دانستنی ها

دانستنی های کامپیوتر/زندگی/جهان و ...

دانستنی ها

دانستنی های کامپیوتر/زندگی/جهان و ...

وقتی هزینه عزا از عروسی پیشی می گیرد

می گویند مصیبت را اگر با دوستان و آشنایانت تقسیم کنی درد و رنجت کم می شود ولی نمی دانم چرا همه سیاه پوشان  که زیر تابوتهای عزا را می گیرند چرا با صدای بسیار بلند گریه می کنند.

البته باز شنیده ایم که می گویند که با گذشت روز اول و سوم و هفته و چهلم میت درد معزا کم می شود ولی انگار این روزها دردها کم که نمی شود بلکه بیشتر هم می شود وقتی خانواده معزا خود را بار سنگینی از هزینه ها و قرضها مواجه می بیند.

امروز عروسی و عزا هر دو خرجشان بالا رفته حتی گاهی عزاداری و کفن و دفن هزینه اش از عروسی هم فراتر می رود البته اگر بضاعت مالی افراد خوب باشد مشکلی نیست ولی مصیبت وقتی است که جریان روندی معکوس داشته باشد.

چندسالی است در آذربایجان غربی در روستاها و شهرهای سراسر استان شاهد جا افتادن رسومی بسیار مذموم و ناپسند هستیم به گونه ای که در اصطلاح عموم این ضرب المثل رایج شده که وقتی کسی می میرد خانواده اش از غصه هزینه های کفن و دفن قبل ازوی مرده اند یعنی هزینه های کفن و دفن و خیرات و تشریفات مربوط به این موضوع بقدری بالا رفته که مردم دیگر قادر به تامین هزینه ها نیستند.

با نگاهی به گذشته و اداب و رسوم سنتی حاکم بر استان که هنوز در بسیاری از روستاها و بخشها نیز از همان استحکام و صلابت خود برخوردار است می توان دید که وقتی در محله ای یا روستایی کسی فوت می شد دیگر صاحبان عزا دست به سیاه و سفید نمی زدند و حتی دانه ای قند هم درمراسم هزینه و صرف نمی کردند.

بجای صاحبان عزا همسایگان و بستگان از دور و نزدیک برای دلداری به این خانواده ها و نیز ابراز همدردی و کمک به خانواده متوفا هرکسی در حد وسع و توان خویش مقداری آذوقه از دانه ای قند گرفته تا روغن و برنج و چای و گوشت و غیره برای خانواده متوفا می فرستادند.

این رسم پسندیده موجب می شد تا خانواده متوفا فقط غصه از دست دادن عزیزش را داشته باشد نه غصه تامین شام و نهارمهمانهایی که از دور و نزدیک می آمدند.

در بخش های جنوبی آذربایجان غربی حتی رسم بر این بوده که در عزاداریها حتی همسایگان هرکدام یک سینی غذا به خانه صاحب عزا تا روزی که رفت و آمد و مهمان داشتند" تا روز سوم " می فرستادند و خانواده متوفا با آرامش خیال از اینکه ابرویش حفظ خواهد شد فقط به میهمان ها می رسید.

اما مدتی است این رسم نیک و پسندیده در استان حتی در بسیاری از روستاها هم رنگ باخته ( بگذریم از افرادیکه جای عزا و عروسی ها را اشتباه می گیرند و بماند برای بعد ) الان همه شاهدیم که هر فردی فوت می کند از همان روز اول تمام میهمانان صبحانه و نهار و شام را بر سر صاحب عزای بیچاره تلپ شده و تا روز هفتم  شبانه روز و حتی گاهی تا روز چهلم نیز در منزل متوفا حضور پیدا می کنند.

این صاحب خانه نگون بخت و بخت برگشته می ماند با کلی غصه از دست دادن عزیزش حالا اگر متوفا سرپرست خانواده هم باشد که دیگر وای بحال خانواده وی.

این فرد می میرد و به سوی حق می شتابد ولی خانواده وی می مانند با کلی بار غصه و از آن سنگین تر باری از قرض و قوله های بزرگ و کوچک از پول خرید قبر 200 هزار تومنی تا دو سه میلیونی بگیر  تا پول دسته گلها و رستوران و حلوا فروشی و غیره.

در روز اول مراسم عزا و در کفن و دفن میت هر وقت ببینی میهمان زیاد است و دسته گلها فراوان و اخیرا صندلی چینی هم رایج شده  یعنی فرد مایه دار بوده و اگر میهمان کم بود و آخر محل دفن برای مرده قبری در نظر گرفته شده باید حدس زد متوفا وضعش چندان خوب نبوده ولی اصل قضیه که همان رسوم غلط است پابرجاست.

سر مزار بعد از دفن میت همه به تلافی اینکه اقای فلان در مراسم با خانواده بودند و ادب حکم می کند ما هم با خانواده باشیم با دعوت خانواده معزا برای نهار پدر خانواده متوفا را در می اورندو خلاصه هر چه می توانند در حق خانواده معزا لطف می کنند خودش هم از لطفهایی که ذکر شد.

هزینه اتوبوسها و هزینه قبر و غیره بماند که این هم بخش بزرگی از این مراسم ناخوشایند است و مشاورین املاک یک متری چند میلیونی هم که در میان خانوادهای معزا چرخ می زنند هم خود نیازمند مباحث جداگانه ای است.

بعد از صرف نهار که در رستورانها تالارهای شهرها انجام می شود همه رهسپار مسجد می شوند و هرچه مسجد مجلل تر حتما صاحب عزا متمولتر است.

البته لازم به یاداوری است گاهی وقتها بیچاره خانواده معزا که از قشر متوسط هستند یکی را مامور حفاظت از حلواها و خرماها می کند تا بعضی ها که دلشان نمی اید کیلویی 20 یا 30 هزار تومان و یا بیشتر برای حلوا بدهند با مشت حلوا ها را کش نروند چون مجبورند تا پایان مراسم هر روز  100 یا 150 هزار تومان بابت حلوا و خرما هم بپردازند حلوایی که یکی از بهترین و خوشمزه ترین وسایل پذیرایی برای میهمانان مراسم عزاست.

تا روز هفتم منوال برهمین قرار است صبح ها قبرستان و عصرها گریه و زاری و شیون بانوان، روز هشتم روزی تاریخی برای خانواده معزاست که همه طلبکاران برای عرض تسلیت برای چندمین بار و اعلام میزان طلبشان در خانه متوفا حضور پیدا می کنند و این فرد باید از هرجای ممکن پول طلبکاران را بدهد.

هر فرد اگر لحظه ای حتی برای چند ثانیه تامل کند و خود ر ا در جای این خانوادهای معزا بگذارد و فشاری را که از نظر اقتصادی این افراد متحمل می شوند را بررسی کنند تازه می فهمد چه خبر است که اجل در آنها را می زند و این تسلسل باطل ادامه می یابد که "چون او آمده خورده و پدر بنده را در آورده منم می رم و می خورم و تلافی می کنم"

حال این سوال مطرح می شود که جایگاه بنی ادم اعضای یکدیگرند در این دور باطل کجاست؟

 چرا ما قبل از پیش آمدن این اتفاق تاثر بار نباید این دور باطل را خطی قرمز نکشیم و باز به همان آداب دیرینه خود بازنگردیم تا جوانمردی و حس نوعدوستی ایرانی خود را بار دیگر احیا نکنیم؟

چرا نباید به آموزه های دینی خود که دستگیری از نیازمندان است عمل نکنیم حال در هر مقطعی و در هر شرایطی که می خواهدباشد؟

و در نهایت چرا با برگزاری این عزاداری های به ظاهر تجملاتی باعث رواج مرده پرستی در سطح جامعه و وارد شدذن فشار مضاعف بر دوش اقشار مختلف باشیم؟

 

عزاداریهای تجملاتی و گسترش آنها باعث می شود تا کم کم این رفتارهای نامناسب به یک خرده فرهنگ غلط در سطح جامعه تبدیل شوند ودر آینده ای نه چندان دور شاهد تاثیرات مخرب آن بر باورهای مردم درباره مرگ و ماهیت آن باشیم.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.