شعر در طول تاریخ خود، مؤثرترین بعد ادبیات و ترسیم آنی لحظات با محتوای مختلف در پهنای خیال و خاطر بشربوده است. آنچه که در مورد شعر در طول زمان دچار تطور و تغییر شده است، فرم و شکل ارائه و اجرای ادبی آن بوده که به مرور جان محتوای کلام شعر را درنوریده و متغیر ساخته است. این مقال به شکل کلی جایگاه مناسبی برای توضیح ابعاد زبان شناختی و شکل شناسی شعر نمی تواند باشد، چرا که محور آن نوع شناسی خاصی از این کلام سحرآمیز در گستره فرهنگی و جغرافیایی خاص و همچنین ریشهشناسی آن در این محیط بومی است!
اصولا ً انقلابهای بزرگ و مردمی در همیشه تاریخ بر دو پایه مهم برقرار شده و جان مایه گرفتهاست! یکی ایدئولوژی و معنویات است که در غیاب آن، فلسفه آن هم از نوع سیاسی قابل مشاهده است و دیگری ادبیات و سخنسرایی که بیشتر حول شعر و شعار با انواع مختلف میگردد.
در انقلاب ایران هر دوی این وجوه در شکل واقعی خود بروز و ظهور داشته-است! ایدئولوژی مذهبی از یک سو و شعر و شعار از سوی دیگر.
انقلاب با خود ویژگیهای جدید و فضای جدید به بار میآورد، یک حافظه انقلابی به شکل معیار، بنیهها و ریشههای جوشش خود را اعم از تاریخی، مذهبی و مردمی و... درونی خود میکند و در زبان خود متبلور میسازد.
بسیج، عاشورا، انتظار، دفاع مقدس، مقاومت و... بیشمار بعد عملی و فکری دیگر که در زبان انقلاب شکل وجودی دارند.
در منطقه آذربایجانغربی و شهر ارومیه هم در چرخه انقلاب اسلامی و حرکت در مسیر زمان آن، شعر خاص منطقهای و بومی شکل و اساس یافته است که در کل از قاعده کلی آثار انقلابی سرچشمه میگیرد! پیوند شعر کلاسیک با مضامین انقلابی همچون بسیج و زبان انقلابی و معاصرت با متن انقلاب تا زمان حال!
در این زمینه و برای مثال برای بررسی عمیقتر باید به سراغ اسامی و نامها رفت و چند و چون جریان شعر انقلاب را در شهرارومیه و بر پهنای هر دو زبان ترکی، فارسی به بررسی نشست!
در شهرارومیه نامهایی نظیر زنده یاد عبدالحسین شیرپنجه رضایی ( تنها) شادروان صیاد گلی پور، بیت ا... جعفری، دکتر محمدعلی ضیایی، سید حیدرعلی آران، علی محمدی، مظفر خداوندگار، حمید واحدی، علی صلاح لو، شاهرخ رضوانی و... و از جوانان احد افخمی و... به چشم میخورند!
برخی از این اسامی در زبان و ادبیات ترکی در جهت ظرفیت سازی برای مضامین انقلابی تلاش فراوان کردهاند: زنده¬یاد عبدالحسین شیرپنجه رضایی ( تنها)، بیت ا... جعفری، مظفر خداوندگار، حمید واحدی، علی صلاحلو و... .
کار این دست از شاعران شعر انقلاب شاید مردمیتر و جنبه ارتباطی قویتر با عمق جامعه داشتهاست! چرا که فهم مضامین و مفاهیم انقلاب اسلامی در چهارچوب زبان مادری آسانتر و دارای عمق و اثربخشی بیشتر است.
اما دسته دیگر در چهارچوب زبان وادبیات
فارسی به محتواسازی و مفهوم سازی در زبان انقلاب پرداختهاند!
دکترمحمدعلی ضیایی، علی محمدیان، سید حیدرعلی آران، شاهرخ رضوانی و احد
افخمی و....
از سوی دیگر کسانی نظیر زنده یاد عبدالحسین شیرپنجه رضایی (
تنها)، بیت ا... جعفری، علی صلاح لو، حمید واحدی، مظفر خداوندگار و... هر
دو سویه ترکی و فارسی را نیز تجربه کرده و در هر دوی این جهات مضمون پروری
کردهاند.
از زنان شاعره نیز، باید در چهارچوب زبان و ادبیات فارسی یاد کرد که بیشتر در ساخت این زبان به محتوایسازی در ادبیات و شعر انقلاب پرداختهاند: زهرا کریم زادگان، ویدا افضلی، ویدا کبیری، خدیجه حسن پور، فکریه سلامت و ... .
در عرصه شعر طنز نیز حرکتهایی در قالبهای انقلابی و انتقادی انجام پذیرفتهاست که هم در چهارچوب زبان و ادبیات ترکی و هم زبان و ادبیات فارسی نمود داشتهاست!
شهرارومیه از نظر نوع شناسی و زمینه شناسی بعد بزرگی از انقلاب را، بعد از وقوع آن به شکل عین به عین تجربه کرد. تجربه 8 سال جنگ و دفاع مقدس! نه شهر ارومیه که استان آذربایجانغربی با محیط بومی خود شاید این تجربه گرانبها را نه فقط از نزدیک و در مناطق مرزیتر، که بلکه در جنوب کشور و جبههها نیز شاهد بود! این تجربه بزرگ و زمینه شگرف شاید اصلیترین بنیان ادبیات و شعرانقلابی در منطقه بومی استان آذربایجانغربی و شهرارومیه باشد!
نمونه اشعار:
عبدالحسین شیرپنجه رضایی
نوجوان مارشی
نوجوان، نوجوان، یاتمیسان اویان
دوشمنه دوشمنه قارشی دور دایان
دورما گئت جوان خصم جنگینه
تکیه وئر باری اؤز تفنگینه
گولـله تؤک باری، اؤلدور اشراری
یاتما دور بیر چالیش دین و میهنه
غیرت ائت غیرت ائت قوربانام سنه
اجنبی اگر یول تاپا بیزه
اوندا قان چیخار قورشاغا دیزه
پایمال اولار زحمتین سنین
وئرمز اوندا وئج غیرتین سنین
یاتمیشیق ائومیزه اجنبی دولوب
دزفولون گوللری گؤر نئجه سولوب
ایندی باخ اؤلوم یاخشیدیر بیزه
چون دولوب بوگون دوشمن ائومیزه
ننگ اگر قالا تاریخین یانار
آخری سنی اولادین دانار
گل عاق اولمایاق دینه قورآنا
یوللانیب گئدک قانلی میدانا
«تنها»دان سلام قانلی ائللره
کرد و فارس و ایرانلی ائللره
عشاق وئریر جبهه ده قان....
عشاق وئریر جبهه ده قان، قان آلیر ایندی
قان قیمتینه جانلاری جانان آلیر ایندی
جینقیر چکه بیلمز داها ساغ-سول کی مجاهد
سول الده سلاح، ساغ اله قورآن آلیر ایندی
سویقونچونو گؤردون کی مکافات الی توتدو
دیوان قوروب آللاه اؤزو دیوان آلیر ایندی
جاهل وئریری درمانی درماندان آلیر درد
عاقل وئریری دردینی درمان آلیر ایندی
امت گئدیری نشئه ی چورته، او سببدن
آمریکا گلیر بیروتا لبنان آلیر ایندی
شاعرلیگی نهضت یئتیریب اوج علایه
گوهرچی گلیب لعل بدخشان آلیر ایندی
هر گون شهدا اوردوسو گلمیش گؤزه چیرپیر
«تنها» سانینی پیر جماران آلیر ایندی
بیت الله جعفری
سلام
سلام ای پاسداران ولایی
شهیدان جهاد خودکفایی
سلام ای پیشمرگان ولایت
حسینی مسلک و قالوا بلایی
به صورت؛ تابش نور محمد
به سیرت؛ انبیایی، اولیایی
"ملارد" از خون پاکان کربلا شد
محرم کرد از ایشان رونمایی
چه سرداران که در خط مقدم
همیشه بوده با روح خدایی
در این سی سال بسته نقش ایثار
به لوح خون ز نایی نینوایی
محرم را به استقبال رفته
نه سر در پیکر و نه دست و پایی
بلی این است رسم و راه عاشق
هما را کی سزد غیر از همایی
چه خوش گفته است مولانای بلخی:
"کجایید ای شهیدان خدایی؟"
"کجایید این سبکبالان عاشق"
"پرنده تر ز مرغان هوایی"
چو هفده سوخته ققنوس عاشق
به سان باهنرها و رجایی
که از خاکستر آنها دمیده
بسا ققنوس سرخ کربلایی
چو هفده ماهی راهی به دریا
به قرب حق رسیده از رهایی
زمین را درنوردیدند و رفتند
شدند از فیض عاشورا سمایی
شرابی از غدیرخم چشیدند
شرابی مصطفایی، مرتضایی
ابد مستان رضوان من الله
جوانمردان بزم لافتایی
الهی اسوه های عشق و ایثار
مثل در بافوایی، بیریایی
خرد حیران بدین عشق و بدین شور
قلم عاجز ازین قدرتنمایی
تن خاکی نهاده کرده معراج
که دیگر نیست طاقت بر جدایی
به لبها ذکر یا مهدی و مولا
که هان ای یوسف زهرا کجایی؟
به یاد تو گذشتیم از سر و جان
نماند از ما دگر حتی نمایی
در این دنیا جمالت را ندیدیم
مگر در وقت جان دادن بیایی
زبان حال ما را "جعفری" گفت
بکرد از آرزومان رونمایی
همه چشم انتظاران تو هستیم
کجایی مهدی زهرا، کجایی؟
کنون بر جای آن والا شهیدان
که گشتند از کرامت کیمیایی
الا ای دوست ای یار بسیجی
الا ایرانی ای قوم خدایی
بیا تا راه این پاکان بپوییم
مبادا سردی و بیاعتنایی
نفوذ فتنه مشکلساز گردید
از این مشکل سزد مشکل گشایی
نداند هرکسی قدر شهیدان
کجا سلطانی و طبع گدایی
"شکسته استخوان" داند عزیزان
در این عالم بهای مومیایی
بنازم خون پاکی را که جز حق
ندارد در بر حق، خونبهایی