ارومیه را به دلایل مختلف، میتوان مرکز استان و یا شهری حاشیه نشین در فرهنگ، اقتصاد کلان، صنایع مادر و حتی مدیریت سیاسی و... در سطح کشور ایران تلقی کرد. این حاشیه نشینی را نمیتوان به فقر ذاتی این شهر و یا بزرگ شهر در منابع خدادادی اعم از ذخایر زیرزمینی، آب و اراضی مستعد، نزولات جوی و... تعبیر کرد که نه تنها بزرگ شهرارومیه بلکه کل استان آذربایجانغربی در تک تک موارد یاد شده دارای تواناییهای بالقوهای است و از این نظر شاید در سطح کشور از مطرح ترین نقاط باشد.
مقدمه فوق گشایش مبحثی است که در سالهای بعد از دوران دفاع مقدس و تا به امروز، شهر ارومیه را به عنوان بزرگترین شهر استان و مرکز آن درگیر خود کردهاست.
پدیده حاشیه نشینی امروز در این شهر تبدیل به محل تلاقی بزرگترین مشکلات شهری و مدیریتی شده است. حاشیه نشینی در همه شهرهای بزرگ نمود خاص خود را دارد و در همه موارد کم وبیش صورتها و علتهای مشابه دارد.
در شهر ارومیه نیز این پدیده تا به امروز در مناطق مختلف پیرامونی شهر و به اشکال مختلف حیات داشته و رخ نمودهاست، بیشتر مناطقی که با خود پسوند آباد را دارند نظیر حسین آباد، علی آباد، اسلام آباد، شاهرخ آباد و... جزء مناطقی هستند که از مراکز پر جمعیت این پدیده در شهر ارومیه به شمار میآیند.
برخلاف تصورهمگان پدیده حاشیه نشینی در شهرها فقط حاصل مهاجرت روستائیان به شهرو ترک دیارروستایی از طرف خود روستایان نیست! علیالخصوص در شهرارومیه که عوارض بعدی ناشی از جنگ و 8 سال دفاع مقدس وهمچنین پیامد آن یعنی مهاجرت از شهرهای کوچکتر نظیرماکو، شوط، قرهضیاءالدین و ... به ارومیه بودهاست.
این مهاجرت از شهرهای کوچکتر به شهرهای بزرگتر نمود اصلی خود را در مهاجرت به پایتخت یعنی تهران نشان میدهد که درسالهای جنگ و بعد از آن به شکل روزافزون در حال گسترش بوده و هست!
استان آذربایجان غربی هم از دوران جنگ تحمیلی تا دهه هفتاد شمسی به شکل مستمر شاهد مهاجرت جمعیت کثیر از افرادی بود که در شمال عراق در دوران استبداد صدام حسین و حمله آمریکا به این کشور، آواره شده بود. طیفی از این جمعیت نیز طی سالیان گذشته و به مرور و بعد از پناهندگی، با مهاجرت به مرکز استان یعنی بزرگ شهر ارومیه در مناطق حاشیهای این شهر ساکن شدند.
یکی از دلایل عمده بروز حاشیه نشینی در اطراف شهرهای بزرگتر و به اصطلاح کلان شهرها، تمرکز امکانات و ظرفیتهای مختلف اقتصادی و فرهنگی و... در این شهرهاست. وقتی کلان شهرهایی نظیر تهران، اصفهان، تبریز، شیراز، مشهد وحتی قم و...هر روز شاهد افزایش امکانات، ظرفیتها و فرصتهای مختلف شغلی، تحصیلی و آموزشی، رفاهی، خدماتی، تفریحی، تجاری، فرهنگی و هنری، اجتماعی و... در گستره خود میشوند و در مقابل شهرهای کوچکتر و بسیار کوچکتر که حتی با توجه به سرمایه خدادای خود، محروم از همه نوع امکانات و شرایط حیاتی و ضروری مورد اشاره در بالا هستند، پدیده و عارضه حاشیه نشینی در این شهرها و حتی به نسبت شهری مانند ارومیه با مثلا ً شوط یا تکاب، روشن تر رخ مینماید.
بزرگ شهرارومیه مرکز استان است ودر وهله نخست نسبت به دیگر مناطق استان باید بیشترین امکانات، ظرفیتها وفرصتهای ضروری زندگی در آن فراهم باشد، همین علت بهترین دلیل برای مهاجرت به این شهر در ابتدای امر است.
یکی دیگر از دلایل مهم گسترش مهاجرت و ایجاد پدیده حاشیه نشینی در بزرگ شهرهایی نظیر ارومیه، مدیریت ناصحیح و سیاست گذاری نامناسب و ناقص اقتصادی سیاسی در حوزههای مختلف، اشتغال، آموزش، فرهنگ و... در کل عدم برآورد و یا عدم طرح نیازهای مبرم جمعیتی منطقه در جهت مبحث توسعه پایدار و جریان توسعه در استان آذربایجانغربی است.
من نویسنده نوشتار حاضر در سالیان گذشته دریک مرکز کاریابی خصوصی مشغول به فعالیت بودهام. مؤسسه و یا مرکز مورد اشاره مستقیم تحت مجوز وزارت کار و اموراجتماعی وقت (قبل از ماجرای ادغام وزارت خانهها) مشغول به فعالیت بود. طبیعتا ً در این موسسه شاهد روند ثبت نام و ورود نام ومشخصات افراد در نرم افراز و سیستم رایانهای مربوطه بودم. چیزی که به تجربه در حین ثبت این اسامی و نامها بر اساس اوراق شناسایی رسمی، دریافتم، این بود که حدود 80 دردصد نفرات ثبت نامی جویای کاردر این مؤسسه، غیر بومی شهر ارومیه و مهاجر بودند. البته با توجه به سنین مختلف آنان، این میزان مهاجرت از نقاط مختلف و استان همجوار حتی، عجیب مینمود. لازم به ذکر است که تا زمان حضور نویسنده در این مرکز، تعداد نفرات ثبت نامی تا حدود شش هزار نفر میرسید.
مثال فوق شاید گویاتر از هر آماری در خصوص میزان و نوع مهاجرت به بزرگ شهری مانند ارومیه در نوع خود باشد.
از دیگر دلایل گسترش حاشیه نشینی در بزرگ شهر ارومیه افزایش جمعیت و از سویی تخلیه جمعیت از متن شهر به حومه آن است که بدیهی است مشکلات ناشی بعد از آن نظیر ساخت و سازشهری، خدمات شهری و... قد علم می کند. افزایش جمعیت به خودی خود باعث ایجاد محلات حومهای در نقاط مختلف پیرامونی شهر نمیشود، بلکه عدم مدیریت صحیح جمعیت و کنترل و هدایت آن باعث ایجاد حلقه محاصره به دور بزرگ شهرارومیه میشود. مناطقی نظیر حصار( خیابان عدالت، آزادگان)، شهرک فرشته و رزمندگان (خیابان رودکی) و... نیز حاصل چنین رویکردی به مدیریت جمعیت شهری است.
از دیگر دلایل حاشیه نشینی در بزرگ شهر ارومیه، مهاجرت روستائیانی است که به دلایل مختلف توان و میل ماندن در روستای محل زندگی خود را ندارند. به جز موارد مهاجرتی که در گذشته دور تا 50 سال پیش در منطقه ارومیه رخ داده است، مهاجرتهای امروزی و معاصر از روستا به شهر به چند دلیل انجام میگیرد. اول رکود بخش کشاورزی به دلیل مشکلات خاص این بخش از کمی آب و خشکسالی گرفته تا مشکلات ساختاری نظیر وام و وثیقه بانکی و...دوم انباشت سرمایه ناگهانی در دست روستائیان از طرق غیرمستقیم و از راه مثلا ً فروش اراضی زراعی و باغات، در طرح قرار داشتن اراضی( در احداث جاده ها و راهها) ، فروش محصولات پربار ( درصورت عمل آوری چنین محصولی) و... است که متآسفانه هیچ گونه برنامه ریزی هم برای بازگشت این سرمایهها به بخش کشاورزی و جغرافیایی روستایی و بومی آن از سوی مدیریت منطقهای انجام نشده و نمیشود.
این سرمایه به متن شهر ارومیه سرایز شده و ناخواسته فرصتهای مختلف شغلی، آموزشی و حتی خدماتی و...را از جمعیت ثابت شهر میگیرد. نوع دوم مهاجرت از روستاها به شهر مهاجرت قومی است. این نوع مهاجرت در مناطق حاشیه ارومیه بسیار دیده میشود که بیشتر در منطقه اسلام آباد1، دخانیات و کشتارگاه ( بزرگراه شهید رجایی) ساکن هستند.
به هرحال امروزه افزایش و گسترش پدیده و معضل حاشیه نشینی در بزرگشهر ارومیه باعث بروز مشکلات لاینحل مختلفی از نظر فرهنگی، اقتصادی، خدمات شهری و حتی آموزشی و...شده است. بروز و وجود مشکلات عدیده در موضوع منطقه کمربندی و بزرگراه خاتم الانبیای بزرگشهر ارومیه از این دست است.