بالا و سنگینی برخوردار باشد نسبت تکدی گران به همان میزان افزایش و تنوع خواهد داشت.

معضل تکدی گری یعنی گدا سازی از کودکان و زنان: 

اغلب متکدیان که روزمره در کوچه و خیابان و سر چهارراه ها وغیره دیده می شوند و به همراه خود اسپند و دود و ....دارند یا کودکند یا نوجوان! اینان کلاس درس و مدرسه را هم با خیابان و کوچه و به در راه خدا ،عوضی گرفته اند؟!و یا به آنها نشانی عوضی دادند ؛پدر و مادراز سر نداری یا اعتیاد و یا بی عاری و ...به هرحال اینان از همین سن کم و به این شکل ناگوار وارد جامعه می شوند وگزش لبه ی تند برخوردهای اجتماعی را بر تن و جان خود عمیقا ً حس می کنند و شاکله ی اصلی شخصیت آنان بجای شکل گیری درمدرسه وکلاس درس در متن جامعه ودربرخورد با بد نه اصلی آن شکل می گیرد. هشدار که تخم مرغ دزد عاقبت شتردزد می شود! دومین قشری که بعد از کودکان به شکل روز افزونی به تکدی گری روی می آورند ، زنان هستند. به نحوی که روزانه می توان انواع و اقسام متکدیان زن را دراشکال مختلف و با روش های گوناگون مشغول تکدی گری دید. طفل شیرخواره را به بغل گرفته تا حس ترحم دیگران را برانگیزاند، نخسه به دست ادعا می کند مبلغی در حدود 10 هزار تومان پول دارو کم دارد، بچه ها ی قد و نیم قد خود را به مصاف پیاده رو ها می فرستد تا با پیچیدن به پرو پای عابرین آنان را به دادن صدقه یا اعانه زورکی ترغیب کنند.ویا با دود کردن اسفندی ویا فروش کتب جیبی ادعیه وقرآن جیبی و... مبلغی پول بگیرند.یا با پوشاندن سر و صورت خود و با فرستادن صلوات و دعا کردن و آوردن اسم ائمه علیهم السلام و دیگر اذکار و ... حس دلسوزی و ترحم عابرین ورهگذران تحریک کند و چراغ غیرتشان را خاموش!

معضل تکدی گری یعنی زیر سوال رفتن نهادهای حمایتی (کمیته امداد ،بهزیستی ،خیریه های خصوصی و دولتی و....)

نهادهای حمایتی هر کدام با داشتن دستگاه های عریض و طویل و تعریف بخش ها و طبقه بندی های مربوط به امورات مختلف حمایتی از قبیل مستمری های ماهانه و ارزاق ،دارو و درمان ، تحصیل و اشتغال ، ازدواج و پوشش خانوادگی و... سعی دارند درحد و اندازه های گلیم خود و فلسفه ی وجودی خود باری ازدوش اقشار نیازمند جامعه بردارند.ولی آیا تلاش اینان کافی و وافی به نظر می رسد ؟ حداقل در این راستا که نمای ظاهری معضل تکدی گری این همه تلاش شبانه روزی را زیرتیغ برنده سوال "پس فلسفه وجودی اینگونه نهادها چیست؟"نبرد؟!به هرحال این معضل چند وجهی می تواند تا جای اقدامات دولتی و خصوصی در زمینه فقر زدای را زیر سوال ببرد که حتی اقدامات انجام شده تا کنون را از تاثیر بیندازد.

معضل تکدی گری یعنی زیر سوال رفتن فرهنگ شهری و آلود شدن سیمای شهر 

یکی از وظایف شهر داری ها زیباسازی ظاهر و سیمای شهر و آرایش سیمای شهر یه ترتیبی که نشان دهنده امکانات بومی و تاریخی و شهری یک شهر باشد.به طوری که وقتی مسافر و یا گردشگری به شهری سفر کرد و قصد ماندن در آنجا را در داشته باشد، حداقل تصویر دلنشین و مطلوب از سطح شهر و نمای ظاهری آن برداشت کند و ازاین طریق نشانه های تاریخی و بومی و حتی شهری ومدرن نهفته در آن نما و سیما را هم در یافت کند و با خاطره خوش به شهر یا کشورش باز گردد و وطن خودرا با معیار های آن شهر بسنجد وحتی برای سفربعدی خود را آماده کرده ودیگران را نیز ترغیب کند.حال با وجود انواع و اقسام متکدی وشاغلین به شغل های کاذب درسطح شهر و پراکنندگی آنها به وسعتی به اندازه همان شهر و احیانا ً برخورد با این مسافرین وگردشگران ،چه تاثیری بر روحیه و خاطرآنها می گذارد وآنها در مورد فرهنگ مردمان شهر مذکور چگونه خواهند اندیشید؟آیا وظیفه شهرداری شهر نیست که با هماهنگی دیگر دستگاه های ذی ربط این امور را سامان دهی کنند و شهری امن از لحاظ زیباشناسی به مردم هدیه کنند؟

معضل تکدی گری یعنی ویترین وجود بحران: 

معضل تکدی گری به دلیل اینکه در بین مردم و در لا به لای فعالیتهای روزانه ها آنها واقع می شود و به چشم می خورد ،به شکل ناخوداگاه می تواند گمان غلط وجود بحران های اقتصادی و اجتماعی را در یک جامعه شایع کند . چرا که افراد مختلف از اقشار مختلف یقینا ً ازسر نداری به اینگونه امور تحقیر آمیز روی می آورند.وضع اقتصادی بد است که مردم به گدایی افتاده اند و.... در حالی که وجود تورم را درچهار چوب اقتصاد کشور نمی توان انکار کرد. ولی مگرقراراست زندگی روزمره تا چه حدی به افلیج نزدیک شود که مردم را به چنین اظهار نظرهای وادار کند. نه! فرهنگ مصرف و مصرف زدگی و تنبلی و وازدگی این گمان غلط را تقویت می کند والا وجود مشکات را کسی انکار نمی کند.

معضل تکدی گری یعنی زیر سوال رفتن شعائر دینی و انسانی:

نه دین مبین اسلام و نه فرهنگ و اداب و سنن ما ،هیچ کدام تکدی گری را نه تنها جایز که بلکه مذموم می دانند. این دو بعد اصلی جامعه شهری و کشوری ما در برخورد با این معضل و معضلات مشابه راهکارهای اندشیده و ارائه کرده اند.صله ارحام ,تعاون, قرضه الحسنه، رسیدگی به ایتام و فقرا (به گونه ای که روی پای خود بیستند) ،گلریزان، ....حال چگونه است که در برابر این همه راه کار و راه چاره ناموس خدا و عیال الله هنوز هم دست به سوی هم دراز می کنند؛ هم به ناز ، هم به نیاز.

معضل تکدی گری یعنی....

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.