دانستنی ها

دانستنی های کامپیوتر/زندگی/جهان و ...

دانستنی ها

دانستنی های کامپیوتر/زندگی/جهان و ...

مرگ با لوله گاز

ششم آبان دانش‌آموز کلاس ششم ابتدایی یکی از مدارس اشنویه با بستن طناب به لوله گاز، خود را حلق‌آویز کرد. هویت این نوجوان 11 ساله «هـ ق» از ساکنان محله تاج‌الدین آذربایجان غربی عنوان شده است. اقدام همسایه‌ها در انتقال وی به مراکز درمانی بی‌نتیجه مانده و جسد به سردخانه پزشکی قانونی انتقال یافته است.

از انگیزه و علت اقدام به خودکشی «هـ ق» خبری منتشر نشده، اما برخی منابع از تهدیدات قبلی این دانش‌آموز مبنی بر پایان دادن به زندگی‌اش خبر می‌دهند. چند روز قبل نیز جوانی 18 ساله در همین محله اشنویه خودکشی کرده بود.

مرگ خودخواسته در اتاق

47 روز از نخستین روز مدرسه سپری شده بود که فرشاد 14 ساله پس از بازگشت از مدرسه خودش را به پنکه سقفی اتاقش دار زد و به زندگی خود پایان داد. «فرشاد» روز یکشنبه 17 آبان‌ در حالی دست به خودکشی زده است که ظهر بعد از بازگشت از مدرسه بدون هیچ نشانه غیرمعمولی ناهارش را صرف کرد و سپس به اتاق خود رفت، اما حدود ساعت 4 تا 4 و 30 دقیقه وقتی غیبت او مشکوک به نظر رسید، خانواده‌اش او را به حالت حلق‌آویز در اتاق یافتند. به گفته یکی از همسایگان خانواده فرشاد خانواده سرشناس و دارای وضعیت مالی خوبی در منطقه هستند.

افت تحصیلی

چند روز بعد یکی از دانش‌آموزان مدرسه نمونه دولتی بافق در خانه‌شان دست به خودکشی زد. این نوجوان به میله بارفیکس داخل اتاق، خودش را حلق آویز کرد و به زندگی‌اش پایان داد؛ مادر این پسر نوجوان زمانی که به خانه بازگشت با جسد فرزندش روبه‌رو شد. جسد پسر نوجوان که «الف ـ ع» نام داشت به بیماستان ولیعصر(عج) منتقل شد و پلیس نیز به بررسی صحنه این اتفاق ناگوار پرداخت. گفته می‌شود،‌ این پسر نوجوان به دلیل افت تحصیلی دست به چنین اقدام هولناکی زده است.

بدون انگیزه

در پرونده‌ای دیگر اوایل آذر امسال پسر دانش‌آموز 13 ساله‌ای در شرق تهران خود را در اتاقش حلق‌آویز کرده و به زندگی‌اش خاتمه داد. براساس اعلام خانواده این پسر 13 ساله او هیچ مشکلی در درس و خانه نداشته است و در روز حادثه به دور از چشم پدر و مادر با قفل کردن در اتاق و قرار دادن صندلی رایانه در زیر پایش و بستن شال گردن خود را حلق آویز کرده بود. هنوز انگیزه اصلی خودکشی دانش‌آموز 13 ساله مشخص نشده است.

سقوط مرگبار

ساعت 14 بعدازظهر دوشنبه هفته گذشته، مردی با مرکز فوریت‌های پلیسی 110 شهر یزد تماس گرفت و از سقوط مرموز دختر دانش‌آموز 14 ساله از طبقه پنجم یک مجتمع مسکونی در محله صفائیه یزد خبر داد. ماموران کلانتری ابوذر با حضور در محل حادثه مشاهده کردند که دختر 14 ساله‌ای به دلیل سقوط از بلندی فوت کرده است. با تحقیق از همسایه‌ها مشخص شد دختر نوجوان همراه برادرش و والدینشان چند سالی بوده که به شهر یزد سفر و در این مجمتع مسکونی زندگی می‌کردند. والدین او با هم درگیری شدیدی داشتند و دختر نوجوان این اواخر بسیار گوشه‌گیر و تنها شده بود.

ماموران با تحقیق از خانواده این دختر متوجه شدند مدتی میان این زوج اختلاف و درگیری بوده و همین موضوع منجر به بروز مشکلاتی در فضای خانه شده بود. همچنین این اواخر از طریق مسئولان مدرسه متوجه شده بودند که دخترشان از کمبود محبت و مشکلات روحی رنج می‌برده و توجهی به درس خواندن نشان نمی‌داده است. سعی کرده بودند مشکلات روحی را رفع کنند، اما نتوانسته بودند و احتمال می‌دهند که دخترشان به دلیل مشکلات روحی خودکشی کرده است.

تنبیه خود به خاطر نمره

اواسط آذر پسر 14 ساله بعد از دیدن نمره‌های کارنامه‌اش به زندگی خود پایان داد.

روز حادثه به قاضی منافی‌آذر، بازپرس جنایی تهران خبر رسید پسر نوجوانی به طرز مرموزی در خانه‌شان جان باخته است. به دستور او تیمی از کارآگاهان مأمور رازگشایی مرگ وی شدند. در بررسی‌ها معلوم شد که پسر نوجوان در بالکن خانه با کابل برق خود را حلق‌آویز کرده و خانواده‌اش وقتی متوجه ماجرا شدند، او را به بیمارستان بردند، اما 8 ساعت بعد، وی جان باخت. مادر او به مأموران گفت: روز حادثه همراه همسرم به مدرسه پسرم رفتیم و کارنامه او را گرفتیم. وقتی به خانه برگشتم پسرم پاکتی را که کارنامه داخلش بود از من گرفت و بعد از دیدن نمره‌هایش کمی به ‌هم ریخت و ناراحت شد. بعد از آن به اتاقش رفت و در را بست. 20 دقیقه بعد به اتاقش رفتم که دلداری‌اش بدهم، اما هرچه صدایش کردم جوابم را نداد. آنجا بود که دیدم در بالکن باز است. به سمت بالکن رفتم و ناباورانه پسرم را دیدم که خودش را حلق‌آویز کرده بود. با دستور بازپرس جنایی جسد پسر نوجوان به پزشکی قانونی منتقل شد و بررسی‌ها در این خصوص ادامه دارد.

آخرین قربانی تهران

همچنین هفته گذشته گزارشی در اختیار قاضی محسن مدیرروستا، بازپرس جنایی تهران قرار گرفت که نشان می‌داد پسر 11 ساله‌ای به کام مرگ رفته است. با دستور قاضی، تحقیقات درباره این حادثه شروع شد. به نظر می‌رسید قربانی پسر دانش‌آموزی بود که با روسری مادرش، خود را از چارچوب در بالکن حلق‌آویز کرده بود.

پدر داغدار وی که از مرگ پسرش شوکه شده بود، به کارآگاهان گفت: پسرم فصل امتحاناتش بود و خیلی اضطراب داشت، اما مشکل جدی نداشت. ظهر امروز همراه همسر و پسرکوچکم به خانه یکی از بستگانمان رفتیم، اما پسربزرگم به بهانه این که درس دارد همراه ما نیامد و در خانه ماند. می‌خواست درس بخواند و ما هم بی‌آن که بدانیم تصمیم تلخی گرفته از خانه بیرون رفتیم.

غروب وقتی برگشتیم هر چه صدایش زدیم جواب نداد.به داخل اتاقش رفتیم و ناگهان با صحنه عجیبی روبه‌رو شدیم. پسرم خودش را حلق‌آویز کرده بود و دیگر نفس نمی‌کشید. همسرم با دیدن این صحنه از حال رفت و هنوز نمی‌دانم پسرم به چه علت تصمیم گرفت که به زندگی خودش پایان بدهد.

خودکم‌بینی قاتل سریالی دانش‌آموزان

مرگ خودخواسته نوجوانان و حتی کودکان دانش‌آموز در ماه‌های اخیر خبر‌ساز شده است. نوجوانانی که هیچ وقت گوشه‌گیری آنها جدی گرفته نشد و والدین آنها وقتی پی به تغییر رفتار آنها بردند که دیر شده بود. بررسی پرونده مرگ این دانش‌آموزان نشان می‌دهد اغلب آنها به خاطر افت تحصیلی و ترس از واکنش والدین خود اقدام به این کار کرده و از روش حلق‌آویزی استفاده کرده‌اند. آنها خیلی زود تصمیم خود را اجرایی کردند به طوری که والدینشان هم غافلگیر شدند.

محمد رضا دژکام، روان‌شناس و مشاور خانواده در این باره می‌گوید: دلایل خودکشی در میان افراد متفاوت است که از مهم‌ترین دلایل آن می‌توان به مشکلات خانوادگی، فردی، هدف‌های به نتیجه نرسیده، تخریب شخصیت‌، به بلوغ روانی نرسیدن نسبت به همسالان خود، افت تحصیلی، تاثیر شبکه‌های مجازی، تاثیر رفتار همسالان، تاثیر فیلم‌های خشونت‌آمیز، حضور در محفل افرادی که خودکشی را میان خود ترویج می‌دهند، دیدن صحنه‌های خودکشی، اعتماد به نفس پایین، توجه نکردن درست والدین به نوجوانان در محیط خانواده، درک متقابل نداشتن نسبت به هم، درک نکردن نوجوان توسط معلمان و مسئولان آموزشی، ترد شدن از طرف خانواده و دوستان اشاره کرد.

وی همچنین گفت:‌نوجوان در سنی است که دوران بحران هویت را تجربه می‌کند، از یک مرحله زندگی به مرحله دیگر می‌شود. دوران بلوغ را سپری می‌کند، شخصیت او شکل می‌گیرد. شرایط محیطی روی او تاثیر می‌ گذارد. توجه نکردن خانواده، عوامل محیطی مثل معلمان و شرایط تحصیلی ممکن است باعث شود فرد احساس کند هیچ‌وقت او را نمی‌بینند و نمی‌تواند با کسی مقابله کند‌. احساس می‌کند نادیده گرفته شده و نکات منفی‌اش دیده می‌شود و نکات مثبت زندگی‌اش دیده نمی‌شود‌. بنابراین به سمت خودکشی می‌رود‌. ما افکار به خودکشی، اقدام به خودکشی و خودکشی داریم. افرادی که این کار را می‌کنند، افکار و اقدام دارند‌. بعد وقتی که به آنها بها داده نمی‌شود، خودکشی می‌کند‌. وقتی کسی به نوجوان توجهی نمی‌کند و او مانعی مقابل خود نمی‌بیند، خودکشی می‌کند. باید جلوی افرادی که قصد و افکار خودکشی دارند را گرفت تا به این اقدام دست نزنند. همیشه وقتی لفظ بچه را به یک نوجوان اطلاق می‌کنیم به او بها نمی‌دهیم. وقتی نظر او را در محیط خانواده جویا نشویم او احساس می‌کند که کسی به او اهمیت نمی‌دهد، به سمت همسالان و شبکه‌های مجازی می‌رود و از هر کدام چیزهایی را می‌آموزد که گاهی اشتباه است. خانواده‌ها با هم تنش دارند و همین موضوع باعث می‌شود که با والدین و دیگر اعضای خانواده ارتباط مناسبی نداشته باشد. ممکن است یک خودکشی به یک شکل اما متعدد رخ دهد. دلیلش این است که خانواده‌ها به اشتباه فکر می‌کنند چون خودشان به جایگاه و آرزوهای خود نرسیده‌اند آرزوها را در نوجوانان خود ببینند و دوست دارند فرزندانشان به درجات علمی بالا برسند‌.

این روان‌شناس همچنین ادامه داد:‌ هر فردی تمایل و علاقه‌ای به یک شغل دارد و باید با علاقه به سمت خواسته خود برود. در عصر ارتباطات هستیم باید فرزندانمان را راهنمایی و برای رسیدن به اهدافشان، آنها را از نظر مادی، معنوی و روحی کمک کنیم. اکثر نوجوانانی که بعد از خودکشی نامه‌ای برجای می‌گذارند به این دلیل است که با خانواده گفت‌وگو نمی‌کنند و نتوانسته‌اند حرف‌های خود را به والدین بگویند‌. بنابراین نامه‌ای از خود بعد از خودکشی بر جای می‌گذارند و علت مرگ خود را اعلام می‌کنند تا ناگفته‌هایشان را در آن نامه بگویند‌. در خانواده باید بعد روحی را به جای بعد مادی بیشتر در نظر بگیریم. باید به فرزندان توجه داشت و به حرف‌ها، نظرات و اعتقادات آنها احترام گذاشت، با آنها در زندگی همراه بود‌. این اقدام باعث کاهش خودکشی می‌شود. والدین برای ارتباط صحیح با فرزندان کتاب بخوانند‌. نوجوانان را نزد روان‌شناس ببرند، با روان‌شناسان امور آموزشی مدارس، درباره وضع فرزندان خود صحبت کنند و برای فرزندان وقت بگذارند. متاسفانه زمان رابطه میان والدین و فرزندان 15 تا 17 دقیقه در طول شبانه‌روز است و همه به کار خود مشغول هستند. بچه‌ها و والدین در شبکه‌های مجازی وقت ‌می‌گذرانند و از یکدیگر از نظر عاطفی فاصله می‌گیرند.

شبکه‌های اجتماعی روابط عاطفی پدر و مادربا بچه‌‌ها را کاهش داده است. رسانه‌های مکتوب، دیداری و شنیداری باید واکاوی حوادث مربوط به زندگی نوجوانان را نشان دهند تا خوب و بد را تشخیص دهند. از نظرات روان‌شناسان، جامعه‌شناسان و جرم‌شناسان استفاده کنیم. برنامه‌های آموزشی درباره ارتباط کادر آموزشی با نوجوان تهیه کنیم. نشست‌هایی در مدارس میان مسئولان امور تربیتی، خانواده‌ها و نوجوانان برگزار شود تا مشکلات آنها را حل کنند.

حتی اگر نیاز است در محیط خانواده ماهی یک‌بار یک روان‌شناس بیاید و با اعضای خانواه و به‌ویژه نوجوانان حرف بزند تا از افسردگی و خودکشی نوجوانان جلوگیری و آنها را به امید بیشتر در زندگی سوق دهد تا در آینده زندگی روشنی داشته باشند. اطلاع‌رسانی اخبار خودکشی نمی‌تواند افراد را به سمت خودکشی کردن سوق دهد، زیرا رسانه‌ها زمانی که سعی می‌کنند در کنار ارائه این اخبار از تحلیل‌های جامعه‌شناسی‌، روان‌شناسی و تربیتی بهره‌مند شوند باعث می‌شوند که افراد بدانند علت و عواقب خودکشی چیست و دست به خودکشی نزنند. در کشور ما پسران و مردان بیشتر خودکشی می‌کنند، اما چون زن‌ها می‌ترسند، به یک‌باره اقدام به خودکشی نکرده وخودکشی تدریجی را تجربه می‌کنند.

معصومه ملکی

نیازهای هم را بشناسیم

اولین عامل به وجود آمدن عشق‌های یکطرفه، نگاهی است که به طرف مقابل داریم. علت دوم، شکست‌ها و تجارب تلخی است که چنین افرادی در زندگی خود داشته‌ و بعد وارد ارتباط ذهنی و فکری می‌شوند تا شاید از طریق آن فرد به خواسته‌های خود دست پیدا کنند.

گاهی افراد برداشت‌های غلط و اشتباهی از رفتارهای طرف مقابل خود دارند و حس می‌کنند دیگری هم در ذهنش به او فکر می‌کند. در صورتی‌که شاید این طور نباشد. گاهی به خاطر محرومیت و نداشتن ارتباط با فردی که برای ادامه زندگی به وجود او نیاز دارد، شخص از روش جبران استفاده می‌کند. یعنی فرد برای جبران محرومیت‌های خود در زندگی عاشق کسی می‌شود که حس می‌کند او را دوست خواهد داشت. گاهی ماجرا طور دیگری است و افراد فکر می‌کنند اگر شخص مورد علاقه‌ام را به دست بیاورم، توانمندی‌ام را به خودم ثابت کرده‌ام.

چنین طرز تفکری باعث رقم خوردن یک عشق یک طرفه می‌شود. علت دیگر عشق و علاقه‌ای است که دختر یا پسری به فرد مورد علاقه‌اش دارد، اما روح طرف مقابلش از این موضوع خبر ندارد و هیچ نشانی هم از خود بروز نمی‌دهد. اگر کندوکاوی در تیپ‌های شخصیتی انجام دهیم، معمولا تیپ‌های شخصیتی گروه «ب» یعنی درونگراها به خاطر اعتماد به نفس ضعیفی که دارند، از ابزار احساس خود نسبت به دیگران با وجود عشق و علاقه‌ای که دارند، خودداری می‌کنند و ممکن است این عشق یک طرفه حتی بدون وصال ادامه پیدا کند، اما تیپ‌های شخصیتی«ای» که برونگرا هستند، ممکن است به دلیل عشق و علاقه یکطرفه، به خاطر غرور و کله‌شقی و لجبازی که دارند، از ابراز علاقه به طرف مقابل خود امتناع کنند، هرچند که عاشق طرف مقابل خود باشند.

با این تفاسیر اگر کسی به زور بخواهد عشق و علاقه را از طرف مقابل دریافت کند، در صورتی موفق خواهد بود که سبک زندگی و نوع تفکرش را تغییر داده و رفتارهایی انجام دهد که باعث ایجاد عشق و یک زندگی پایدار، عاشقانه و جاودانه شود، ولی اگر همچنان عشق یکطرفه خود را در یک انتخاب اولیه شروع و پس از ازدواج هم ادامه دهد و به حس قشنگ، هیجانات مثبت، درک تفاوت‌ها، حفظ خطوط قرمز، نزدیک شدن به ارزش‌های اعتقادی و... دست پیدا نکند، عشق یک طرفه همچنان ادامه داشته و ادامه زندگی را با تنش و مشکلاتی مواجه خواهد ساخت. گو این که باید مبنای عشق‌ورزی افراد برای جلوگیری از عشق یک طرفه، از راه دوست داشن باشد؛ زیرا دوست داشتن از عشق برتر است و از عشق هر چه می‌نوشیم، سیراب‌تر می‌شویم و دوست داشتن هر چه بیشتر؛ سیراب‌تر.

بنابراین بهتر است افراد زمانی‌که عشق یک طرفه را شروع می‌کنند، رفتار و احساس‌شان به نحوی باشد که طرف مقابل را از عشق خود آگاه کرده و سعی کنند او را علاقه‌مند به خود کنند تا مثل عاشق و معشوق با هم زندگی کنند، اما برای ایجاد عشق دوطرفه در زندگی مشترک نخستین گام شناسایی حساسیت‌های طرف مقابل و احترام گذاشتن به آنها است. دوم، فرد سعی کند خودش را به افکار و عقاید همسرش نزدیک یا او را مجاب کند تا در نوع تفکر و نگرش یک الگوی فکری واحد را ادامه دهند. هیجانات و احساسات یکدیگر را شناسایی کرده و به آن جامه عمل بپوشانند.

اگر همسر نیاز دارد که جمله «دوستت دارم» را بشنود، به او بگوید. لحظات بیشتری را با هم سپری کرده و تبدیل به دقایق لذتبخشی کنند. عدم وابستگی زوجین به خانواده‌هایشان و عدم انتقال سبک‌های زندگی دوره مجردی به متاهلی، بازگو کردن نقاط مثبت زوجین به یکدیگر و داشتن گوش شنوا، وقت گذاشتن برای یکدیگر و داشتن صداقت و عدم دروغگویی و مخفی‌کاری و در مجموع همه اینها باعث می‌شود فرد عاشق به معشوقی که از او می‌گریزد، به‌راحتی نزدیک شود.

نجات از چوبه ‌دار

پسر جوان تصور نمی‌کرد، هواخواهی از پسر عمویش او را دوبار پای چوبه‌دار ببرد. آخرین بار شاهد اعدام پنج نفر بود و وقتی مادر مقتول برای رضایت دیه دو و نیم میلیاردی درخواست کرد، قبول کرد دیه را بپردازد تا ششمین اعدامی نباشد. بعضی شب‌ها با کابوس صحنه قتل و چوبه دار از خواب بیدار می‌شود و تصمیم گرفته این‌بار زندگی آرامی را شروع کند.

هجدهم آبان سال 91، احسان در یک درگیری دسته جمعی در مقابل خانه پدری‌اش در چهاردانگه اسلامشهر اسماعیل 22 ساله را با یک ضربه چاقو به سینه‌اش کشت. پس از این قتل تحقیقات پلیسی آغاز و احسان به اتهام قتل بازداشت شد. پسر جوان اتهاماش را قبول کرد و پس از محاکمه در دادگاه کیفری به درخواست اولیای دم به قصاص محکوم شد. احسان پس از تائید حکم مجازاتش پای چوبه دار رفت، اما در آخرین لحظات توانست رضایت مادر مقتول را کسب کند و از مرگ نجات یافت.

احساس هفته گذشته از جنبه عمومی جرم در شعبه دهم دادگاه کیفری استان تهران و به ریاست قاضی قربانزاده پای میز محاکمه قرار گرفت. پسر جوان در این جلسه درباره انگیزه‌اش از قتل گفت: روز حادثه از خدمت سربازی به مرخصی آمده و سر سفره ناهار نشسته بودم که صدای فریادهای پسرعمویم را شنیدم و مقابل در رفتم. وقتی دیدم پسر‌عمویم با چند پسر درگیر شده است به هواخواهی از او وارد دعوا شدم. اسماعیل و دوستانش پسرعمویم را کتک می‌زدند، به همین خاطر به خانه برگشتم و چاقویی برداشتم. قصد کشتن کسی را نداشتم اما نمی‌دانم چطور چاقو به سینه اسماعیل اصابت کرد و مرگ او را رقم زد. البته خودم هم در این درگیری زخمی شدم.

وی ادامه داد: دو بار پای چوبه دار رفتم. اولین‌بار پای چوبه دار پدر و مادرم به پای مادر اسماعیل افتادند و به او التماس کردند تا مرا ببخشد. او هم گفت با دریافت دیه یک میلیاردی رضایت می‌دهد، اما چند روز بعد منصرف شد و چند ماه بعد دوباره برای اجرای حکم به پای چوبه دار رفتم. صبح شش نفر بودیم که پای چوبه دار رفتیم. آن پنج نفر که همگی اتهام قتل داشتند مقابل چشمانم اعدام شدند و من تنها کسی بودم که توانستم رضایت ولی دم را جلب کنم. این بار دو و نیم میلیارد تومان درخواست کرد که پدرم، عمویم و پسر عموهایم خانه‌های خود را فروختند و مبلغ دیه را آماده کردند. حالا همه اعضای خانواده‌ام مستأجر شده‌اند. ما تاوان سنگینی پرداختیم. من سه سال است که در زندان هستم و خواهش می‌کنم با توجه به وضعیتی که پیش آمده ‌است، در حکمی که به لحاظ جنبه عمومی صادر می‌کنید، به من کمک کنید.

پس از آخرین دفاعیات متهم، قضات دادگاه برای صدور حکم وارد شور شدند.

قتل همسر با شیشه ادکلن

مردی که همسرش را با شیشه ادکلن به قتل رسانده بود، قبل از اجرای حکم اعدامش بخشیده شد. با وجود رضایت دختر این مرد، مادر مقتول حاضر به رضایت نبود و با گذشت بیش از پنج سال از مرگ دخترش همچنان بر قصاص دامادش تاکید داشت تا این که سرانجام دامادش را بخشید.

رسیدگی به پرونده قتل زن جوان، دهم دی ماه سال 89 در پی گزارش قتل زن جوانی در شرق تهران در دستور کار تیم جنایی قرار گرفت.

دختر این زن به کارآگاهان گفت: امروز برای برداشتن وسایلم به خانه آمده بودم که دیدم در باز است و جسد مادرم در یکی از اتاق‌ها افتاده است. از مدت‌ها پیش پدر و مادرم با یکدیگر اختلاف و درگیری داشتند. من هم که طاقت این درگیری‌ها را نداشتم، خانه را ترک کرده و نزد پدربزرگم رفتم.

در نخستین بررسی‌ها مشخص شد، زن جوان بر اثر اصابت ضربه‌های سنگین به سرش از پا درآمده است. از سوی دیگر آثار کبودی روی صورت و پهلوی او هم مشاهده می‌شد. افتادن شیشه ادکلن در کنار جسد نیز نشان می‌داد قاتل با آن بر بدن زن جوان ضرباتی وارد کرده است.

پس از انتقال جسد به پزشکی قانونی، کارآگاهان همسر مقتول را به عنوان مظنون به قتل دستگیر کردند. او در بازجویی‌های مقدماتی منکر قتل شد، اما در ادامه تحقیقات به قتل اعتراف کرد و گفت: شیشه ادکلن را بر سر زنم کوبیدم.

او صحنه جنایت را نیز بازسازی کرد و تحقیقات تکمیل شد. با صدور کیفرخواست برای جمشید ـ متهم ـ پرونده‌اش برای محاکمه به شعبه 113 دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد. در جلسه دادگاه که تیرماه سال 91 برگزار شد، دختر مقتول رضایت خود را اعلام کرد، اما مادر مقتول کوتاه نیامد و خواست تا قاتل دخترش قصاص شود و اعلام کرد می‌تواند تفاضل دیه را بپردازد. مرد معتاد هم در دفاع از خود گفت: من و همسرم هر دو به مصرف مواد اعتیاد داشتیم. صبح روز حادثه وقتی از خانه بیرون می‌رفتم، همسرم درحال مصرف مواد مخدر بود، اما شب از مرگ او باخبر شدم.» مرد جنایتکار حتی نظر خود را در مورد کشته شدن همسرش به دادگاه اعلام کرد و گفت: «به نظرم او خودزنی کرده است.»

صحبت‌های متهم در دادگاه به کمکش نیامد و در ‌‌نهایت پس از آخرین دفاعیات متهم و وکیل مدافعش قضات دادگاه وارد شور شدند و جمشید را با اکثریت رای به قصاص محکوم کردند. حکم مجازات قاتل در دیوان عالی کشور تائید شد و قبل از اجرای حکم، اولیای دم با گرفتن دیه رضایت خود را اعلام کردند. متهم به قتل دیروز از جنبه عمومی جرم در شعبه دهم دادگاه کیفری استان تهران محاکمه شد و در دفاع از خود گفت: همسرم مشکل روحی و روانی داشت و مدام خود زنی می‌کرد. روز حادثه با هم درگیر شدیم. او با برداشتن شیشه ادکلن شروع به خودزنی کرد. فریادهایش عصبی‌ام کرد و شیشه ادکلن را از دستش گرفتم و ضرباتی به سر و پهلویش زدم. پنج سال است در زندان هستم و در این مدت اعتیادم را ترک کرده و از کار خود پشیمان شده‌ام. من تا یک‌قدمی مرگ هم رفتم، اما با گذشت اولیای دم بخشیده شدم. از دادگاه نیز تقاضای بخشش دارم.

پس از آخرین دفاعیات متهم، قضات دادگاه او را به زندان محکوم کردند و مرد میانسال به زودی آزاد می‌شود.

دستگیری دزد مادربزرگ ها

دزد حرفه‌ای خود را کارمند یک خیریه معرفی کرده و با فریب زنان سالخورده طلاهایشان را سرقت می‌کرد. چندی پیش باشکایت مغازه‌داری از یک مرد 67 ساله به اتهام سرقت پول‌های موجود در صندوق مغازه اش، تحقیقات پلیس صومعه‌سرا برای دستگیری سارق آغاز شد تا این‌که خودروی متهم فراری شناسایی و توسط پلیس توقیف و متهم دستگیر شد. در بازرسی از صندوق عقب خودروی پراید متهم، کیفی که داخل آن یک کیلو و 537 گرم طلا بود، کشف شد.

در ادامه مشخص شد، سارق خود را ساکن نیوزیلند معرفی و با چرب‌زبانی و تردستی از سوژه‌های خود که اغلب زنان سالخورده بودند، سرقت می‌کرد.او به بهانه استخدام در خیریه زنان را فریب داده و طلاهای آنها را می‌گرفت و فرار می‌کرد.

تحقیقات نشان داد، متهم دارای هفت فقره سابقه آدم ربایی، سرقت مسلحانه، تهدید ماموران و شرب خمر بوده است. این در حالی است که ارزش طلاهای کشف شده از خودروی متهم، بیش از 147 میلیون تومان بود. بیشتر سرقت‌های متهم در تهران و شهرستان رشت بوده است .

دستگیری آرایشگر متخلف در قم

رئیس پلیس فضای فتای استان قم از دستگیری آرایشگری که تصاویر نمونه کارهای خود و تصاویر مشتریان را در شبکه اجتماعی اینستاگرام منتشر می‌کرد، خبر داد.

سرهنگ علی موالی، رئیس پلیس فتای استان قم گفت: ماموران هنگام رصد در فضای مجازی مشاهده کردند صفحه‌ای در اینستاگرام اقدام به انتشار تصاویر و نمونه کارهای آرایشگاه زنانه کرده است. تحقیقات در این زمینه آغاز و زن آرایشگر بازداشت شد. با تحقیقات مشخص شد، وی تصاویر مشتریان را برای تبلیغ و معرفی آرایشگاه زنانه خود به عنوان نمونه کار منتشر کرده است.

بخشش قاتل پیش از اعدام

مردی که از سه سال پیش به اتهام قتل در زندان بود با گذشت اولیای‌دم از مجازات اعدام نجات یافت.

عبدالرحیم رحیمی، فرماندار شهرستان گچساران در این باره گفت: متهم از سه سال پیش به اتهام قتل بازداشت شده و بعد از محاکمه به قصاص محکوم شده بود تا این که با گذشت سه سال از وقوع جنایت جلسه صلح و دوستی برای عفو و گذشت از قصاص در گچساران برگزار شد. با وساطت ریش سفیدان و مسئولان محلی خانواده مقتول 18 ساله، عامل جنایت را بخشیدند.

درگیری خونین بر سر کرایه آژانس

چهار جوان آملی که بر سر کرایه آژانس با مرد افغانی درگیر و او را کشته بودند، در شهر مشهد دستگیر شدند.

سرهنگ سیروس حیدری، رئیس پلیس آگاهی فریدونکنار دراین‌باره گفت: پنجشنبه هفته گذشته وقوع درگیری خونینی در روستای شیرمحله فریدونکنار به پلیس گزارش شد. ماموران با حضور در روستا مشاهده کردند یک مردافغان به نام مجید با چهار جوان که اهل آمل بوده اند درگیر شده و توسط این افراد به قتل رسیده است. تحقیقات اولیه پلیس نشان می‌داد که مشاجره آنها بر سر کرایه آژانس بوده است. جوان‌های فراری تحت تعقیب پلیس قرار گرفتند تا این که ظهر یکشنبه در شهر مشهد شناسایی و دستگیر شدند. آنها قرار است برای ادامه تحقیقات به پلیس آگاهی فریدونکنار منتقل شوند تا با تحقیق از متهمان مشخص شود که عامل جنایت کدام یک از آنهاست .

طلاق از شوهر بی‌عرضه

زن جوان وقتی دید که شوهرش نمی‌تواند ارثیه‌اش را از برادرش پس بگیرد تصمیم به جدایی گرفت.

هفته گذشته زن جوانی با مراجعه به دادگاه خانواده درخواست طلاق داد و در خصوص علت آن به قاضی گفت: شوهرم آنقدر بی‌عرضه است که بعد از گذشت دو سال هنوز نتوانسته ارثیه پدری‌اش را از برادرش بگیرد و اجازه داده او با این ارثیه کار کند.

زن جوان ادامه داد: دو سال است که پدرشوهرم فوت کرده است. بعد از مرگ او یک مغازه به شوهرم و برادرش به ارث رسید که قیمت بسیار بالایی دارد. آن زمان با خودم گفتم با فروش این مغازه و سهم شوهرم زندگیمان سر و سامان می‌گیرد و می‌توانیم راحت‌تر زندگی کنیم. اما در کمال تعجب متوجه شدم که برادرشوهرم این مغازه را در دست گرفت و اداره‌اش کرد. او اجازه نداد که آنجا فروخته شود و از شوهرم خواست که خودش به تنهایی در این مغازه کار کند. شوهرم هم در کمال ناباوری قبول کرد و کل ارثیه‌اش را به برادرش داد تا کار کند.

زن جوان در ادامه گفت: آن زمان گفت که یکسال برادرش در مغازه کار می‌کند و بعد از آن می‌توانیم سهم خود از این مغازه را بگیریم. اما الان دو سال از مرگ پدرشوهرم گذشته و ما به هیچ پولی نرسیدیم. برادرشوهرم به‌راحتی دارد در آن مغازه کار می‌کند و درآمد کسب می‌کند. اما شوهرم نمی‌تواند حداقل سهمی از این درآمد را از برادرش بگیرد. بی‌عرضگی شوهرم مرا عذاب می‌دهد و مرا از او دور می‌کند. تا جایی که تصمیم به جدایی گرفتم.

بعد از صحبت‌های این زن قاضی شوهر وی را نیز به دادگاه احضار کرد.

پلیس به دنبال افشای راز قتل زن ناشناس

تحقیقات پلیس آگاهی همدان برای کشف راز قتل زن ناشناس با گذشت دو ماه همچنان با بن‌بست رو‌به‌رو شده است.

اوایل مهر امسال مردی هنگام بازگشت به خانه‌اش در میدان رسالت شهر همدان با جسد زنی در میان پتو رو‌به‌رو شد و ماجرای کشف جسد را به پلیس اطلاع داد. ماموران دقایقی بعد با حضور در محل حادثه مشاهده کردند جسد متعلق به یک زن حدود 37 ساله است و سه ضربه چاقوبه طور سطحی روی بدنش دیده می‌شود و سه تا چهار روز از مرگ او می‌گذرد. در بازرسی از وسایل همراه مقتول، مدارکی که هویت وی را مشخص کند، به دست نیامد. با گزارش وقوع این جنایت به بازپرس کشیک ویژه قتل، جسد زن جوان به پزشکی قانونی منتقل شد. همزمان با تشکیل پرونده قضایی، کار آگاهان جنایی به تحقیقات محلی پرداختند تا شاید کسی مقتول را بشناسد، اما کسی او را نمی‌شناخت و مشخص نبود او چگونه به قتل رسیده است. در حالی که تلاش پلیس جنایی برای یافتن ردی از هویت و دستگیری عامل یا عاملان این جنایت ادامه داشت، دو ماه بعد از وقوع این جنایت دو روز پیش کارشناسان پزشکی قانونی نظر دادند زن جوان به دلیل اصابت ضربه‌های جسمی سخت به سرش به قتل رسیده است.

تاکنون هویت این زن به عنوان فقدانی در پلیس آگاهی کشور ثبت نشده است. همچنین اثر انگشت او نشان داد، زن جوان سابقه‌دار نبوده است. تحقیقات پلیس آگاهی همدان برای کشف راز این جنایت تاکنون بی‌نتیجه بوده است.

جست‌وجوی لذت ‌بیرون از‌ خانه

حدود 12 سال از زندگی مشترکم با علی گذشته بود و پسرمان تازه مدرسه می‌رفت‌.اول خیلی خوشحال بودم و بعد از این‌که پسرم را به مدرسه می‌بردم سریع به کار‌های روزانه‌ام می‌رسیدم. خانه را تمیز می‌کردم، غذا درست می‌کردم و بعد از آمدن آرمان (پسرم) به خانه، با او درس کار می‌کردم و... .

زندگی خیلی خوب پیش می‌رفت، ولی بعد از مدتی همه چیز برایم عادی شد. عادی‌تر از آنچه فکر می‌کردم. خسته شده بودم. دلم نمی‌خواست کار کنم. استراحت می‌خواستم یا شاید هم یک تغییر در روند زندگی. مدام از همه چیز ایراد می‌گرفتم و شوهرم هم ‌ این موضوع را فهمیده بود. او درک بالایی داشت و هر زمانی من بهانه‌گیری می‌کردم با صبر و حوصله من را آرام می‌کرد. یک روز که مانند همیشه آرمان را به مدرسه برده بودم با مادران دوستان آرمان پشت در مدرسه به درد دل نشستم و گفتم ‌ دلم می‌خواهد زندگی‌ام تغییر داشته باشم. بین مادرانی که با آنها صحبت می‌کردم مرجان از همه بیشتر با من همدردی کرد.او زن مهربانی به نظر می‌رسید و البته خیلی هم شیک و مد روز بود. همیشه لباس‌هایش برند بود و من از او خوشم می‌آمد. او بعد از آن‌که خوب به حرف‌هایم گوش کرد پیشنهاد داد یک ماهواره بخرم. گفت اینجوری حداقل صبح تا ظهر که آرمان به مدرسه می‌رود سرم با فیلم‌های ماهواره گرم می‌شود و از مدهای روز هم باخبر خواهم شد.

شب که علی به خانه آمد حرف مرجان را به او منتقل کردم و علی هم هیچ مخالفتی نکرد. او فقط دوست داشت من و آرمان در زندگی راحت باشیم. فردای آن روز با یک ماهواره به خانه آمد. من هم که خیلی خوشحال بودم دیگر نمی‌دانستم چه باید بکنم. در اولین فرصت از مرجان پرسیدم کدام کانال فیلم‌های خوب دارد. بعد از آن کارم شده بود صبح تا شب فیلم دیدن. کمتر به کارهایم می‌رسیدم. البته از آرمان و علی غافل نشده بودم ولی خب فیلم‌ها را خیلی دوست داشتم. نمی‌توانستم تا وقتی همه را کامل ندیدم به کارهایم برسم. بدجور معتاد شده بودم. در این مدت با مرجان هم در تماس بودم. او از من می‌خواست زمانی که به خرید یا مهمانی می‌رود با او بروم. من هم قبول می‌کردم. او زن خوش برخورد و مهربانی بود و از وقت‌گذرانی با او لذت می‌بردم. البته بعضی از رفتارهایش مثل سیگار کشیدنش هم اذیتم می‌کرد، ولی هر کسی مسئول کار‌های خودش است و من زیاد به کارهایش اعتراض نمی‌کردم و فقط از لحظاتم لذت می‌بردم. بیرون رفتن‌هایم بیش از اندازه و مدل لباس پوشیدنم هم مانند مرجان شده بود و خودم از این موضوع خیلی راضی بودم.

یک روز علی گفت‌ بهتر است رفت و آمدم را با مرجان کم کنم، او فکر می‌کرد ‌ رفتار او روی من خیلی تاثیر گذاشته ولی من خودم چیزی حس نمی‌کردم. وقتی مرجان از این موضوع باخبر شد، گفت‌ به‌هیچ‌وجه اجازه نده همسرت تو را کنترل کند. اگر یک بار دیگر از این حرف‌ها زد با او برخورد کن. مگر عهد قجر است که مرد بخواهد زن را کنترل کند.

من هم از آن به بعد حرف‌های مرجان را آویزه گوشم کردم. به نظرم راست می‌گفت. من نباید تحت‌کنترل علی باشم. البته در آن مدت اختلاف بین من و علی خیلی زیاد شد. همیشه در خانه‌مان جنگ و دعوا بود. علی هم کمتر در خانه می‌ماند و بیشتر ‌
‌خانه مادرش می‌رفت.

یک روز که طبق معمول علی خانه نبود مرجان با من تماس گرفت و گفت‌ سریع آماده‌شو می‌آیم دنبالت که با هم بیرون برویم.

سریع آماده شدم و مرجان‌ دنبالم آمد و با هم به یک کافی‌شاپ دنج رفتیم. دم در به من گفت دو نفر در کافی‌شاپ منتظرمان هستند، اگر پایه باشی خیلی خوش می‌گذرد. من که از همه‌جا بی‌خبر بودم قبول کردم و داخل رفتیم. در آنجا دیدم دو مرد منتظرمان نشسته‌اند. یکی از آنها به محض دیدن مرجان از جا بلند شد و همانجا بود که فهمیدم منظور مرجان از حرف‌های بیرون کافی‌شاپ چیست. عصبانیت خود را کنترل کردم و با مرجان دور میز نشستیم. مرجان با آن دو نفر خیلی صمیمی بود. من خیلی عصبانی بودم. چهره علی یک لحظه هم از ذهنم بیرون نمی‌رفت. یکی از آن دو مرد خواست با من صمیمی شود. همان لحظه بود که از جا بلند شدم و به خانه رفتم. من شاید از زندگیم کمی خسته شده بودم ولی خانه و زندگی‌ام را دوست داشتم. من علی را دوست داشتم. خیانت در قاموس من نمی‌گنجید. از آن پس دیگر جواب تلفن‌های مرجان را نمی‌دادم. زندگی ام به روال عادی بازگشت. زود فهمیدم و توانستم زندگی مشترکم را نجات دهم.

حالا می‌فهمم که باید مشکلات را در خانه حل کرد و سفره دلم را هر جایی باز نکنم. شاید کار خانه خسته‌‌ام کند، اما شرمنده شوهرم و بچه‌ام نمی‌شوم.

زن تنها، قربانی جنایت

ساعت شش صبح سروان از خواب بیدار شد تا پس از ورزش راهی اداره آگاهی شود. قصد داشت برای دویدن از خانه خارج شود که زنگ تلفن همراهش او را دوباره به اتاق بازگرداند. از مرکز پیام به او خبر دادند، تازه عروسی در منطقه نیاوران تهران به قتل رسیده است. کارآگاه نشانی را یادداشت کرد و بعد از خوردن لقمه‌ای نان و پنیر راهی محل قتل شد. جنایت در یک خانه ویلایی رخ داده بود. سروان با نشان دادن کارت خود به سربازی که مقابل در ایستاده بود، داخل خانه شد. بین در و عمارت باغچه‌ای با گل‌های زیبا بود.

افسر کلانتری که در حال تحقیق از همسر مقتول بود، با مشاهده کارآگاه به سمت او آمد و بعد از احترام نظامی شروع به گزارش آنچه دیده بود، کرد: جناب سروان، مقتول تازه عروس 24 ساله‌ای به نام نسترن است که به طرز وحشتناکی به قتل رسیده است. قاتل سه ضربه از پشت سر به کمر و پهلوی زن جوان وارد و پس از سرقت از محل فرار کرده است.

مقتول در خانه تنها بوده؟

همسرش دو روز قبل برای عقد یک قرارداد کاری به ترکیه رفته و امروز صبح که بازگشته، با جسد همسرش روبه‌رو شده است.

چه چیزهایی سرقت شده است؟

هنوز به‌طور دقیق معلوم نشده، همسر مقتول می‌گوید باید خانه را بررسی کند. اما آثار به‌هم ریختگی در اتاق خواب و پذیرایی دیده می‌شود.

سروان با راهنمایی افسر کلانتری وارد ساختمان دو طبقه شد. سالن پذیرایی و آشپزخانه در طبقه همکف و اتاق خواب‌ها در طبقه دوم قرار داشت. جسد نسترن در حالی که لباس خانه به تن داشت در مقابل آشپزخانه افتاده بود. زن جوان با صورت روی زمین افتاده بود و ردی از خون در کنارش دیده می‌شد. سه ضربه چاقو به بدنش اصابت کرده بود و هیچ نشانه درگیری دیگری دیده نمی‌شد. بررسی صحنه نشان می‌داد، این زن غافلگیر شده و هیچ فرصتی برای دفاع نداشته است.

هیچ آثاری از ورود به زور روی در دیده نمی‌شد که این موضوع احتمال قتل توسط قاتل آشنا را مطرح می‌کرد. در ادامه سروان به تحقیق از همسر نسترن پرداخت. مهرداد در حالی که هنوز شوکه بود گفت: دو روز قبل مجبور شدم به یک ماموریت کاری بروم. از نسترن خواستم در این مدت به خانه پدرش برود اما قبول نکرد. دیروز از صبح چند بار با او تماس گرفتم اما جوابی نداد. به موضوع مشکوک شده و با صمیمی‌ترین دوستم تماس گرفتم و ماجرای سفرم را به او گفتم. محسن به خانه‌ام رفت و ساعت شش عصر نسترن زنگ زد. تلفن همراهش در حالت «بی‌صدا» بود و متوجه تماس‌های من نشده بود. خیلی عجله داشت تلفن را قطع کند. دیگر با هم تماس نداشتیم تا این‌که صبح وقتی به خانه بازگشتم متوجه قتل او شدم.

چه وسیله‌ای سرقت شده؟

فقط طلاهای همسرم که حدود 100 میلیون تومان ارزش داشت. نمی‌دانم چرا وسایل خانه را به هم ریخته است.

در این لحظه مرد جوانی هراسان وارد خانه شد. مهرداد با اشاره به او گفت: این محسن است. او آخرین بار همسرم را دیده بود.

سروان به سمت محسن رفت و به تحقیق از او پرداخت. مرد جوان که از این ماجرا ناراحت بود کارآگاه گفت: دیروز مهرداد با من تماس گرفت و مدعی شد خارج از ایران است و از من خواست مقابل خانه شان بروم. من هم قبول کردم. بعد از تمام شدن کارهایم به اینجا آمدم. نسترن خیلی اصرار کرد برای صرف چای وارد خانه شوم اما قبول نکردم. دوست نداشتم وقتی مهرداد در خانه نبود وارد خانه‌شان شوم.

در زمان حضور متوجه موضوع مشکوکی نشدید؟

نه من چند ثانیه فقط اینجا بودم.

عقربه‌های ساعت 10 صبح را نشان می‌داد و معمای این قتل پیچیده باقی مانده بود. سروان سراغ دکتر رفت که در حال معاینه جسد بود. دکتر که می‌دانست سروان منتظر گزارش است بدون هیچ حرفی گفت: مقتول قربانی یک کینه شده و ضربات محکمی به بدنش وارد شده است. حدود 16 ساعت از مرگ می‌گذرد و سه ضربه باعث قتل شده است.

دو روز بعد از این ماجرا سروان با بررسی محل قتل و اظهارات مهرداد و محسن، دستور بازداشت محسن را به اتهام قتل صادر کرد.

پاسخ معمای پلیسی قتل مسافر اتاق 23

سروان با اشاره به دو دلیل زیر معمای این قتل را کشف کرد:

1- خدمتکار مدعی بود مقتول را با لباس رسمی دیده در حالی که جسد او با لباس راحتی پیدا شده بود.

2- او اعلام کرد دو روز قبل آخرین بار مقتول را دیده اما بر اساس اعلام پزشک او سه روز قبل فوت شده بود

3- در اتاق کباب پیدا شد اما خدمتکار مدعی شد که برای او پیتزا برده است.

در مسابقه هفته گذشته 3014 نفر شرکت کرده بودند که 273 نفر پاسخ صحیح داده‌اند. از میان افرادی که پاسخ صحیح داده‌اند، سعید ساری از قم و محمدحسین حسن‌زاده از بیجار به قید قرعه برنده شده‌اند.

شما خوانندگان با اشاره به دو دلیل سروان میری در معرفی قاتل پاسخ خود را همراه نام و نام خانوادگی به شماره 300011224 پیامک کنید.

ربودن نوزادان در تهران فروش آنها در ترکیه

تیر 87 در دادسرای یافت‌آباد مشغول خدمت بودم. آن سال هوا بیش از اندازه گرم بود وطاقت انسان را پایین می‌آورد. آن روز مثل همیشه درحال رسیدگی به پرونده‌ها بودم. تازه رسیدگی به پرونده کلاهبرداری از زنان خانه دار را تمام کرده بودم که یکباره زن و مرد میانسالی هراسان و گریان وارد شعبه شدند. هرکدامشان حرف خودشان را می‌زدند و گریه کنان چیزی می‌گفتند. آنها را آرام کردم و خواستم تا شکایتشان را بگویند.

هنوز کلمه اول از دهان مرد میانسال خارج نشده بود که 15 نفر دیگر داخل شعبه شدند و شروع به گریه و زاری کردند. آنها را هم آرام کردم و قول دادم پرونده را رسیدگی کنم. 15 نفر از همراه این زوج بودند که از آنها خواستم بیرون از شعبه منتظر بمانند. از زن و مرد میانسال خواستم شکایتش را مطرح کند.

مرد میانسال خودش را خسرو معرفی کرد و ادامه داد: 15 سال قبل با همسرم ازدواج کردم. من و مریم عاشق هم بودیم و یک زندگی آرام و رویایی داشتیم. زندگی خوبی داشتیم تا این‌که بعد از چند سال فهمیدم نمی‌توانیم باردار شویم. چندسالی دوا و درمان کردیم اما فایده‌ای نداشت. ده سال از زندگی مشترکمان گذشت اما بچه دار نشدیم. ما عاشق هم بودیم نمی‌خواستیم جدا شویم به همین دلیل ناامید نشدیم و به درمان ادامه دادیم تا این‌که در سال سیزدهم زندگی مشترک متوجه شدم در 45 سالگی دارم پدر می‌شوم. با فهمیدن این موضوع انگار دنیا را به من داده بودند. 9 ماه تمام خانواده و فامیل از همسرم مثل یک شاهزاده نگهداری کردند تا بچه ام به دنیا بیاید. همسرم بسیار خوشحال بود و روحیه‌اش در دوران بارداری خیلی خوب بود.

دو روز قبل مریم برای زایمان در بیمارستان بستری شد و صبح امروز بعد از 13 سال انتظار فرزندمان به دنیا آمد. ساعتی قبل همه فامیل نزدیک به 40 نفر برای دیدن پسرم به بیمارستان آمدند. بعد از احوالپرسی با همسرم همه سراغ نوزادم را گرفتند که آنجا متوجه شدم نوزادم نیست. تمام بیمارستان را گشتیم اما اثری از پسرم نبود. مسئولان بیمارستان اعلام کردند به احتمال زیاد پسرم دزدیده شده است. آقای قاضی همه امیدم به زندگی، فرزندی است که 13 سال انتظار آمدنش را کشیدم. حالا او را از بیمارستان دزدیده‌اند. به دادم برسید.

با حرف‌های خسرو دلم لرزید،من خودم هم پدر بودم. آنها را آرام کردم و قول دادم خیلی زود پسرشان را در آغوش می‌کشند.

با دستور ویژه تمام ماموران مبارزه با آدم‌ربایی پلیس آگاهی را بسیج کردم تا کودک ربوده شده را پیدا کنند و به آغوش خانواده برگردانند. یک هفته‌ای از ربودن نوزاد از بیمارستان می‌گذشت و هیچ ردی از نوزاد و رباینده او نبود. نمی‌خواستم شرمنده زوج میانسال شوم. روز هشتم بود که افسر پرونده خوشحال به دادسرا آمد و مدعی شد ردی از فرد کودک ربا پیدا کرده و احتمال می‌دهند یکی از پرستاران کودک را ربوده باشد.

افسر پرونده اعلام کرد پس از بررسی‌های تخصصی متوجه شدند یکی از پرستاران بیمارستان که دارای مشکلات مالی بوده و درخواست وام کرده بود یک‌هفته‌ای است به سرکارش نیامده و درخواست وام را نیز پس گرفته است. دستورات لازم را صادر کردم اما یکباره زن پرستار که متوجه شده بود ماموران به‌دنبال او هستند با تغییر خانه‌اش مثل آب در زمین فرو رفته و اثری از او نبود، اما با همکاری مسئولان بیمارستان او را شناسایی و دستگیر کردیم.

زن جوان منکر ربودن نوزاد شد، اما وقتی به او قول دادم اگر واقعیت را بگوید کمکش می‌کنم به حرف آمد و گفت: چندماهی بود مشکل مالی داشتم که یک روز یک زن در بیمارستان به من مراجعه کرد و گفت اگر کودکی را بدزدم ده میلیون به من می‌دهد. او مدعی بود می‌توانم بگویم نوزاد مرده است و کسی سراغش نمی‌آید. حرف‌هایش وسوسه‌ام کرد که این کار را انجام دهم. وقتی زن میانسال زایمان کرد اطرافش خیلی شلوغ بود و فکر کردم این زمان بهترین موقع است که کودک را بدزدم. با ربودن او در قبال پول آن را به زن ناشناس دادم. فقط می‌دانم قصد داشت کودک را به زوجی در ترکیه بفروشد. با اعترافات پرستار بیمارستان او را بازداشت کردم و با نیابت قضایی، تیمی از ماموران به مرزهای مشترک با ترکیه رفتند.

دعا می‌کردم که آنها از مرز خارج نشده باشند که دو روز بعد افسر پرونده با من تماس گرفت و از پیدا کردن نوزاد در مرز بازرگان و رهایی او از دست ربایندگان خبر داد. تجسم لحظه رهایی نوزاد پسر برایم رویایی بود. روز بعد در دادسرا وقتی زن میانسال کودکش را در آغوش گرفت دنیا را به من داده بودند و خستگی دوهفته‌ای ما رفع شد. زن میانسال را برای بازجویی آوردم که مدعی شد یک باند بین‌المللی کودک‌ربایی هستند و با شناسایی کارمندان بیمارستان‌ها با پرداخت پول اقدام به ربودن نوزاد از بیمارستان کرده و سپس با انتقال آنها به ترکیه نوزادان را با قیمتی گزاف به زوج‌های نابارور ایرانی مقیم خارج می‌فروختند.

دو ماهی از بسته شدن پرونده نوزادربایی گذشته بود که یک روز مرد میانسالی به شعبه آمد و گفت آقای قاضی مرا می‌شناسی؟ گفتم متاسفانه خیر که او خودش را خسرو پدر نوزاد ربوده شده معرفی کرد و کلی تشکر کرد. از آن زمان به بعد تا زمانی که در دادسرای یافت‌آباد مشغول خدمت بودم خسرو هر ماه به شعبه می‌آمد و با هم صحبت می‌کردیم. مرد میانسال می‌گفت هیچ‌گاه فکر نمی‌کرد نوزادش را بار دیگر در آغوش بگیرد.

می‌خواستم راحت زندگی کنم سر از زندان در آوردم

اشاره: پسر 19 ساله سر‌دسته باند آدم‌ربایی است، خودش می‌گوید وقتی پسر نوجوان را در خیابان تنها دیده برای سرقت تصمیم به ربودن او گرفته است و در این میان وسوسه‌های شیطانی سراغش آمده و او همراه دو همدستش تصمیم گرفته‌اند گروگان خود را مورد آزار و اذیت قرار دهند. پسر جوان می‌گوید کمبودهای زندگی‌اش باعث شده تا به پسرهای همسن و سالش حسودی کرده و تصمیم بگیرد دست به سرقت بزند. امید که به اتهام آدم‌ربایی، سرقت و آزار و اذیت پسر دانش‌آموز دستگیر شده است در گفت‌وگو با تپش از زندگی‌اش می‌گوید.

چند برادر و خواهر داری؟

من در یک خانواده پر جمعیت در جنوب غرب تهران بزرگ شدم. هفت فرزند هستیم و چون پدرم کارگر ساده بود با سختی بزرگ شدم و حتی نتوانستم درسم را ادامه دهم.

چقدر درس خواندی؟

تا سوم راهنمایی درس خواندم و سه سال است که به سر کار می‌روم تا هم کمک خرج خانواده بوده و هم سربار آنها نباشم. چون تعداد خواهرانم زیاد است برای این‌که آنها کمبودی حس نکنند من و برادر بزرگ‌ترم کار می‌کنیم.

سابقه‌دار هستی؟

نه، اولین بار است که دستگیر می‌شوم. من سرم در کار خودم بود و با کسی کاری نداشتم تا این‌که متوجه دور و اطرافم شدم.

چه شد که متوجه اطرافت شدی؟

وقتی از سرکار به خانه می‌آمدم، فهمیدم آدم‌هایی که می‌بینم با من فرق دارند. انگار من کمبودی داشتم و نمی‌دانستم این کمبود چیست. هرکسی را که می‌دیدم چند پله از من جلوتر بود و من باید از صبح تا شب تلاش می‌کردم که زندگی روزمره بدون کمبودی سپری شود.

چه کار می‌کردی؟

من کارگر ساختمان بودم و روزی50 هزارتومان درآمد داشتم.

ماهی 1.5 میلیون تومان که درآمد بدی نیست؟

همیشه که کار نیست. من در زمستان بیکار می‌شوم و خیلی کم سرکار می‌روم. بعدش هم نصف بیشتر درآمدم را خرج خانه می‌کنم. من نمی‌توانم پس‌اندازی برای خودم داشته باشم. در این سه سال که کار می‌کنم 10 میلیون هم پس‌انداز ندارم.

این باعث می‌شود دست به این کار بزنی؟

نه، اما من در محله جرم خیزی در جنوب تهران بزرگ شدم. دوستانم هم زیاد خوب نبودند. زیاد در محله نمی‌چرخیدم، اما دو دوست نزدیک داشتم که با مشورت آنها تصمیم گرفتیم با راه‌اندازی باندی اقدام به سرقت کنیم.

همدستانت چند ساله هستند؟

مهرداد 16 ساله و فواد 19 ساله است. ما از دوران مدرسه با هم دوست وبچه محل بودیم. البته مهرداد دو کلاس پایین‌تر از ما بود، اما پسر پردل و جراتی بود.

چه شد به فکر سرقت افتادید؟

من که این همه فرق را می‌دیدم تصمیم گرفتم مثل بقیه باشم. چرا من نباید گوشی هوشمند داشته باشم و لباس خوب بپوشم. از اول جوانی که نباید فقط کارکنم و با این پول کم زندگی کنم.

پس پیشنهاد سرقت از طرف تو بود؟

بله من خودم تصمیم گرفتم دست به سرقت بزنم. قصد داشتم تنهایی به سرقت بروم، اما می‌ترسیدم زود لو بروم و دستگیر شوم. به همین خاطر تصمیمم را به مهرداد و فواد گفتم که آنها قول دادند با من همکاری کنند تا هم بیشتر سرقت کنیم و هم زود گرفتار نشویم.

قصد داشتید چگونه سرقت کنید؟

من یک چاقوی کوچک خریدم و همیشه همراهم بود. گفتیم از نوجوانان کم سن و سال که پولدار هستند، سرقت می‌کنیم.

چند فقره سرقت داشتید؟

ما فقط یک سرقت انجام دادیم و بعد از آن هم دستگیر شدیم.

چه شد دستگیر شدید؟

چون می‌خواستیم در یک شب راه صد ساله را برویم. با وسوسه شیطان و تشویق دوستانم کاری کردم که باعث شد پسر نوجوان موضوع را به خانواده‌اش گفت و ما زود شناسایی و دستگیر شدیم.

از پسرنوجوان چه سرقت کردید؟

فقط یک تلفن همراه آیفون جدید و قصد داشتیم آن را به قیمت یک میلیون به یک افغانی که کارگر ساختمان بود، بفروشیم و او گوشی را به خواهرش در هرات هدیه بدهد.

چرا گوشی را می‌خواستی به مرد افغان بفروشی؟

این گوشی‌ها هوشمند است هر کجای ایران استفاده کنی سریع دستگیر می‌شوی، فکر کردیم اگر بخواهیم به مالخر هم بدهیم پول زیادی دستگیرمان نمی‌شود. به همین خاطر تصمیم گرفتیم گوشی را به خال محمد بفروشیم و او گوشی را به افغانستان ببرد، اما قبل از فروش شناسایی و دستگیر شدیم.

فقط به خاطر یک گوشی تلفن دستگیر شدی؟

نه. ای کاش فقط آن بود. آن روز پس از زاغ‌زنی متوجه شدم پسر نوجوان به نام شاهین بچه پولدار است و در غرب تهران زندگی می‌کند. وقتی فهمیدیم او بسیار ترسو است با دوستانم عصر یک روز
سد راهش شدیم و تلفن همراهش را با چاقو سرقت کردیم. وقتی تلفن همراه را سرقت کردیم شیطان به جلدم آمد و دوستانم که فکر من را خوانده بودند، موافقت کردند. شاهین را به مکانی خلوت بردیم .

او مقاومت نکرد؟

شاهین خیلی پسر با‌ادب و با‌کلاسی بود. وقتی نیت شوم ما را فهمید التماس کرد کاری با او نداشته باشیم. آن زمان ما سه نفر خودمان نبودیم و شیطان بود که به ما دستور می‌داد. اگر یک لحظه به خودمان آمده بودیم که این اتفاقات نمی‌افتاد.

کی دستگیر شدید؟

یک هفته بعد از سرقت.

فکر می‌کردی دستگیر شوی؟

نه. نقشه ما حساب شده بود. یک روز اتفاقی گوشی را با سیمکارت خودم روشن کردم که ببینم کار می‌کند یا نه، اما یادم رفت آن را خاموش کنم که ماموران سر رسیدند و من را دستگیر کردند. بعد هم من دو همدستم را لو دادم و آنها دستگیر شدند.

ما قرار بود با این سن کم یک باند بزرگ باشیم، اما در اولین سرقتمان شناسایی و دستگیر شدیم.

با سرقت از دیگران می‌خواستی به چه برسی؟

می خواستم برای خودم کسی شوم. تا چه زمانی باید کارگری می‌کردم. دو همدستم نیز شرایطشان زیاد خوب نبود. می‌خواستم خوب بپوشم و خوب بگردم.

با سرقت؟

وقتی عقده در وجودت رخنه کند و دور و اطرافت در شهر، پسران بهتر از خودت را ببینی دیگر برایت فرق ندارد چطوری، فقط می‌خواهی به هدفت برسی.

الان به هدفت رسیدی؟

نه. من الان که دستگیر شده‌ام خدا را شکر می‌کنم که خیلی زود دستم رو شد و به قانون سپرده شدم. با کینه‌ای که من داشتم اگر همین‌گونه ادامه می‌دادم فردی خشن می‌شدم که هر کاری از دستم بر می‌آمد، انجام می‌دادم. می‌خواهم فرد سالمی شوم. اشتباهی انجام دادم که باید تاوانش را پس دهم. فقط امیدوارم قانون هم مرا ببخشد.

بعد از سرقت خانواده‌ات چه گفتند؟

چیزی نگفتند، پدر و مادرم شوکه بودند. من پسر سر به راه خانه بودم که کار می‌کردم و کمک خرج خانواده بودم، اما خودخواهی و زیاده‌خواهی‌ام باعث شد من در این راه بی‌پایان قرار بگیرم.

ارزشش را داشت؟

نه. تازه فهمیدم هر کسی برای به دست آوردن پول یا زندگی خوب باید تلاش کند. من فکر نمی‌کردم که این‌گونه شود. کاش قانع بودم و نان کارگری را می‌خوردم.

خانواده شاهین را دیدی؟

در راهروی دادسرا آنها را دیدم. نزدیک بود تکه‌تکه‌ام کنند. اگر ماموران نبودند مطمئنا من و مهرداد را می‌کشتند. البته حق داشتند.

چرا حق داشتند؟

من زندگی پسر نوجوان آنها را خراب کردم و آینده را از او گرفتم. من جز خودم، دو همدستم و شاهین را هم کشتم. نمی‌دانم چرا در آن لحظه فکرم کار نمی‌کرد. خیلی پشیمان هستم. کمکم کنید.

رسانه به تو چه کمکی می‌تواند بکند؟

بنویسید من توبه کردم و سرم به سنگ خورد. دلم می‌خواهد همان کارگر ساده و روزی 50 هزار تومان درآمد داشته باشم، اما در کنار پدر و مادرم باشم. من پشیمانم و می‌خواهم این کار زشتم را جبران کنم.

حرف آخر...

به فکر محله‌های جرم‌خیز باشید تا این شرایط، خلافکارهایی مثل من را تحویل ندهد. من هم اگر حداقل‌ها برایم فراهم بود و این تبعیض را نمی‌دیدم الان سارق نبودم.

زندگی به سبک موادمخدر


اشاره: آسیب‌های دوران اعتیاد به مواد مخدر و پس از آن روی افراد مصرف‌کننده باعث ایجاد مشکلات جسمی، روحی و روانی برای آنها می‌شود. بسیاری از معتادان در اثر مصرف مواد مخدر علاوه بر توهم، دچار مشکلات جسمی شدیدی می‌شوند. مستند بیراهه در برنامه هفته گذشته خود به موضوع آسیب‌های پس از مصرف مواد مخدر روی معتادان می‌پردازد.

در ابتدای برنامه زن جوانی که از طریق دوستانش در آرایشگاه زنانه به مواد مخدر شیشه اعتیاد پیدا کرده بود درمورد عوارض آن گفت: روزهای اول از مصرف شیشه دچار سرخوشی و نشاط می‌شدم و حتی وزنم نیز کاهش پیدا کرده بود. یک ماه پس از مصرف دیگر نتوانستم از مواد جدا باشم و دچار توهم شدم. حتی یک‌بار دوستم را که برای ترک من آمده بود، آن‌قدر زدم و رویش چاقو کشیدم که اگر لحظه‌ای به خودم نمی‌آمدم او را به قتل رسانده بودم. شیشه قدرت تفکر من را گرفته بود. آرزوی این را داشتم که بتوانم یک هفته بدون مواد سالم زندگی کنم. همیشه و همه جا به دنبال مواد بودم.

وی ادامه داد: به بیمارستان روزبه زنگ زدم تا برای ترک اعتیادم وقت بگیرم و به دروغ مدعی شدم خواهری دارم که به شیشه اعتیاد دارد، می‌توانم او را برای ترک به بیمارستان بیاورم که خانم پرستار گفت، ما معتادان به شیشه را قاطی دیوانه‌ها نمی‌بریم. خیلی درد است که از دیوانه‌ها هم بدتر هستند.

افزایش 50 درصدی استعداد اعتیاد با یک‌بار مصرف مواد مخدر

در ادامه برنامه دکتر اصغرنژاد، استاد دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی با بیان این‌که بخشی از علت گرایش افراد به مواد مخدر اطلاعات غلطی است که توسط دوستان ارائه می‌شود، گفت: برخی‌ها با دادن اطلاعات اشتباه مدعی می‌شوند مواد باعث کاهش اشتها و لاغری، افزایش توان جنسی، افزایش قدرت توان بدن و کمبود خواب می‌شود و انرژی‌زاست که ممکن است در کوتاه‌مدت این اتفاقات رخ دهد اما در درازمدت تمرکز و کارایی فرد مصرف‌کننده را به‌شدت کاهش می‌دهد.

وی ادامه داد: کسی که نداند یک بار مصرف مواد مخدر می‌تواند 50 درصد خطر اعتیاد را در او افزایش دهد ممکن است به صورت اتفاقی در مهمانی‌های خودمانی توسط دوستانی که از دشمن بدتر هستند به اعتیاد گرایش پیدا کنند. فرهنگ‌های غلطی نیز وجود دارد، به‌عنوان مثال اگر در یک مهمانی الکل سرو شود و شما آن را نخورده و فقط مخلفات همراه الکل را بخورید یک اشتباه بدی را مرتکب شده و به آن جمع فحش بدی داده‌اید. تصور اشتباه که یا نباید در جمع باشی یا اگر هستی باید همراهی کنی هر آدمی را می‌تواند مستعد اعتیاد به مواد مخدر و الکل کند.

به گفته این استاد دانشگاه، وقتی در خانواده‌ای تنش وجود داشته باشد و قهر و درگیری وجود داشته باشد آدم‌ها به یکدیگر محبت و توجه نشان نمی‌دهند. اگر در خانواده‌ای والدین خودشان مصرف‌کننده یا قربانی طلاق باشند فرزندان این خانواده‌ها آسیب‌پذیرتر هستند.

آشپزی می‌کردم تا خرج مواد را دربیاورم

مرد جوان که برای ترک اعتیاد به کمپ مجازی مراجعه کرده، می‌گوید: به جایی رسیدم که همه چیز از جمله خانواده‌ام را از دست دادم و فقط با سالم شدن می‌توانم زندگی کنم. من از خانواده‌ام چندسالی است که طرد شده‌ام و هیچ رابطه‌ای با آنها ندارم. من در پارک هرندی کارتن‌خواب بودم و صبح‌ها با آشپزی در یک رستوران خرج موادم را درمی‌آوردم و شب‌ها در پارک می‌خوابیدم. من اگر مواد نمی‌کشیدم، نمی‌توانستم کار کنم. وقتی کارتن‌خواب شدی هیچ امنیتی نداری و وقتی صبح بیدار می‌شوی جیبت را خالی کرده‌اند.

وی ادامه داد: من به همه دانشجویان پیشنهاد می‌دهم از مهمانی گروهی پرهیز کنند، چون در مهمانی گروهی اتفاقاتی می‌افتد که ثمره‌اش من می‌شود. در مهمانی گروهی معتاد شدم. اولین‌بار در یک جمع پس از مصرف الکل دوستم ماده‌ای را آورد و ادعا کرد گراس است و اعتیاد آور نیست. به اصرار آنها مواد را زدم و حالم نیز بد شد.

سیلی مواد را در خیابان خوردم

دختر جوان که برای ترک اعتیادش به کمپ زنان آمده، می‌گوید: در پارک بسیار کتک خوردم و حتی بینی‌ام را با چوب شکستند. من معتاد کارتن‌خواب هستم که هر روز برای تهیه مواد کتک می‌خوردم و حتی شنوایی‌ام به خاطر آسیب دیدن پرده گوش کم شده است. یک‌بار با پشت قمه تو سرم زدند تا به زور مرا همراه خودشان ببرند و مورد آزار و اذیت قرار دهند. در خیابان سیلی و لگد مواد را زیاد خورده‌ام. فقط می‌توانم بگویم مواد برای زن و دختر نیست و یک آسیب مردانه است. پسری اگر در خیابان بماند بلایی سرش نمی‌آید اما یک زن اگر در خیابان بماند هزار مزاحمت برایش ایجاد می‌شود و به زور به جاهایی می‌رود که جای او نیست.

مصرف روزانه 300 قرص اعتیادآور

مددجوی دیگری که در دوره بازتوانی آرایشگری می‌کند با بیان این‌که ابتدا با مصرف حشیش معتاد شده و بعد برای ترک آن‌ رو به تریاک آورده است، گفت: پنج سال تریاک می‌خوردم و نمی‌توانستم آن را ترک کنم. یکی از دوستانم که می‌دانست من معتاد هستم برای ترک پیشنهاد داد با قرص می‌توانی تریاک را ترک کنی اما این تصور اشتباهی است که با قرص می‌توانی مواد را ترک کنید.

من با خوردن قرص به سمت ترک اعتیاد رفتم، اما چون دنبال لذت بودم هر روز می‌خوردم تا جایی که روزانه 300 قرص دیفون اکسیلاد مصرف می‌کردم. فرزند طلاق بودم و 19 سالگی برای اولین‌بار مواد مصرف کردم. چون ارتباطی با خانواده نداشتم و در خانواده عاطفه‌ای نبود که جذب شوم، به همین دلیل از طریق دوستان با مواد مخدر جذب شدم.

راه‌اندازی مجتمع‌های بازتوانی معتادان پایتخت توسط شهرداری

در ادامه برنامه حجت‌الاسلام میثم امرودی، معاون اجتماعی شهرداری تهران گفت: یکی از مشکلات معتادان پس از درمان این است که به‌دلیل نداشتن زندگی و عدم توجه پس از درمان دوباره به همان محیط سابق برمی‌گردند. در این محیط‌ها به‌دلیل در دسترس بودن مواد و فضای فکری موجود بار دیگر فرد دعوت به مصرف مواد مخدر می‌شود و با توجه به مشکلاتی از جمله بیکاری که فرد دارد او بار دیگر به سمت اعتیاد می‌رود. بر این اساس شهرداری مجتمع‌های بازتوانی و توانمندسازی را بعد از مرحله کمپ راه‌اندازی کرده است. البته همه معتادان به این مراکز نمی‌روند و تنها معتادانی که علاوه بر سم‌زدایی بدنی و جسمی از نظر روحی نیز پاک شده‌اند به این مراکز می‌روند. مددکاران پس از حضور در کمپ‌ها و بعد از انجام مصاحبه افرادی را که عزم جدی برای ترک دارند به این مراکز منتقل می‌کنند.

مرگ جلوی چشمان مربی بدنسازی

در پایان زن جوان که بدنساز بوده و مربی ایروبیک است در مورد روزهای اعتیادش گفت: نخستین‌بار در مهمانی‌های زنان باشگاه با شیشه آشنا شدم. میزبان مدعی بود با یک‌بار مصرف، انرژی‌ام دوبرابر می‌شود. برای این‌که کارم سنگین بود در آن مهمانی شیشه کشیدم و فردایش پرانرژی سر کار رفتم. بعد از یک هفته انرژی جایش را به بی‌حالی و آبریزش بینی داد. دیگر بدون مواد توان بلند شدن از جایم را نداشتم. مواد باشگاه را از من گرفت و کاری با من کرد که قدرت تکلم خود را از دست دادم و حتی یک‌بار با فشار بالا به کما رفته و در بیمارستان بستری شدم. مرگ را جلوی چشمانم دیدم و به لطف خدا مواد را ترک کردم و تمام مشکلاتم دوماه بعد از ترک رفع شد.

مواد حق انتخاب را می‌گیرد

مرد میانسالی که پس از ترک در مرکز بازتوانی، خیاطی می‌کند در مورد روزهای اعتیادش گفت: با مصرف مواد 15 سال خودم را تخریب می‌کردم. من اولین بار ماده سیاه (حشیش) را در ابتدای جوانی کشیدم. هیچ‌کس جز خودم مقصر نیست. اگر کسی هم ادعا کند خانواده، جامعه و دوستان مرا به سمت اعتیاد بردند در حال فرافکنی است. متهم ردیف اول خودمان هستیم و دیگر علل در درجه بعدی قرار دارند. اولین‌بار من در جمع دوستان مواد را تجربه کردم. اولین‌باری که مصرف کردم بسیار خوش بودم و مزه‌اش زیر زبانم رفت.

مرد خیاط ادامه داد: بعد از مصرف تفریحی، مواد دیگر جوابگوی من نبود. معتادان افراد لذت‌طلبی هستند و دوست دارند اگر چیزی را تجربه می‌کنند تا آخرش شخم بزنند و ببینند انتهای آن چیست. اوایل اعتیاد، من حق انتخاب داشتم که چگونه مواد را مصرف کنم. می‌گفتم مواد را کنترل‌شده مصرف می‌کنم تا معتاد نشوم و من می‌توانم کنترل کنم، اما همین من من گفتن مرا بدبخت کرد. به مرور زمان حق انتخاب از من گرفته شد و مواد بود که انتخاب می‌کرد من کجا بروم، چه کار کنم. حتی مواد به من می‌گفت کی شام بخورم و سرکار بروم. به مرور زمان حق انتخاب از من گرفته شد تا این‌که تصمیم گرفتم خودم را از این دام نجات دهم. بعد از مصرف متادون دوستم که همدرد من بود مدعی شد اگر بخواهی می‌توانی خوب شوی اما باید خودت بخواهی تا بتوانی از این دام رها شوی.

جنایت، فرجام عشق خیابانی

باورپذیر نبود و بسیار دگرگون‌کننده بود که چگونه ممکن است مریم که روزی با هزاران آرزو و امید، دیوانه‌وار عاشق همسرش رامین شده بود، او را به قتل برساند. وقتی مقابل افسر پلیس آگاهی نشست نگاهی به دستبندش انداخت و آرام شروع به تعریف ماجرای زندگی‌اش کرد.

«عقلم را به کلی باخته بودم و جز او به هیچ کس دیگری نمی‌توانستم فکر کنم. من و رامین در راه مدرسه با هم آشنا شدیم و یک سال پس از این دوستی خیابانی در حالی که 20 سال بیشتر نداشتم، هنگامی که با مخالفت فراوان خانواده‌ام برای ازدواج با رامین روبه‌رو شدم، دست به خودکشی زدم و تا یک قدمی مرگ پیش رفتم. پدرم به شرطی موافقت خود را با این ازدواج اعلام کرد که چند سال در دوران عقد بمانیم تا آمادگی‌های لازم برای تشکیل زندگی مشترک را پیدا کنیم.

به این ترتیب به عقد پسر مورد علاقه‌ام درآمدم، اما از همان روزهای اول دوران نامزدی متوجه شدم رامین تعادل روحی و روانی ندارد. من در مدت کوتاهی فهمیدم او به مواد مخدر صنعتی معتاد است و همان موقع بود که تصمیم به جدایی از رامین گرفتم.

افسوس در شرایطی قرار گرفتم که تصمیم‌گیری برایم خیلی مشکل شد، چراکه باردار شده بودم و بناچار باید به زندگی مشترک خود با او ادامه می‌دادم.

بیچاره پدرم که برایم سنگ تمام گذاشته بود و تمام خرج و مخارج زندگی‌مان را پرداخت می‌کرد، زیرا رامین کاری جز مصرف مواد نداشت و بیکاری و پرسه زدن در کوچه‌های حماقت کار روزانه‌اش بود و نسبت به خانواده‌اش احساس مسئولیت نداشت.

او که خیلی نگران آینده من و فرزندم بود چند بار از رامین قول گرفت که اگر اعتیادش به مواد مخدر را کنار بگذارد، برایش تاکسی و خانه می‌خرد. متاسفانه شوهرم بارها و بارها قول مردانه داد که اعتیادش را ترک کند، اما او که اعتماد به نفس خود را از دست داده بود، خیلی زود به فراموشی می‌سپرد که چه قراری با پدرم گذاشته است.

من دوران بارداری بسیار سختی را پشت‌سر گذاشتم. چند بار رامین مرا به طرز وحشیانه‌ای کتک‌زده بود، می‌ترسیدم بلایی به سر بچه‌ام بیاید، اما خدا را شکر فرزندم صحیح و سالم به دنیا آمد. با تولد دخترمان، رامین جوگیر شد و جلوی همه اعضای خانواده قول داد که به خاطر فرزندمان اعتیادش را ترک کند.

در این شرایط پدرم برای او خودرو خرید تا پاداش کار نکرده‌اش را دریافت کند و برای رهایی از باتلاق اعتیاد مصمم‌تر بتواند تصمیم بگیرد، ولی باز هم نتیجه‌ای نگرفتیم و روز به روز حال همسرم وخیم‌تر از گذشته می‌شد.

او تحمل شنیدن گریه فرزندمان را نداشت، شب تا صبح با چاقویی در دست بالای سر من و فرزندم می‌نشست و من و بچه بی‌گناهم را تهدید به مرگ می‌کرد. دیگر خسته شده بودم و نمی‌توانستم به این زندگی ادامه بدهم. بناچار روزی دخترم مهسا را برداشته و راهی خانه پدرم شدم و به او گفتم که برای جدایی از رامین تصمیم قطعی گرفته‌ام.

برای طلاق لحظه‌شماری می‌کردم درست مثل همان هنگامی که برای رسیدن به مرد رویاهایم سر از پا نمی‌شناختم. هنگامی که رامین از تصمیم قطعی من برای طلاق آگاه شد به خانه پدرم آمد و با زور و تهدید دخترم را برد و گفت یا باید بر سر زندگی خود برگردم یا این که کاری می‌کند که دیگر هیچ گاه نتوانم مهسا را ببینم.

گرچه دیگر نمی‌توانستم حتی لحظه‌ای به زندگی در کنار او ادامه دهم، ولی جدایی از دخترم که بسیار به او وابسته بودم نیز برایم غیرممکن بود به همین دلیل تصمیم گرفتم که به دور از چشم رامین، روند اداری جدایی از او را به وکیلم واگذار کنم و تا پایان یافتن کارهای اداری طلاق برای این که رنج دوری از دخترم را به جان نخرم، با وعده‌های پوشالی، به سر زندگیم بازگشته و این چنین وانمود کنم که هنوز او را دوست داشته و علاقه‌مند به ادامه زندگی با او هستم.

دوباره زندگی را در کنار او آغاز کردم، باز مجبور بودم همان اعمال بی‌پایان نابهنجا ر او را تحمل کنم و در حالی که از درون چون دریایی خروشان ناآرام بودم در ظاهر خود را آرام نشان داده و با جان و دل از کودک خردسالم محافظت کنم، زیرا لحظه‌ای نمی‌توانستم او را در کنار فردی که تمام زندگیش چیزی جز مصرف شیشه نبوده و عاطفه پدری در وجودش مرده بود، تنها بگذارم. در یکی از شب‌ها، رامین به علت مصرف شدید مواد گویی دچار جنون شده بود، مدام در خانه داد و فریاد می‌کرد و در حالی که چاقویی را در دست خود گرفته بود به سوی من و فرزندم حمله کرد، من از ترس همراه دخترم به داخل اتاق خواب پناه بردم و در اتاق را از پشت قفل کردم.

فایده‌ای نداشت و جنون او را پایانی نبود، رامین در را شکست و در حالی که چندان تعادلی در حرکاتش نداشت با چاقو به سوی من آمد و من نیز که می‌ترسیدم صدمه‌ای به فرزندم وارد کند دیوانه‌وار فریاد می‌زدم و هنگامی که به خود آمدم دریافتم که او به علت ضربه‌ای که من به وسیله پایه آهنی چراغ خواب به سرش وارد کرده‌ام، غرق در خون شده است.

بسیار ترسیده بودم، با پدرم تماس گرفتم و به کمک او رامین را به بیمارستان رسانیدم و در کمال ناباوری، او پس از چند روز به علت خونریزی مغزی در گذشت و من نیز به جرم قتل روانه زندان شدم. ای کاش از ابتدا دریافته بودم که برای یک عمر زندگی فقط در راه مدرسه و در محدوده احساسات لحظه‌ای نمی‌توان تصمیم گرفت، ای کاش به پندهای دلسوزانه پدر و مادرم گوش می‌دادم و در غرور خودخواهی غوطه‌ور نمی‌شدم و هزاران ای کاش‌های دیگر.

خود را گول نزنید

کارشناس روان‌شناسی مرکز مشاوره آرامش پلیس استان مرکزی در این باره می‌گوید: زمانی که طرفین متوجه می‌شوند که با خانواده طرف مقابل همخوانی‌های لازم، را ندارند، با این باور خود را فریب می‌دهند که من خود او را دوست دارم و با او می‌خواهم ازدواج کنم نه خانواده‌اش. شاید یکی از سوالات جدی بسیاری از پدران و مادران و همچنین متولیان تربیتی این باشد که چرا با وجود هشدارهای زیادی که به جوانان داده می‌شود و این همه مصداق شکست درباره دوستی‌های خیابانی که گوشزد می‌شود باز هم شاهد این مساله در جامعه هستیم و حتی هر از چند گاهی در صفحه حوادث روزنامه‌ها می‌خوانیم که یک دوستی خیابانی زمینه‌ساز جرایم بزرگی مانند قتل شده است.

اکثر ما آنقدر از این که گول بخوریم بدمان می‌آید که وقتی در معرض سوءاستفاده یا فریب قرار می‌گیریم ترجیح می‌دهیم بگوییم که رابطه ما متفاوت است! در حالی که اگر کمی دقت کنیم متوجه می‌شویم که چنین نیست و این رابطه هم همان الگوی روابط دیگر را دارد و به اصطلاح خون ما رنگین‌تر از دیگران نیست! ازدواج‌های خیابانی معمولا بدون شناخت کافی، بدون آشنایی با بهترین و بدترین ویژگی‌های طرف مقابل و بدون خرد و دانایی کافی انجام می‌شود و متاسفانه اغلب منجر به جدایی و طلاق خواهد شد.

به نظر شما اگر کسی در محل کار، در بین فامیل و دوست و آشنا، در محل تحصیل و در بین همسایه‌ها و اقوام دورتر اعتبار کافی دارد، چرا در خیابان باید به دنبال همسر بگردد؟ و اگر در خیابان به دنبال همسر است یا از کسی خوشش آمده، چرا برای ازدواج، اقدام عملی نکرده و مدام امروز و فردا می‌کند؟

اغلب افرادی که در خیابان به دنبال جنس مخالف می‌گردند او را برای دوستی، وقت‌گذرانی، سرگرمی و در بهترین حالت برای شناخت جنس مخالف و نه ازدواج می‌خواهند.

بهتر است خود را گول نزنیم و رابطه‌مان را بیهوده رابطه‌ای برتر از روابط دیگران نشماریم و همیشه هوشیار باشیم.

اسیدی‌ که معده را می‌آزارد

شاید برای شما پیش آمده باشد که گاهی احساس سوزش شدیدی سر دل کرده‌اید که انگار در حال گرگرفتن است و حس آزاردهنده‌ای دارد.

پزشکان این حالت را به رفلاکس معده یا برگشت اسید معده به مری اطلاق می‌کنند و بیمار سوزشی را در قفسه سینه احساس می‌کند. علائم این بیماری معمولا با مصرف دارو کنترل می‌شود، ولی مصرف برخی موادغذایی محرک می‌تواند آن را تشدید کرده و باعث شروع دوباره آن شود.

نوع پوشش و لباسی که به تن می‌کنید، چنانچه تنگ باشد روی معده فشار وارد کرده و برگشت اسید معده را به مری تسهیل می‌کند و می‌تواند باعث تشدید رفلاکس اسید معده شود؛ بنابراین بهتر است تا حد امکان از لباس‌های آزادتر استفاده کنید.

تا جایی که می‌توانید، حجم وعده‌های غذایی را کاهش دهید. خوردن بیش از حد غذا شما را مستعد برگشت اسید معده می‌کند در حالی که پخش این وعده‌های غذایی در طول روز می‌تواند مانع از بروز چنین مشکلی شود.

مبتلایانی که سیگاری هستند، باید کشیدن سیگار را ترک کنند. نیکوتین ماهیچه‌های بین معده و مری را ضعیف می‌کند و همین امر باعث برگشت اسید از معده به سمت مری می‌شود. به علاوه، تنباکو نیز حجم تولید اسید را توسط معده افزایش می‌دهد.

پزشکان توصیه می‌کنند اگر با مشکل رفلاکس معده دست به گریبانید، سعی کنید تا سه ساعت بعد از صرف غذا صاف بنشینید به طوری که غذا مسیر اصلی خود را به سمت سیستم گوارشی طی کند.

به گفته پزشکان، مبتلایان به رفلاکس معده باید از محرک‌هایی که باعث شروع این حالت می‌شود، مانند غذاهای چرب و‌‌ پرادویه، کافئین‌ و مصرف مشروبات الکلی دوری کنند.

جویدن آدامس از جمله راهکارهای ساده‌ای است که علاوه بر از بین بردن بوی نامطبوع سیر، بعد از صرف وعده غذا می‌تواند برای جلوگیری از رفلاکس معده مؤثر باشد. مطالعات نشان می‌دهد مبتلایان به بیماری برگشت اسید معده در صورتی که بعد از هر وعده غذا به مدت نیم ساعت آدامس بجوند، علائم بیماری در آنها به شدت کاهش می‌یابد. جویدن آدامس حجم بزاق دهان را افزایش می‌دهد.

از زمان‌های قدیم می‌گویند جوش شیرین برای سوزش سر دل خوب است و مطالعات دانشمندان مدرسه پزشکی هاروارد نشان می‌دهد که جوش شیرین به خنثی شدن اسید معده کمک می‌کند. محققان مخلوط نصف قاشق غذاخوری جوش شیرین با یک لیوان آب را به مبتلایان به رفلاکس توصیه می‌کنند. اما در افرادی که به طور دائم سوزش معده دارند، ممکن است مصرف جوش شیرین علائم فرد را تشدید کند به طوری که نمک زیاد موجود در آن باعث بروز عوارض جانبی مانند التهاب و حالت تهوع می‌شود.

پژوهشگران با برخی مطالعاتی که انجام داده‌اند، بر این باورند که شیرین‌بیان می‌تواند علائم سوزش سر دل را آرام کند. محتویات در معرض اسیدی شدن قرار دارند از این رو، مصرف داروهای ضد اسیدمعده راه‌حل رهایی از این حالت نیست. شیرین‌بیان دارای ویژگی‌های طبیعی درمان ناراحتی‌های معده است. علاوه بر این، مصرف مقادیر بالای جوش شیرین عوارض جانبی نیز به همراه دارد که از این میان می‌توان به فشار خون بالا اشاره کرد.

بارداری و رفلاکس اسید معده

اغلب زنان باردار به دلیل ترشح زیاد هورمون پروژسترون از رفلاکس یا سوزش سر دل رنج می‌برند. این هورمون باعث آرامش ماهیچه‌های بدن هنگام بارداری شده و با شل نگه داشتن دریچه معده، مانع از ورود اسید معده به مری می‌شود. علاوه بر این، رحم در دوران بارداری مدام در حال بزرگ شدن است و به معده فشار وارد می‌کند و باعث برگشت اسید معده به مری می‌شود.

از آنجا که پر بودن معده یکی از عوامل بروز رفلاکس اسید معده و سوزش سر دل می‌شود، زنان باردار اگر صبح‌ها احساس رفلاکس اسید معده دارند، بهتر است در هر وعده غذایی، کم بخورند و نباید به یکباره احساس سیری زیاد کنند؛ به طوری که تعداد وعده‌های غذایی را بین پنج تا شش وعده کرده و حجم آن را کم کنند.

بهتر است مایعات را جرعه‌جرعه بنوشید. به عنوان مثال، به جای خوردن یک لیوان شیر به همراه وعده غذا، آن را جرعه‌جرعه بخورید.

از دیگر نکاتی که می‌تواند به شما کمک کند، این است که بعد از اتمام غذا کمی راه بروید، کارهای خانه را انجام دهید، بنشینید و کتاب بخوانید ولی دراز نکشید و کاری انجام ندهید که نیاز به خم شدن دارد زیرا این دو کار احتمال برگشت اسید معده را از معده به مری افزایش می‌دهد. همچنین به خاطر داشته باشید که بلافاصله قبل از رفتن به رختخواب غذا نخورید. این عادت غلط غذایی سوزش سر دل را تشدید می‌کند. بهترین زمان برای خوردن غذا حداقل سه ساعت قبل از خواب است. همچنین برای افرادی که از این عارضه رنج می‌برند، باید شب‌ها موقع خواب سر و قفسه سینه خود را بالاتر از سطح بدن قرار دهند. این کار مانع از برگشت اسید معده به مری می‌شود.

اطلاع از این که چه مواد غذایی باعث شروع رفلاکس می‌شود، در زنان باردار ممکن است وضعیت آنها را تشدید کند. چربی، کافئین، شکلات و کاکائو ‌ از جمله محرک‌هایی هستند که ممکن است در زنان باردار موجب برگشت اسید معده شود، ولی در همه افراد یکسان نیست.

در صورتی که تغییر در سبک زندگی و رژیم غذایی نتواند رفلاکس را در زنان باردار از بین ببرد، مصرف آنتی‌اسیدهای حاوی کلسیم و منیزیم در دوران بارداری بی‌ضرر است. ولی باید به خاطر داشته باشید که مصرف آنتی‌اسیدهای حاوی آلومینیوم به دلیل ایجاد یبوست و سمی بودن در مقادیر بالا در دوران بارداری توصیه نمی‌شود.

آشپزی با کنجد

کنجد گیاهی است با دانه‌های روغنی و طبیعت گرم . این دانه‌های ریز و مفید به رنگ‌های سیاه، قهوه‌ای و سفید یافت می‌شود.

نوع سفید آن بهتر و در آشپزی و شیرینی‌پزی کاربرد بیشتری هم دارد. کنجد دارای انواع ویتامین‌های ضروری بدن مثل ویتامین B، B1، D، E و لیستین فراوان است. همچنین مواد مغذی چون کلسیم، منیزیم، روی، آهن، فسفر و منگنز دارد که در تامین سلامتی بدن نقش مهمی را ایفا می‌کنند.

کنجد کاهش‌دهنده فشارخون و ضد دردهای آرتروز و تقویت‌کننده مناسبی برای حافظه است. با مصرف یک قاشق کنجد خام آسیاب‌شده حدود 15 درصد کلسیم مورد نیاز بدن تامین می‌شود. این در حالی است که علاوه بر آن به زیبایی پوست ، مو و ناخن هم کمک کرده و باعث می‌شود موهای آسیب‌دیده در اثر رنگ کردن را ترمیم کرده و نرمی و شفافیت و لطافت را به موها برگرداند.

همچنین فیبر و مواد موجود در این دانه روغنی سبب تنظیم کلسترول و فشار خون و پیشگیری از بیماری‌های قلبی و گرفتگی رگ‌ها و مانع از درد‌های میگرنی می‌شود و نیز مقدار مسی که در کنجد است، در تهیه آنزیم ضدالتهاب و آنتی‌اکسیدانی برای رفع درد‌های آرتریت و روماتوئید مفید است .منیزیم کنجد هم در کاهش درد‌های اسپاسم و آسم و گرفتگی شرایین بسیار مفید و کلسیم موجود در این گیاه در پیشگیری از پوکی استخوان نافع است.

سعی کنید بیشتر در شب از کنجد و مواد کلسیم‌دار استفاده کنید تا کاملا جذب بدن شود. روغن کنجد از بهترین نوع روغن اشباع نشده است و کلسترول خون را متعادل می‌کند. وجود آهن در کنجد، کم‌خونی و فقر آهن را مرتفع کرده و برای افرادی که ممنوعیت مصرف گوشت و شیر دارند، کنجد و فرآورده‌های آن جایگزین مناسبی است. روغن کنجد نرم‌کننده روده و معده و آرامبخش بوده و سرفه‌های خشک و تنگی نفس را درمان می‌کند، ولی در اثر حرارت، خاصیت آن از بین می‌رود. روغن کنجد را طی فرآیندی، بدون حرارت تهیه می‌کنند. آن را آسیاب کرده و در آب می‌ریزند. پوست آن را جدا می‌کنند و بعد از صاف کردن، کنجد ته‌نشین شده را با کمی آب گرم، خمیر کرده و با فشار و بدون حرارت روغن آن را از تفاله جدا می‌کنند. این روغن تمام خواص موجود در کنجد را دارد و سرشار از کلسیم و پروتئین و مواد مغذی است. شما این روغن را روی سالاد بریزید یا با خرما و عسل میل نمایید و بدنتان را در مقابل بیماری‌ها مقاوم کنید. کنجد آسیاب شده همراه با عسل یک صبحانه کامل است و برای رشد و استحکام استخوان‌ها و پیشگیری از پوکی استخوان به همه توصیه می‌شود.

میزان کالری

مصرف یک قاشق کنجد آسیاب‌شده 45 کیلوکالری بدن را تامین می‌کند. سعی کنید کنجد را خام استفاده کنید. این امر باعث می‌شود سیستم خوددرمانی بدن فعال شده و نیاز بدن به مواد لازم تامین گردد.

بهترین روش نگهداری و مصرف کنجد:

کنجد را آسیاب کرده و با شکر مخلوط کنید و روی انواع کیک و شیرینی از آن استفاده کنید و می‌توانید روی پنیر بریزید و با یک لیوان شیر میل کنید. کنجد آسیاب‌شده را در شیشه در دار بریزید و در جای خنک و دور از نور نگهداری کنید.

ارده یکی از فرآورده‌های کنجد سفید است. با آسیاب کردن کنجد آن را نرم و روان می‌کنند و چون 75 درصد کنجد را روغن تشکیل داده شده، در نتیجه کنجد در روغن خودش غوطه‌ور شده و به صورت ارده ارائه می‌شود. ارده کنجد به همراه عسل یا خرمای صبحانه بسیار مغذی برای کودکان است و بسیار پرکالری و چاق‌کننده است، از این رو افرادی که اضافه وزن دارند و افراد دیابتی باید در خوردن ارده احتیاط کنند.

کلوچه کنجدی

مواد لازم: پودر بادام: 1.5 لیوان، عسل: نصف لیوان ، ارده: نصف لیوان ، روغن کنجد: 2 قاشق غذاخوری ، بکینگ پودر: یک قاشق مرباخوری ، کنجد: نصف لیوان ، وانیل یا هر نوع اسانس شیرینی، نمک: به مقدار لازم

طرز تهیه: ابتدا اسانس و پودر بادام، عسل، بکینگ‌پودر، ارده و روغن کنجد و نمک و کنجد را در یک ظرف بریزید و خوب مخلوط و خمیری منسجم و لطیف تهیه کنید. فر را از قبل گرم کنید. کف سینی فر را با کاغذ روغنی بپوشانید. از خمیر کلوچه، به اندازه یک نارنگی کوچک بردارید و آن را در دست گرد کنید و به شکل توپی کوچک درآورید و با فاصله در سینی فر بچینید و در طبقه وسط فر با حرارت 175 درجه سانتیگراد، به مدت 8 تا 10 دقیقه قرار دهید. بعد از خنک شدن از کاغذ جدا کنید و در ظرف دردار بگذارید تا کلوچه‌ها نرم و ترد باقی بمانند. این کلوچه‌ها را با یک لیوان شیر یا یک فنجان چای به‌عنوان میان‌وعده میل کنید.

مرغ‌کنجدی

مواد لازم: گوشت ران یا سینه مرغ بدون استخوان: 600 گرم، آرد ذرت: 2 قاشق غذاخوری، تخم‌مرغ: یک عدد ، روغن: به میزان لازم ، نمک و فلفل: به میزان لازم‌

مواد لازم سس مرغ کنجدی:

پیازچه ریز خرد شده: 2 قاشق غذاخوری، سس سویا: 3 قاشق غذاخوری ، شکر و سرکه: از هر کدام یک قاشق غذاخوری ، سیر رنده شده: یک قاشق مرباخوری، آب: یک قاشق ، نمک و فلفل و روغن: به میزان لازم ، زنجبیل رنده شده: یک قاشق مرباخوری ، روغن کنجد: 2 قاشق غذاخوری ، کنجد: نصف فنجان

طرز تهیه: ابتدا گوشت مرغ را به قطعه‌های منظم خرد کنید. تخم‌مرغ را به همراه نمک و فلفل در ظرفی بشکنید و گوشت مرغ را در آن ریخته و 10 تا 15 دقیقه آن را طعم‌دار نمایید. بعد روغن را در تابه بریزید و آنها را سرخ کنید. در این فاصله مواد سس را آماده کرده و زنجبیل و سیر را رنده کنید با آرد ذرت، سس سویا، روغن کنجد و کنجد آسیاب شده، آب، شکر و سرکه و 2 قاشق هم کنجد و فلفل مخلوط نمایید. وقتی گوشت‌ها سرخ شد، سس را روی آن بریزید و بلافاصله از روی حرارت بردارید و در ظرف مناسب بکشید و روی آن را با پیازچه‌های ریز خرد شده تزئین و با پلوزعفرانی میل کنید.

کوکوی‌ کنجد و سیب‌زمینی

مواد لازم: سیب‌زمینی: یک عدد ، پیاز: یک عدد ، تخم‌مرغ: 4 عدد، پودر سوخاری: 4 قاشق غذاخوری، کنجد: یک فنجان ، نمک و فلفل و زردچوبه و روغن: به میزان لازم ، جعفری خرد شده: 2 قاشق غذاخوری ، سیر: 2 حبه

طرز تهیه: سیب‌زمینی را به مدت 3 الی 5 دقیقه بجوشانید و آن را نیمه‌پز کنید. پیاز و سیر و سیب‌زمینی را رنده کنید و در یک ظرف گود بریزید. آرد سوخاری و نمک و فلفل و کنجد آسیاب شده و در نهایت تخم‌مرغ‌ها را به آن اضافه و همه مواد را مخلوط کنید. روغن را در ماهیتابه بریزید و آن را داغ کنید. مواد کوکو را یک جا در روغن ریخته و در ظرف را ببندید تا کوکو خودش را بگیرد و کاملا بسته و سرخ شود. بعد آن را برگردانید و طرف دیگر کوکو را هم سرخ کنید و برش بزنید و در دیس مناسب بچینید و اطراف آن را با چند برش لیمو، گوجه و زیتون تزئین کرده و میل نمایید.

کوفته مرغ و ارده

مواد لازم: مرغ بدون استخوان: 500 تا 600 گرم ، تخم مرغ: یک عدد، سیر رنده شده : 3 حبه ، نمک، فلفل سیاه یا قرمز: به میزان لازم ، پیاز: یک عدد ، ارده: 2 قاشق غذا خوری ، کنجد: نصف لیوان ، روغن: به میزان لازم

طرز تهیه: گوشت مرغ را به همراه سیر چرخ کنید و با ارده و نمک و فلفل مخلوط کنید و آن را ورز دهید. ارده مغذی و منسجم‌کننده خوبی برای کوفته مرغ و ماهی است. تخم‌مرغ را در ظرفی بشکنید و با چنگال به هم بزنید تا صاف و یکدست شود. روغن را در ظرف گودی بریزید و روی حرارت بگذارید. کنجد را در یک بشقاب بریزید و از مواد کوفته، به اندازه یک نارنگی کوچک بردارید و در دست آن را گرد و در تخم‌مرغ فرو کرده و بعد آن را در کنجد غلتانیده و در روغن فراوان سرخ کنید. بعد روی دستمال گذاشته تا روغن اضافی آنها کشیده شود و در ظرف مناسبی بگذارید و اطراف کوفته را با سبزیجات بخار پز شده و خیارشور تزئین و میل کنید.

نان تست کنجدی

مواد لازم: نان تست: یک بسته برای 4 نفر ، گوشت چرخ کرده مرغ یا ماهی: 200 گرم ، کنجد: نصف لیوان ، جعفری خرد شده: 2 قاشق غذاخوری، نمک و فلفل و روغن برای سرخ کردن: به میزان لازم

طرز تهیه: ابتدا گوشت ماهی یا مرغ چرخ کرده را با نمک و فلفل و جعفری در یک ظرف بریزید و خوب مخلوط کنید تا چسبندگی لازم را پیدا کند. بعد با یک قاشق از این خمیر، روی نان تست بمالید و روی آن را کنجد بپاشید. سعی کنید روی مواد را کاملا با کنجد پوشش دهید. روغن را در ماهیتابه بریزید و نان‌های تست آماده شده را در آن سرخ کنید و از گوشه آنها را به شکل مثلث برش بزنید و در ظرف مناسب چیده و با سس کچاپ یا مایونز تزئین کنید و میل نمایید. همچنین می‌توانید به جای سس از دو قاشق روغن کنجد استفاده کنید.

هنرنمایی زمستانی

زمستان مانند سه فصل دیگر سال زیباست. سرمای آن ما را به درون خود فرو می‌برد و به تعمق وا می‌دارد. زیبایی این فصل با دیگر فصول سال متفاوت است و از بوم نقاشی پررنگ و آب سه فصل دیگر سال تنها رنگ سفید باقی مانده است. اما همین رنگ سفید هم یکپارچه مفهوم و معنایی است که باید آن را در سردترین روزها کشف کرد.

در این روزهای سرد زمستانی برای دوچندان کردن زیبایی‌های این فصل شاید بد نباشد اگر خانه را هم به سبک زمستانی تنوع ببخشیم و کاردستی‌های قشنگ مناسب همین روزها برای آن درست کنیم. با انجام این کار به نوعی دین خود را به سرزمینی که هرچهار فصل سال را به کامل‌ترین نحو به ما تقدیم می‌دارد، ادا می‌کنیم و از این گذشته به محیط منزلمان هم جذابیتی جدید می‌بخشیم. با ما همراه شوید تا طرز درست کردن این اشیای زیبا را بیاموزید:

دستکش‌های ضخیم: قرار است در این زمستان دست‌هایتان را گرم کند. این کاردستی را به همراه فرزندان‌تان درست کنید تا آنها هم با کار آشناشوند. طرح یک جفت دستکش را برش دهید و آنها را روی مقوا بچسبانید. کمی پنبه بالای هریک قراردهید. با فوم یا کاغذرنگی طرح چیزهای کوچک مثل قلب، ستاره، دایره و مانند اینها را دربیاورید و روی دستکش‌ها بچسبانید. یک جفت دستکش گرم زمستانی حاضر شده! حتی نگاه کردن به آنها هم می‌تواند به شما احساس گرما ببخشد.

حلقه آدم‌برفی: این هم طرح زیبایی است. ابتدا روی حلقه حصیری را با پارچه روشن بپوشانید و فضای روی آن را با گوی‌های رنگی یا پَرهای ریز و درشت پُرکنید تا به اندازه کافی زمینه کار شلوغ شود. سپس سراغ آدم‌برفی بروید. با پارچه یا فوم سفید صورتش را درست کنید. دکمه‌های مشکی را به جای چشمانش قراردهید، یک دایره کوچک را برای بینی‌اش و لب خندانش را هم گلدوزی کنید. به لپ‌هایش هم کمی سرخاب بزنید تا گل انداخته شود.

با پارچه برای آن کلاه و شال گردن درست کنید و به صورت وصل کنید. حالا آدم‌برفی را روی حلقه قراردهید. کار بسیار قشنگی است به‌طوری که هرکسی را که از کنار خانه شما رد شود برای لحظه‌ای میخکوب می‌کند و لبخندی از ته دل بر لبانش می‌نشاند.

کلاهی در زمستان: نگاهتان که به این کلاه قندیل بسته می‌افتد، ناخودآگاه فضای سرد و یخزده در ذهنتان تداعی می‌شود. یک قوطی خالی رب یا کمپوت را بردارید و به رنگ سیاه درآورید. تکه‌ای مقوای سیاه گرد را هم برای قسمت لبه کلاه برش دهید و زیر آن قراردهید. روبانی رنگی را دور قوطی بالای لبه بپیچید. روی قوطی و همچنین روی لبه را پر از ملیله یا منجوق‌های سفید کنید. از یک نخ یا سیم هم تعدادی ملیله را به صورت دراز آویزان کنید و آن را بالای کلاه بیاویزید تا ظاهر قندیل گرفته را به خود بگیرد. با کاغذ طرح چند دانه برف را برش بزنید و این سو و آن سوی کلاه بچسبانید. یک میوه کاج هم بردارید و لبه‌های آن را رنگ سفید بزنید، گویی برف روی آن نشسته. کاج را روی لبه کلاه بگذارید. می‌توانید برای طبیعی‌تر شدن منظره با فوم سبز یک برگ هم درست کنید و زیر میوه کاج قراردهید. کلاهتان حاضر است و نشان می‌دهد صاحبش از یک سفر دور زمستانی بازگشته است.

پنجره برفی: بله در زمستان می‌توانید پنجره‌های برفی داشته باشید. با کاغذ سفید تعدادی دانه برف درست کنید. آنها را از یک نخ آویزان کنید و به صورت ردیفی از میله پرده بیاویزید.

نگاه کردن به چنین پنجره‌ای شما را به یاد روزهایی می‌برد که برف زیاد می‌آمد و شاید با القای باور برف در ذهن شما، آسمان هم یاری کند و این نعمت بزرگ را روی زمین گسیل نماید. پنجره‌تان را زیبا کنید و از دیدن آن لذت ببرید.

ماکت زمستانی: خانه‌ها را با مقواهای ضخیم درست کنید. برایشان در و پنجره هم قراردهید. با ساقه‌های خشکی که از درختان هرس می‌کنید هم درختان کوچک درست کنید. آنها را کنار هم روی یک مجمعه بچینید و رویشان را با برف بپوشانید تا به نظر بیاید زمین از برف سفیدپوش شده است.

پشت دری برفی: حلقه پشت دری خبر از ذوق و سلیقه صاحب آن خانه دارد. یک حلقه حصیری بردارید و روی آن را با پارچه توری آبی رنگ بپوشانید.

این کار را باسلیقه انجام دهید تا همه جا تقریبا همسطح شود. سپس کاغذسفید را به شکل دانه‌های برف برش دهید و آنها را هم با ذوق و سلیقه روی پارچه بچسبانید. حلقه زمستانی‌تان حاضر شده تا به سرعت از پشت در منزل شما آویزان شود.

آدم‌برفی جورابی: جوراب سفیدی را که دیگر برایتان کهنه شده و از آن استفاده نمی‌کنید، بردارید و آن را از قسمت بالای پاشنه قیچی کنید. قسمت بالا که برای ساق پا بوده را با نخ و سوزن بدوزید، داخلش را پر از پنبه یا ابر کنید و پایینش را هم بدوزید تا حالت یک توپ کوچک پیداکند. این توپ سر آدم‌برفی شماست.

یک جفت دکمه ریز سیاه، پولک یا چیزی مشابه را در جایگاه چشمان آن قراردهید و با تکه پارچه یا فوم نارنجی، یک بینی کوچک هویجی هم برای آن درست کرده و در جای خود وصل کنید. با باقیمانده جوراب توپ دیگری درست کنید تا بخش بدنش باشد. با استفاده از یک جوراب رنگی برای آن کلاه و لباس درست کنید و تنش کنید. سروبدن را به هم وصل کنید. می‌توانید کمی سلیقه به خرج دهید و مانند تصویر گل‌های زیبا برای کلاه و بلوز و دکمه‌هایی بانمک برای آن آماده کنید و در جای خود قراردهید.

آشپزخانه: با کاغذرنگی چشم ها، بینی، لب نقطه چین، شال گردن و دکمه‌های مشکی رنگ را درست کنید و روی یخچال و ماشین لباسشویی‌تان بچسبانید. می‌توانید آنها را با گواش هم نقاشی کنید. آنها به آشپزخانه شما شکلی جدید خواهد بخشید.

ادبی که در تلگرام زیر سوال می‌رود

چشمم به صفحه گوشی دخترم که افتاد، چشمانم از حدقه بیرون زد، دوستش را با القابی رکیک خطاب می‌کرد و او هم ازآن سوی با فرستادن استیکرهایی که خوشحالم چنین خطابم کردی، دخترم را تشویق به ادامه گفتن می‌کرد.

با دیدن این صحنه، نتوانستم خودم را کنترل کنم و به این رفتار معترض شدم، به او گفتم چقدر بی‌ادب شده‌ای! مگر دختر باشخصیت و بافهم و کمالات این چنین صحبت می‌کند که تو سخن می‌گویی؟ خجالت و شرم وحیا کجاست؟ و...

دخترم با گوشه چشم و خنده‌ای تمسخر آمیز بر لب، نگاهم کرد و گفت: بگویم عزیزم و جانم، متشخص و دوست‌داشتنی‌تر می‌شوم؟!

رد و بدل کردن لطیفه‌های ناموسی، استفاده از زبان بسیار عامیانه و گاه مکالمات کوچه بازاری، تکیه‌کلام‌های تند و تیز و غیرقابل بیان که این روزها مانند نقل و نبات، در مکالمات تلگرامی نوجوانان دیده می‌شود، به‌قدری قبح‌شان فروریخته است که وقتی معترض به چرایی و علت استفاده از آنها می‌شوید نه‌تنها پاسخ عاقلانه و منطقی نمی‌شنوید بلکه متهم به اصل بودن و عقب افتادن از دنیای امروز می‌گردید که ممکن است ازگفته خود پشیمان شوید!

تغییر در ادبیات و نوع گفتار یکی از مضرات ارتباطات مجازی است، گویی نوجوانان به‌دلیل آن‌که یکدیگر را نمی‌بینند و نمی‌شناسند، رفتارهایشان هم متفاوت می‌شود. حدود ادب را نه‌تنها در گفتارهای تایپ شده رعایت نمی‌کنند بلکه با استیکرهایی که معمولا برای تائید و تاکید بیشتر بر ادبیات نازیبای‌شان است، بیشتر می‌شکنند و حرمت شکستن را نیز جزو مباهات و افتخارات خود قلمداد می‌کنند.

حرمت شکستن موجی است که در تلگرام همیشه در حال مَد است و نشانی از جذر آن نمی‌بینید و این گرفتاران نوجوان، آنچنان این موج را پذیرفته و دوست دارند که نه‌تنها رعایت ادب و نکات اخلاقی را کوچک می‌شمارند بلکه با مقابله و نادیده گرفتن آداب سخن و معاشرت با بزرگ‌ترها، هر سخن را هر جا ولو نامناسب بدون فهم کردن معنا و درستی زمان بیان آن به زبان می‌آورند و بی‌تردید این همان بابی است که به دوری نوجوانان از بزرگ‌ترهایشان منجر شده است، چراکه معمولا والدین و بزرگ‌ترها چنین رفتارهایی را از نوجوانان نمی‌پسندند، اما نوجوانان هم مقصر نیستند، چون تمام این تغییرات نامناسب اخلاقی در وجودشان نهادینه شده است و به‌نوعی به آن عادت کرده‌اند و متوجه خوب و بدی گفت‌وگوی خود نیستند.

کمال‌گرایی‌ آرامش‌تان را نگیرد

کم نیستند آنهایی که باید از هفت خوان رستم بگذرند تا به خودشان اجازه شادی بدهند؛ کسانی که چنان گرایش افراطی به بی‌عیب و نقص بودن دارند که رضایت درونی‌شان فقط با رسیدن به قله‌های بلند فراهم می‌آید.

برای بسیاری از کمال‌طلب‌ها شادی واقعی زمانی معنا دارد که به تمام آرزوهایشان بدون هیچ کم و کاستی رسیده باشند، آن هم آرزوهای دور و دست نیافتنی! اهدافی که آن‌قدر بلندپروازانه است که با ظرفیت آنها همخوانی ندارد. این‌که آدم‌ها به دنبال موفقیت، پول، موقعیت شغلی مناسب، جایگاه اجتماعی، تحصیل در سطوح بالای علمی و... باشند خیلی هم خوب است، اما این‌که تمام این خواسته‌ها به چه قیمتی به دست آید مهم‌تر است. گاهی آدم‌ها مجبور می‌شوند زندگی اکنون‌ خود را قربانی رسیدن به آرزوهایی کنند که وصول‌شان سخت است و نرسیدن به آنها چاشنی یک افسردگی عمیق است. برای خیلی از کمال‌طلب‌ها متوسط بودن معنای بازنده بودن دارد، خطا و اشتباه گناهی نابخشودنی محسوب می‌شود و نتیجه هر کاری یا موفقیتِ کامل است یا شکستِ کامل. به همین دلیل هم آنها نه تنها از موفقیت‌های کوچکشان هیچ لذتی نمی‌برند، بلکه در عمق وجودشان ترس از اشتباه کردن، چنان اضطراب و تنشی ایجاد می‌کند که خودش مقدمه‌ای برای شکست می‌شود.

کمال‌طلبی از کجا آب می‌خورد؟

کمال‌طلبی یک وی‍ژگی شخصیتی است که وابسته به محیطی که فرد در آن رشد می‌کند به وجود می‌آید. یعنی جدای از این‌که برخی باورهای فردی سبب کمال‌گرایی می‌شود ممکن است برنده بودن ارزشی باشد که از کودکی به فرد آموخته‌اند. این یعنی والدینی که سختگیر هستند یا خودشان دارای ویژگی کمال‌طلبی‌اند، همیشه خواهان موفقیت‌های بی‌چون و چرای فرزند هستند بنابراین از نظر روانی او را کمال‌طلب بار می‌آورند. وقتی همیشه از کودک «عالی بودن» را بخواهید دیگر او را به خاطر نتایج خوب یا متوسطش تشویق نمی‌کنید. نتیجه این سبک رفتاری چیزی جز پرورش کمال‌طلبی نیست.

بد نیست بدانید کمال‌طلبی فقط نتیجه وجود والدین سختگیر و کمال‌گرا نیست، بلکه در برخی خانواده‌ها حضور نداشتن یکی از والدین، اعتیاد آنها، کم‌توجهی به فرزندان و امور خانواده، بیماری‌های جسمی و روحی و... این باور را در کودک تقویت می‌کند که باید آنقدر خوب و بی‌عیب باشد که نقایص موجود در خانواده و حتی حضور نداشتن موثر والدین را جبران کند.

دومین منبع القای کمال‌طلبی، نظام‌های آموزشی سختگیر و کمال‌گراست. بسیاری از مدارس غیرانتفاعی، نمونه و مدارس تیزهوشان در تمام ابعاد آموزشی تاکید زیادی بر رقابت و ممتاز بودن دارند. این مدارس فشار زیادی را به دانش‌آموزان تحمیل می‌کنند تا علاوه بر تربیت دانش‌آموزانی سختکوش و درسخوان از گردونه رقابت بین مدارس هم عقب نمانده و برای خود اعتبار بیشتری کسب کند. اما باورهای فردی هم منبع دیگری برای ایجاد کمال‌طلبی است. برخی گمان می‌کنند اگر در تمام زمینه‌ها باکفایت نباشند دیگر موجودی دوست‌داشتنی نیستند و دیگران آنها را سرزنش خواهند کرد. نیاز به تائید شدن از طرف دیگران هم یکی دیگر از دلایل کمال‌گرایی است،‌ در واقع کامل بودن سبب می‌شود فرد به جای انتقاد یا طرد شدن، از حمایت و تائید دیگران بهره‌مند شود. چنین کسی حق دارد که از اشتباه کردن یا بازنده بودن وحشت داشته باشد چرا که هر شکستی را مساوی بی‌ارزشی خود می‌داند، آنها حتی با متوسط بودن کارشان هم مشکل دارند. تا جایی که فراموش می‌کنند باید زندگی کرد‌ و قرار نیست تمام لحظاتشان را فهرستی از بایدها و نبایدها مدیریت کند. پیشرفت‌های تحصیلی و موفقیت‌های شغلی و اجتماعی آنها از روی علاقه و عشقی درونزاد نیست، آنها صرفا می‌خواهند نتیجه‌ای کسب کنند که جبران عزت نفس نداشته‌شان شود.

رهایی از دام کمال‌طلبی

اگر شما هم یک انسان کمال‌طلب هستید بهترین راه برای رهایی از آن، این است که ریشه‌های این کمال‌طلبی افراطی را بشناسید. وقتی به این شناخت برسید که والدین‌تان سختگیر بوده‌اند یا معلم مدرسه‌تان فقط شاگرد اول کلاستان را تحویل می‌گرفته یا اصلا خودتان از قدیم‌الایام عشق «بهترین بودن» را داشته‌اید، در حقیقت می‌فهمید برای اصلاح خودتان باید از کجا شروع کنید.

نگاهتان را به خود و اطرافیان‌تان تغییر دهید: خود را بشناسید و دوست بدارید و این را باور داشته باشید که ارزش شما برابر با چیزی که به دست می‌آورید نیست، بلکه بدون تمام این نتایج هم شما ارزشمند و دوست‌داشتنی هستید. در واقع زمانی که بتوانید اعتماد به نفستان را بالا ببرید، می‌توانید قدری از کمال‌گرایی‌تان بکاهید.

دست از گذشته و آینده بردارید: بسیاری از کمال‌گرایان به جای این‌که به کار و تلاش بپردازند مدام در حال آنالیز کردن وضعیتشان هستند و می‌سنجند که چقدر به هدف نزدیک یا دور شده‌اند در حالی که باید دست از این سنجش افراطی وضعیت و شرایط موجود برداشت و‌ به عمل کردن پرداخت. در راه بودن و خود را درگیر نتیجه نکردن سبب می‌شود از انجام کارهایتان لذت ببرید و احساس آرامش کنید، نتیجه طبیعی این حس، کاهش اضطراب و تنش است، طی کردن یک مسیر درست، با آرامش و بدون اضطراب خواه‌ناخواه نتیجه را حاصل می‌کند. انجام بسیاری از امور نیازمند مهارت و عملگرایی است، نه تصویرسازی ذهنی و رویاپردازی‌های خام.

تعیین هدف کنید: گفتیم فرد کمال‌طلب به دلیل خودکم‌بینی،‌ هدف‌هایی را در نظر می‌گیرد که توان و بضاعت رسیدن به آنها را ندارد، پس برای اصلاح این وضعیت باید بدانید چه چیزی می‌خواهید؛ یعنی انتخاب اهداف باید براساس لذت و علاقه و توانایی واقعی شما باشد (نه به خاطر این‌که رسیدن به فلان موفقیت سبب محبوبیت می‌شود)، ضمن این‌که این هدف باید با عملکردهای قبلی شما هماهنگ باشد.‌ پس از هدف‌گزینی عاقلانه، بهترین راه برای عملی کردن آنها این است که اهداف بلند مدت را به چند هدف کوتاه‌مدت تقسیم کنید تا بتوانید برای آنها برنامه‌ریزی کرده و عملی‌شان کنید. هنگامی که به یک هدف رسیدید می‌توانید برای مقصد بعدی سطحی بالاتر را در نظر بگیرید.

انسان ممکن‌الخطاست: وقتی در کاری اشتباه می‌کنید یا به در بسته می‌خورید از کاه، کوه نسازید و به جای سرزنش خود به این فکر کنید و باور داشته باشید که «هر کسی حق اشتباه کردن دارد و هر اشتباهی یک تجربه است». بسیاری از توانایی‌های مثبت شما حاصل اشتباهات یا بهتر است بگوییم تجربیاتی است که در گذشته برایتان پیش آمده است.

از به کار بردن واژه‌هایی مانند «باید»، «همیشه» و «هرگز» اجتناب کنید: این واژه‌ها به خودی خود استرس‌آور هستند، همیشه احتمالی برای «نشدن» در نظر داشته باشید تا در صورت پیش نرفتن امور بیش از حد ناراحت و آشفته نشوید.

انار؛ میوه چربی‌ سوز


انار یکی از میوه‌هایی است که اگر به سلامت خود اهمیت می‌دهید، باید آن را در برنامه تغذیه‌ای خود بگنجانید. البته مثل همه چیز این میوه، هم فایده دارد و هم ضرر؛ فقط پیش از استفاده و بهره بردن از خواص آن باید بدانید برای چه کسانی مضر است و برای چه کسانی مفید.

همه ما با این میوه گرد و سرخ آشناییم، اما قبل از معرفی خواص و مضرات این میوه برای سلامت بدن، پیشگیری و درمان بیماری و حتی مزایایی که برای زیبایی دارد، بهتر است به طور کوتاه، نحوه خرید و نگهداری آن گفته شود که ممکن است کمتر کسی با آن آشنا باشد.

* یکی از آفات محصول انار کرمی موسوم به «کرم گلوگاه انار» است که از طریق همین بخش از انار وارد آن می‌شود. برای این که بتوانید هنگام خرید انار متوجه شوید‌ پولی که می‌پردازید پای خرابکاری‌های این کرم هدر نمی‌رود، ابتدا همین بخش گلوگاه انار را نگاه کنید. در صورتی که بیش از حد سیاه باشد احتمال بیشتری مبنی بر کرمزدگی آن وجود دارد.

* فضای مرطوب باعث کپک زدن سریع انار می‌شود. این میوه را بهتر است پس از خرید از نایلون خارج کرده و در جای خشک و خنک نگه دارید.

* اگر می‌خواهید انار زمان بیشتری بماند، هر عدد آن را بین یک تکه کاغذ روزنامه بپیچید و دور از آفتاب نگهداری کنید. اگر بتوانید انارهای پیچیده در روزنامه را درون سبدی حصیری یا چوبی بگذارید و از سقف محلی خنک نظیر زیرزمین یا قسمت همیشه سایه بالکن آویزان کنید، مدت نگهداری این محصول بیشتر هم خواهد شد.

‌خواص انار:

* انار یک سم‌زدای عالی به شمار می‌رود. برای این‌که از بدنتان سم‌زدایی کنید، خوردن به طور متناوب آن را فراموش نکنید.

* این میوه برای کسانی که دچار فشار خون بالا هستند، دارویی عالی است. به همین دلیل کسانی که فشار خون متعادلی دارند، باید هنگام خوردن آن زیاده‌روی نکرده و کسانی که دچار کم‌فشاری خون هستند لازم است با دقت و احتیاط بیشتری آن را مصرف کنند؛ زیرا سبب افت فشار خون خواهد شد.

* انار یک چربی‌سوز اساسی به شمار می‌رود. در تحقیقی که ‌ چندی پیش منتشر شد، دانشمندان علم تغذیه و پزشکی دریافتند مصرف روزانه یک لیوان آب انار به مدت یک ماه باعث شکست سلول‌های چربی و کاهش وزن افراد مورد تحقیق شده است.

* این میوه فواید بسیار در کاهش کلسترول دارد و به خصوص التهابات دیواره عروق را کاهش می‌دهد. این عمل باعث می‌شود ‌ احتمال سکته نیز در افراد به‌شدت کاهش یابد.

* انار باعث تقویت سیستم ایمنی بدن می‌شود. مواد معدنی درون این میوه می‌توا‌ند بر رادیکال‌های آزاد فائق آید و جلوی اثرگذاری این رادیکال‌ها بر آنتی‌اکسیدان‌ها را بگیرد. می‌دانید ‌ آنتی‌اکسیدان برای حفظ سلامت سلول‌ها به خصوص سلول‌های پوست و مو بسیار مفید است.

* این میوه سرخ، مزاج را ملین می‌کند. برای رفع مشکل بیرون‌روی یا اسهال درمانی شفابخش به شمار می‌رود و اثراتش بر مجاری ادراری ثابت شده است؛ چنان که در منابع متعددی بر ادرارآور بودن آن و تصفیه این مجاری از سموم تأکید شده است.

* کسانی که به زیبایی پوست خود اهمیت می‌دهند، با وارد کردن این میوه به رژیم تغذیه خود می‌توانند مشاهده کنند‌ پس از مدتی استفاده از آن پوستشان روشن‌تر و شاداب‌تر شده است.

* جوشانده پوست درخت این میوه ضدانگل خوبی برای بدن است. جوشاندن ریشه درخت انار و مصرف آن در طب سنتی به عنوان از بین برنده کرم‌های معده و روده معرفی شده است. جوشانده برگ‌های آن نیز از دیرباز برای تنظیم عادت ماهانه در میان خانم‌هایی پرطرفدار بوده که قاعدگی آنها دستخوش تغییرات نامنظم است.

* انار در برخی افراد، به ویژه آنها که مزاجی سرد دارند باعث سرگیجه، سردرد و گاهی استفراغ می‌شود. پس اگر جزو چنین افرادی هستید، مراقب سلامت خود هنگام مصرف این میوه باشید.

* اگر از ابتلا به بیماری‌های مفصلی وحشت دارید، انار بخورید. فرقی ندارد آن را به صورت میوه، رب یا روغن انار مصرف کنید؛ هر سه خواصی دارد که نتیجه خوردنشان جلوگیری از تخریب شدن بافت‌های مفصل و غضروف‌ها و در نتیجه بروز آرتروز است.

* اگر به روغن دانه انار دسترسی دارید از خرید و استفاده آن غافل نشوید. این روغن مراقب خوبی برای حفظ پوست در برابر سرطان است؛ خشکی پوست را برطرف می‌کند و التهابات آن را به‌شدت تسکین می‌دهد.

* از روغن دانه انار برای صاف کردن موهای فر نیز می‌توان استفاده کرد. مقدار بسیار کمی از آن را به موهایتان بمالید تا حالت فر آن کاهش یابد.

* در طب سنتی هر جا قصد ارائه دستوری برای افزایش اسپرم مردان و بالا بردن میزان باروری آنها بوده، در کنار تأکید بر مصرف برخی میوه‌ها و آجیل‌ها، نام و نشانی نیز از انار می‌توان دید.

* برخی افراد به دلایل متعددی ممکن است دچار گرفتگی یا پولیپ بینی شوند. اگر مقداری آب انار را با اندکی عسل مخلوط کرده و به اندازه یک یا دو قطره در بینی بچکانید، خواهید دید‌ پس از چندی بهتر می‌توانید تنفس کنید و راه بینی‌تان به اصطلاح باز شده است.

* برعکس آب انار، رب انار بر میزان چربی می‌افزاید؛ بنابراین اگر از لاغری و کمبود وزن رنج می‌برید، رب این میوه را مصرف کنید.

* دم‌کرده برگ انار باعث رفع خستگی، کاهش دفعات حملات میگرنی، درمان کم‌خونی و دفع مقداری از آسیب‌های دخانی می‌شود.

خطر ‌بیخ‌ گوش ‌خانواده‌ها

در بازار مکاره فضای مجازی، از شیر مرغ تا جان آدمیزاد یافت می‌شود؛ دنیای بزرگ و بی‌سر و تهی که طرفداران پروپاقرصی دارد و باعث شده خیلی‌ها نصف بیشتر ساعات بیداری‌شان را در آن گشت و گذار کنند. دنیای اینترنت و شبکه‌های مختلف مجازی، فضایی با دسترسی راحت و استفاده آسان هستند که در فهرست مخاطبان آن، می‌توان از همه‌جور گروه سنی سخن به میان آورد، از کودکان زیر 7 سال تا سالمندان بالای 90 سال.

مانند بسیاری از اسباب فناوری، استفاده از این فناوری نوین ارتباطی نیز دارای محاسن و معایبی است که متاسفانه به واسطه عدم آگاهی و شناخت نادرست، معایب آن بیش از محاسنش است و کاربران و اطرافیانشان را با مصائب زیادی مواجه کرده که در این میان تیغ برنده استفاده نامناسب از فضای مجازی، بیش از هر گروه دیگری، زیر 18 ساله‌ها را نشانه رفته است؛ نوجوانانی که نه‌تنها مانند بسیاری از مخاطبان این فضا، روش‌های استفاده از آن را بلد نیستند بلکه به واسطه کنجکاوی‌های بسیار متمایلند سری به ناکجاآبادها بزنند تا شاید بتوانند پرده از عالم مکشوفات خود بردارند و این مهم، دو صد چندان بر نگرانی والدین و متصدیان تربیتی و آموزشی می‌افزاید.

چندی پیش در نشریات روز، از زبان سخنگوی سازمان ثبت‌احوال به نقل از سازمان فناوری اطلاعات، آماری از کاربران تلگرام اعلام شد که نشان می‌داد استفاده از این نرم‌افزار پیام‌رسان در تلفن‌های همراه، به محبوبیت عجیبی بین نوجوانان دست پیدا کرده است.

«تلگرام در کشور 14 میلیون عضو دارد که 82 درصد کاربران آن زیر 18 سال هستند؛ البته درباره تعداد کاربران تلگرام، تاکنون آمارهای متنوعی ارائه شده، اما اگر همین آمار 14 میلیون کاربر تلگرام را بپذیریم، با یک حساب و کتاب ساده می‌توان به این نتیجه رسید که حدود 11.5 میلیون نفر از کاربران تلگرام در ایران، زیر 18 سال هستند.»

بدون این آمار رسمی و تنها با نگاهی کنجکاو و تیزبین به فضای جامعه، خانواده، مدرسه و حتی مهمانی‌های دورهمی می‌توانیم به راحتی شاهد استقبال و علاقه میلیونی نوجوانان به این شبکه پیام‌رسان شویم.

اگر نگاه سوگیرانه و قضاوت‌گرانه مثبت و منفی خود را به پدیده تلگرام کنار بگذاریم، می‌توان با صراحت چنین اذعان کرد که تلگرام این فضای مجازی بسیار پرجاذبه برای نوجوانان، به نوعی توانسته سبک زندگی نوجوانان و جوانان ایرانی را دگرگون کند که همین تغییرات و تحولات عمیق وبه یکباره نیازمند تحلیل و بررسی بسیار است. این که چرا نوجوانان ایرانی به جای بازی، تحرک و ورزش با هم‌نسلانشان و گفت‌وگو و مصاحبت با اطرافیان خود ترجیح می‌دهد در گوشه خانه کز کند و در تلگرام غرق شوند؟! تلگرام به عنوان پدیده‌ای جدید در زندگی نوجوانان عصر حاضر، مقوله‌ای بسیار قابل بحث است که نه‌تنها، علاقه‌مندی‌ها و خواسته‌های نوجوانان امروزرا از نوجوانان نسل‌های قبل متمایز می‌کند، بلکه باعث شده دیدگاهشان نسبت به زندگی متفاوت شود و به دنبال اهدافی باشند که شاید به اندازه سر سوزنی در ارتقا و پیشرفت زندگی آینده‌شان نقشی نداشته باشند.

ذهن کنجکاو نوجوان در ناکجادآباد اطلاعاتی

احسان 15 ساله می‌گوید: تلگرام برنامه جالبی است به‌خصوص برای من که ذهنم پر از سوال است، اما حوصله مطالعه کتاب‌های متعدد را ندارم. الان به‌راحتی می‌توان در هر گروه یا کانالی عضو شد و کسب اطلاعات کرد، مطالب معمولا از منابع علمی بوده یا خلاصه کتاب‌هایی است که کاربر می‌تواند خیلی سریع و بدون اتلاف وقت، چکیده یک متن را در چند سطر به‌طور گویا و شفاف دریافت کند، این گروه‌ها بسیار خوب هستند، تازه در همین جست‌وجوها می‌توانید درباره موضوعاتی که حتی شاید به ذهنتان هم خطور نکرده است، کسب آگاهی کنید و بی‌تردید این یکی از شگفتی‌های این عالم مجازی است!

کنجکاوی و ذهن پرسشگر داشتن یکی از خصیصه‌های دوران نوجوانی است و بسیاری از والدین و مربیان، نوجوان را با این خصیصه می‌شناسند و حتی بیان می‌کنند سن نوجوانی یعنی سن کنجکاوی. حال همین نوجوان پویا و کنجکاو کشف حقیقت، با دسترسی به اینترنت و نرم‌افزارهای پیام‌رسان، به‌دنبال یافتن پاسخ پرسش‌‌هایش از این منبع اطلاعاتی به آن منبع اطلاعاتی سفر می‌کند که در میان همین جست‌وجوی‌های بی‌امان و بی‌حد و مرز است که ممکن است با مشکلات زیادی نیز مواجه شود که زودباوری نوجوان یکی از این مشکلات محسوب می‌شود. روان‌شناسان معتقدند نوجوانان بیش از هر گروه سنی در معرض زودباوری قرار دارند و حتی به جرات می‌توان اذعان کرد زودباوری بخشی از ذات نوجوان است، چه‌بسا من و شمای بزرگسال، هنگام جست‌و‌جو در اینترنت، بنابر تجارب خود، می‌دانیم بسیاری از مسائلی که مشاهده می‌کنیم درست نیست و به‌طور قطع نیز پذیرفته‌ایم نباید به همه آنچه که می‌بینیم اعتماد کرده و آنها را باور کنیم، اما نوجوانان چنین نیستند، چراکه آنها به تجربه و بلوغ فکری کاملی نرسیده‌اند و به همین دلیل نیز هر آنچه را که می‌بینند و می‌شنوند، بی‌هیچ تفکر و تاملی باور می‌کنند و می‌پذیرند.

از سوی دیگر، ارسال اطلاعات در شبکه‌های مختلف اجتماعی یا مجهز شدن هر یک از این شبکه‌ها به تجهیزات متعدد پیشرفته برای پیام‌رسانی این مشکل را چند برابر کرده است، مثلا تشکیل گروه‌ها یا کانال‌ها که معمولا برای اطلاع‌رسانی و تبلیغات در برنامه تلگرام تعبیه شده‌اند، اتفاقی است که این روزها به کرات و با سیری پیشرونده در این فضای مجازی اتفاق می‌افتد. اطلاعات بدون حساب و کتاب و بدون این‌که فرد به دنبالشان باشند، ارسال می‌شود و این مورد بسیار آسیب‌زا خواهد بود. وقتی نوجوان درباره برخی اطلاعات، کنجکاو نیست، اما به واسطه عضویت در شبکه مجازی در معرض اطلاعاتی قرار می‌گیرد که نه‌تنها در درستی و نادرستی آنها شک و تردید است بلکه گاه حتی مناسب سن او نیست.

تلگرام و چت‌های آتش و پنبه‌ای

سارا 18 ساله همراه دوستش سمیرا در مورد تلگرام می‌گویند: یکی از مزیت‌های تلگرام یا سایر شبکه‌های اجتماعی این است که بدون هیچ مشکل و ترسی، از راه دور و در حد چت، می‌توانی با دوستان ارتباط برقرار کنی و با روحیات و خصوصیات آنها آشنا شوی. اگرچه برخی از دوستانمان از این طریق توانسته‌اند با پسران ارتباطات عمیق‌تری برقرار کنند و گاه حتی آشنایی‌شان را به ازدواج ختم کنند، اما من و دوستم معتقدیم در سن و سال ما، قناعت کردن به چت کفایت می‌کند، زیرا هنوز نابلد راه هستیم و ممکن است دچار آسیب شویم، مثلا یکی از همکلاسی‌های ما با فردی آشنا شد، حتی قرار ازدواج با هم گذاشتند، اما بعدها متوجه شدند، آن فرد متاهل است و دو بچه نیز دارد و حالا دوست ما افسرده و غمگین است.

نیاز به دوستی و برقراری ارتباط اجتماعی به هر شکل و عنوانی، گاه با اقتضائات رشدی نوجوان مطابق می‌شود، چرا که اکثریت نوجوانان در این سن، دوست دارند ساعت‌های طولانی را با دوستان خود معاشرت کنند، گپ بزنند و گفت‌وگو کنند و چه‌بسا تلگرام، پاسخگوی این نیاز است و آن را به‌خوبی مرتفع می‌کند. با عضویت در این شبکه، نوجوانان می‌توانند ساعت‌های متمادی به دور از چشم والدین یا مخالفت آنان با دوستانشان صحبت کنند، برای هم لطیفه تعریف کنند یا فیلم و آهنگ بفرستند، اگرچه گاهی هم این دوستان منتخب از جنس مخالف می‌شوند و نوعی دیگر از ارتباط را رقم می‌زنند. بیداری غریزه جنسی در نوجوانی باعث می‌شود نوجوان از طریق همین ارتباطات مجازی، تا حدی هرچند ناقص ارتباط با جنس مخالف را تجربه کند.

بسیاری از نوجوانان با استفاده از امکانات و تکنیک‌های چت‌روم تلگرام، بدون آن که هویت خود را فاش کنند یا شناخته شوند، با جنس مخالف ارتباط می‌گیرند و با ارائه تصویری مطلوب و قابل پذیرش، خود را از منظرگاه جنس مخالف مورد محک و سنجش قرار می‌دهند که این دقیقا یکی از مهم‌ترین مطالبات نوجوانی است و معمولا همه نوجوانان در این برهه زمانی مایلند بدانند از نگاه جنس مخالف چگونه به نظر می‌آیند و آیا به لحاظ یک زن یا مردی که فعلا فقط شمایی از بزرگسالی را به خود گرفته‌اند از جانب جنس مخالف مورد قبول و پذیرش هستند یا خیر. اگرچه ارتباطات مجازی، گاه صورت حقیقی به خود می‌گیرند، اما معمولا نوجوانان ترجیح می‌دهند با آزادی زیاد بدون نیاز به سرمایه‌گذاری عاطفی عمیق و با کمترین ریسک ارتباطات متنوعی را تجربه کنند، اگرچه برخی از آنان در ادامه همین مسیر، مرتکب خطا شده و بدون توجه به عواقب این مسیر، اشتباه پیش می‌روند و متحمل آسیب‌های متعددی می‌شوند؛ کم ندیده و نشنیده‌ایم که چگونه برخی از نوجوانان، به‌خصوص دختران، از دوستان مجازی خود فریب خورده‌اند و روح و جسم‌شان را به نازل‌ترین قیمت به دست‌های آلوده و نگاه‌های هوس‌آلود نارفیقان مجازی فروخته‌اند.

از سوی دیگر سطحی و موقت بودن روابط معمول آشنایی‌های تلگرامی، گاه به بروز ناراحتی در نوجوانان منجر می‌شود. نوجوانان در فضای مجازی به دنبال یافتن دوستان خوب و حفظ رابطه خود هستند، اما وقتی با همراهان سطحی و موقت مواجه می‌شوند، که به‌راحتی با فشار دادن دکمه بلاک، بدون هیچ‌گونه ردپایی و حتی بدون گفتن خداحافظی برای همیشه محو و ناپدید می‌شوند، نه‌تنها احساس تشویش و نگرانی می‌کنند بلکه هضم این مساله نیز برایشان بسیار سنگین تمام می‌شود. چه بسا شاید از نظر ما بزرگ‌ترها، که از سطح احساسات و تعهدات بالایی برخورداریم، ارتباطات فضای مجازی زیاد جدی گرفته نشود و تا حدی نیز تخیلی به نظر آید، بنابراین خداحافظی‌های یکباره چندان آسیب‌زا قلمداد نمی‌شود و چه‌بسا چنین وضعیتی را به مانند یک فیلم تلویزیونی و سینمایی می‌بینیم که اگرچه به لحاظ احساسی درگیرمان می‌کند، اما در نهایت فقط یک برنامه تلویزیونی است که نباید آن را جدی و مهم دانست؛ اما همین وضعیت، یعنی کنار کشیدن به یکباره و بدون توضیح، از نظر نوجوانانی که مشتاق یافتن دوستان خوب هستند و در این رابطه به دنبال مسائلی همچون صمیمیت، اعتماد و وفاداری حساس هستند، به بدبینی و نومیدی مشکل‌سازی بدل می‌شود.

اعتیاد از نوع تلگرامی

سینا پسر 15 ساله‌ای است که مدت زمان طولانی از اوقات روزانه و گاه حتی شبانه اش را در فضای تلگرام سر می‌کند.

او می‌گوید: دچار وسواس شده‌ام، هر لحظه باید صفحه تلگرامم را چک کنم، حتی اگر فیلم و پیامی نیز دریافت نکرده باشم. آنقدر به این فضا عادت کرده‌ام که اگر نیمه شب هم از خواب بیدار شوم حتما باید صفحه تلگرامم را ببینم. گوشی‌ام را به‌طور مخفیانه به کلاس درس می‌برم و به بهانه آن‌که می‌خواهم چیزی از کیفم بردارم، پیام‌های تلگرامی‌ام را بررسی می‌کنم. بابت این مساله با والدینم درگیر شده‌ام، حتی یک بار پدرم موبایلم را از من گرفت، اما وقتی با ناراحتی بسیار من مواجه شد، آن را به من بازگرداند. خودم می‌دانم معتاد تلگرام شده‌ام و استفاده مفرط از آن باعث افت تحصیلی، کم شدن ارتباطات و صمیمیتم با دیگران شده است، اما چاره‌ای نمی‌بینم و بدون او نمی‌توانم زندگی کنم. حاضرم گرسنه بمانم، اما لحظه‌ای از این یار شفیق دور نیفتم!

از آنجا که تلگرام و وابستگی به آن، بسیاری از نیازهای نوجوان را ارضاء می‌کنند، احتمال اعتیاد به آن بسیار است. جذابیت‌های بی‌شمار این فضای مجازی تمامی نوجوانان را در معرض خطر قرار می‌دهد و باعث می‌شود میزان کاربری آنها از این فضا افزایش یابد و راه را برای ابتلا به مصرف‌گرایی مفرط و اعتیاد به آن باز کند. بسیاری از نوجوانان به‌طور وسواس‌گونه‌ای گرفتار تلگرام شده‌اند، اما واقعیت این امر از نظرگاه والدینشان کاملا مستتر است. کاهش اشتها، خستگی شدید، تغییر در عادات خواب مانند بیداری زودهنگام یا بیدار ماندن تا پاسی از شب، افت ظاهری بهداشت، نافرمانی و عصیان، پرخاشگری، وابستگی افراطی به دوستان مجازی، مواجهه با مشکلات تحصیلی، تکذیب و دروغ گفتن درباره میزان زمان استفاده از تلگرام و... از جمله نشانه‌های نوجوان معتاد به تلگرام است.

والدین باید گوش به زنگ باشند و با مشاهده کوچک‌ترین علائم خطر به فکر چاره‌ای برای حل مساله بیفتند. اگر چه بسیاری از مطالعات نشان داده است برخی از جوانان معتاد به تلگرام، قربانی بی‌چون و چرای این فضا هستند، چه‌بسا مشکلات موجود در زندگی واقعی و ناتوانی در حل و فصل آنها باعث می‌شود آنها مفری جز این فضا برای خود نیابند و با پناه بردن به آن سعی کنند هیجاناتشان را کنترل و تخلیه کرده یا درصدد در خواست کمک و مساعدت برآیند.

انزوای همیشگی

سرش پایین است و هوش و حواسش به آن صفحه موبایل، هیچ‌چیز نمی‌بیند و نمی‌شنود، بارها صدایش هم کنی، نمی‌شنود و عکس‌العملی نشان نمی‌دهد، انگار کور است و هیچ نمی‌بیند جز دیدن آن صفحه کوچک جادویی. خانه که باشیم اتاقش را ترجیح می‌دهد و وقتی به مهمانی دعوت شویم یا بهانه نرفتن می‌گیرد یا اگر همراهی‌مان کند حتما گوشه‌ای از خانه میزبان را انتخاب می‌کند و تک و تنها باز با آن موبایل که دنیای اوست سرگرم می‌شود. هر وقت که بپرسی کجا هستی و چه می‌کنی حتما به صفحه تلگرامش اشاره خواهد کرد.

امروزه تلگرام جای دوستان و نزدیکان را گرفته و در حقیقت جایگزین روابط دوستانه و فامیلی شده است. نوجوانان شاید به اجبار والدینشان در محافل خانوادگی و اجتماعی حضور یابند، اما به‌طور واقع در همان محفل اجتماعی، فعالیت اجتماعی خود را کنار گذاشته و به فعالیت‌های فردی روی می‌آورند و با دوستان مجازی یا سرگرمی‌های مختص به خود مشغول می‌شوند و این دامنه‌ای از شروع فردگرایی است که اندک‌اندک بساط گسترش خود را ارزانی می‌کند و به مرور موجب فردگرایی مفرط نوجوان می‌شود.

روان‌شناسان معتقدند تمایل افراطی نوجوانان به فردگرایی با گذشت زمان، به‌طور کاملا مرموز و موذیانه‌ای موجب تبلور افسردگی و انزوای اجتماعی در نوجوان می‌شود، اگر چه شاید خود نوجوان نسبت به آن آگاه نباشد یا در صورت آگاهی آن را تاءید نکند.

چشمپوشی والدین به پاتوق‌های تلگرامی

روزگار تغییر کرده و رسم فرزندپروری هم شکل و شمایلی دیگر به خود گرفته است، والدین دیروز تا کودکشان نوجوان می‌شد، دورادور هوایش را داشتند و از رفقا و دوستانش می‌پرسیدند و به هر دری می‌زدند از علایق و سرگرمی‌های فرزندشان مطلع شوند تا اگر احتمال خطایی دارد تا دیر نشده مانع از بروز آن شوند؛ والدین دیروز، به‌خصوص آنهایی که پسردار بودند گرداگرد شهر، کوچه به کوچه گاه حتی با در بوق و کرنا کردن به اطرافیان هشدار می‌دادند فرزندشان نوجوان شده، ممکن است او را هنگام خطا نبینند، اما دیگران مواظب او و رفتارهایش باشند و به وقت لزوم آنها را خبردار کنند و وای از روزی که چشمانشان به خطایی از نوجوان روشن می‌شد و...

روزگار نوجوانی، جوانان و میانسالان امروز بسان آنچه که گفته شد، گذشت، روزگاری که با روزگار نوجوانی امروزی‌ها از زمین تا آسمان فرق دارد! امروزه جدیدترین کنج‌های خیابان، گذرگاه‌ها و میدان‌گاه‌هایی که زمانی پاتوق نوجوانان بود را می‌توان در چاردیواری خانه‌هایافت. یک گوشی همراه مجهز به اندروید، اینترنت و عضویت درشبکه‌های مجازی، پاتوق شبانه‌روزی نوجوانان است که صد البته مضرات آن کمتر از پاتوق‌های واقعی نیست. البته جالب‌تر آن‌که حساسیت و نگرانی والدین امروزی به این مدل پاتوق‌ها بسیار کمتر از نگرانی والدین دیروزی است. انگاری این پاتوق‌ها را پذیرفته‌اند و نسبت به آن احساس خطر نمی‌کنند، حتی گاهی خود مشوق حضور فرزندشان در این فضاها می‌شوند! متاسفانه بسیاری از والدین در خواب خرگوشی‌اند و چشم به واقعیت علنی مخرب و آسیب‌زای این فضاها بسته‌اند، گویی دوست دارند نبینند و نشنوند آنچه دیدنی و شنیدنی است،چراکه ممکن است به‌خاطر بینایی و شنوایی دچار زحمت شوند. در اولین اقدام برای مواجهه با تلگرام‌گرایی نوجوانان لازم است گوش والدین را با این جمله نوازش دهیم: «لطفا بیدار شوید، نوجوانانتان در خطرند.»

کمربند سلامتی

یکی از جالب‌ترین گجت‌های CES امسال کمربند هوشمند موسوم به Belty بود. این کمربند به گونه‌ای طراحی شده که به شیوه‌ای هوشمندانه و به طور خودکار تنظیم می‌شود. البته برای این کمربند کاربردهای دیگری نیز در نظر گرفته شده است.

چنانچه کاربر مدت زمان طولانی بی‌تحرک باشد ، این موضوع از طریق کمربند هوشمند Belty به او هشدار داده می‌شود. همچنین این کمربند میزان نوشیدن مایعات توسط کاربر را زیرنظر می‌گیرد و نسبت به نوشیدن آب کافی به او هشدار می‌دهد. بنابراین Belty می‌تواند گجتی کاربردی برای افرادی باشد که به علت مشغله‌های زندگی روزمره با مشکل کم‌تحرکی مواجه شده‌اند.

چقدر چربی سوزانده‌اید؟

این گجت که توسط شرکت LEVL معرفی شده می‌تواند از طریق تنفس میزان چربی سوزانده شده در بدن شما را محاسبه کند.

در حقیقت عملکرد این گجت شبیه ابزارهایی است که نیروهای پلیس از آن برای تست تشخیص الکل و شناسایی رانندگان متخلف استفاده می‌کنند. به‌این‌ترتیب می‌توانید با استفاده از این گجت بعد از انجام تمرینات مختلف‌، میزان چربی سوزانده شده در بدن را محاسبه کنید و بر این اساس مناسب‌ترین حرکات برای سوزاندن بیشترین میزان چربی در بدن را انتخاب کنید.

این گجت می‌تواند نقش یک مربی را ایفا کند و شما نیز می‌توانید بر این اساس یک برنامه ورزشی مناسب برای خود در نظر بگیرید.

پوشیدنی مترجم

ili گجتی است که شاید بتوان گفت با همراه داشتن آن به یادگیری زبان‌های دیگر نیازی ندارید. با استفاده از این گجت می‌توانید به زبان مادری خود حرف بزنید و به سادگی دیگران را از آنچه مدنظرتان است مطلع کنید. در حقیقت این ابزار هنگام صحبت کردن کاربر همزمان شروع به ترجمه می‌کند. به‌این‌ترتیب فردی که مخاطب شماست حتی اگر به زبانی که شما صحبت می‌کنید تسلط نداشته باشد، به‌راحتی صحبت‌های شما را متوجه خواهد شد. اکنون این گجت از قابلیت ترجمه به زبان‌های انگلیسی، چینی و ژاپنی برخوردار است و در آینده‌ای نزدیک زبان‌های دیگر نیز به آن افزوده می‌شود.

بر استرس خود غلبه کنید

اگر همیشه دچار استرس می‌شوید و به دنبال راهی برای غلبه بر آن هستید، این گجت پوشیدنی می‌تواند تا حدزیادی برای مقابله با این مشکل به شما کمک کند. Spire یک ابزار پوشیدنی است که به محض این‌که کاربر دچار استرس می‌شود این موضوع را تشخیص می‌دهد و به‌این‌ترتیب از طریق یک برنامه کاربردی، تمرین‌های تنفسی مناسب برای مقابله با اضطراب و استرس را برای کاربر به نمایش می‌گذارد تا بتواند بر این اساس در مدت زمان کوتاهی بر استرس خود غلبه کرده و به آرامش دست پیدا کند.

هوشمندانه گام بردارید

Digitsoles Smartshoes کفش هوشمندی است که به یک اپلیکیشن با قابلیت نصب روی گوشی‌های هوشمند مجهز شده است و از قابلیت‌های جالبی مانند تنظیم و کنترل دمای درون کفش، ثبت مصرف کالری و همچنین ردیابی و ثبت گام‌های پیموده شده برخوردار است. در کف این کفش حسگرهایی تعبیه شده که اطلاعات مربوط به مسافت طی شده، میزان کالری مصرفی و گام‌های پیموده شده را ارسال می‌کند.

دستنوشته‌هایی که رنگ و بوی دیجیتال می‌گیرند

اگر از افرادی هستید که همچنان نوشتن به شیوه سنتی را به تایپ کردن ترجیح می‌دهید، این گجت مورد توجه شما قرار می‌گیرد. بامبو اسپارک Bamboospark گجت هوشمندی است که می‌توانید به کمک آن دستنوشته‌های خود را به فرمت دیجیتال تبدیل کنید. این گجت توسط شرکت Waccom معرفی شده است. به‌این‌ترتیب به کمک این روش ساده هر دستنوشته‌ای به فرمت دیجیتال تبدیل خواهد شد و می‌توانید به‌راحتی آن را در فضای ابری کاربری اختصاصی خود ذخیره کرده یا با دیگران به اشتراک گذارید.

رانندگی در جهنم

Hellriderاز آن دسته بازی‌‌های خارجی است که ناگهان سر از بازار ایران درمی‌‌آورند و با استقبال نیز همراه می‌شوند. بازی در سبک آرکید یا رکوردی یا طبق دسته‌‌بندی کافه بازار رقابتی قرار دارد و شما را در نقش یک موتورسوار قرار می‌‌دهد که در حال رانندگی در جهنم است. با هر بار تپ کردن روی صفحه، جهت حرکت موتور عوض می‌‌شود و چالش اصلی بازیکن در بازی، اجتناب از برخورد با موانعی است که در طول مسیر وجود دارد.

علاوه‌بر موانع، با اسکلت‌هایی مواجه می‌‌شوید که در دسته‌‌های پنج و شش تایی ایستاده‌‌اند و یکی از آنها پرچمی سیاه در دست دارد. زیرگرفتن این اسکلت‌ها مبنای امتیازی بازی و عامل اصلی در ثبت رکورد به شمار می‌‌رود و در صورتی که بتوانید تمام دسته‌ اسکلت‌‌ها را پشت سر هم زیر بگیرید، اصطلاحا کمبو زده و تعدادی که زیر گرفته‌‌اید با ضریب 2 محاسبه می‌‌شود. با وجود این بازی مرحله‌‌ای نیست؛ اما مسیری که در آن حرکت می‌‌کنید از چند منطقه تشکیل شده که به صورت تصادفی تولید شده و در راه شما قرار می‌‌گیرد.

در بعضی از این مناطق کاکتوس‌‌ها و صخره‌‌هایی وجود دارد که نباید به آنها برخورد کنید، در بعضی دیگر که فضایی شبیه یخبندان دارند، قندیل‌‌ها و یخ‌هایی وجود دارد که ناگهان از زیر زمین بیرون می‌زند و در محیطی دیگر شاهد گوی‌‌های آتشینی هستیم که از آسمان در طول مسیر فرود می‌‌آیند. این در حالی است که با گذر از هر دو منطقه با یک باس فایت مواجه می‌‌شوید.

باس اسکلتی سوار بر موتور است که بمب در مسیر شما قرار می‌‌دهد. درمیان این بمب‌‌ها بعضی از آنها عمل نمی‌‌کنند و شما باید همان را برداشته و به طرف باس پرتاب کنید تا او را شکست دهید. علاوه‌بر تمام موانع ذکر شده، حواس‌تان باید به کناره‌های مسیر نیز باشد تا وارد مواد مذاب جهنمی نشوید.

در طول مسیر گاهی با آیکونی مشابه قلب برخورد می‌‌کنید که به شما فرصت یک تکرار دیگر در صورت کشته شدن را می‌‌دهد. چرخش دوربین با ورود به هر منطقه از دیگر چالش‌‌هایی است که ضمن متمایز کردن بازی، باعث سخت‌‌تر شدن آن نیز شده است.

Helldriver سبک گرافیکی فانتزی و جذابی دارد و با مکانیک بسیار ساده و پیاده‌‌سازی عالی آن به‌سادگی می‌‌تواند به آن دسته بازی‌‌هایی تبدیل شود که تا مدت‌‌ها شما را سرگرم خواهد کرد. ضمنا بازی به‌صورت رایگان منتشر شده است.

Hellrider

پلتفرم اندروید
سازنده Anji Games

سبک رقابتی

حجم 40 مگابایت

لینک دانلود bit.ly/1ZeygJc

تجسم وحشت

از وقتی اعضای سابق تیم فوق‌العاده Irrational Games از تاسیس یک استودیوی جدید و ساخت عناوین اورجینال خبر دادند، همگان چشم‌انتظار انتشار کارهای جدید آنها هستند. بالاخره پرده‌ها افتاد و همچنان که انتظار می‌رفت با یک بازی استثنایی طرف هستیم. قهرمان قرار دادن یک نابینا در بازی ویدئویی موضوع تازه‌ای نیست، اما ظاهرا تیم نابغه Deep End Games توانسته این ایده را به افق‌های تازه‌ای سوق بدهد.

سبک هنری بازی با هوشمندی تمام از خطاهای بصری روزمره انسان بهره می‌گیرد. قهرمان نوجوان بازی با عصای سفیدش به زمین ضربه می‌زند و از طریق پژواک‌یابی اطرافش را تجسم می‌کند. محیط بازی ظاهری تلفیقی از رنگ سیاه و آبی با حاشیه‌های اغراق‌شده دارد و سیستم پژواک‌یابی فضایی فراهم کرده که هر آن ممکن است محیط اطراف از دید پنهان شده و دوباره پدیدار شود؛ این یعنی در هر مقطع از بازی باید احتمال صحنه‌های رعب‌آور را داد. ممکن است دشمنان ناگهان پیش روی بازیکن ظاهر شده یا همان طور ناگهانی از دید محو شوند. به‌طور قطع این بازی از حیث هراس‌های انگیزشی و آنی چیزی کم نخواهد داشت.

عامل تقویت این سبک هنری، صداپردازی بازی است که به نوعی مهره اصلی گیم‌پلی خواهد بود. دم و بازدم سنگین عامل تعقیب‌گر (که بیشتر به آن خواهیم پرداخت) معین‌ می‌کند کجا باید بود و کجا نباید بود. به‌علاوه، بخش عمده داستان سفر در زمان، یعنی بخشی از بازی که ظاهرا در سال 1893 رخ داده و حدود سه چهارم بازی را شامل می‌شود، از طریق جستارهایی ـ ظاهرا در قالب بایگانی‌های صوتی ـ روایت می‌شود که به ماجرای خانه تجمع گلوچستر، واقع در ایکو بلاف ـ محل وقوع داستان «تجسم» ـ می‌پردازد. تا جایی که از گفته‌ها و نمایش‌های بازی دستگیر می‌شود (سازندگان مراقب هستند جزئیات زیادی از آن را فاش نکنند) داستان بازی از مردِ بندزنی به نام هاینریک می‌گوید که عروسک می‌سازد؛ عروسک‌هایی کوچک که در مسیرهای محدود در خانه او پرسه می‌زنند. او این عروسک‌ها را با الهام از صوت و صورت دختر کوچکی می‌سازد که مدت‌ها پیش دیدارخوشایندی با او نداشته است. نوشته‌ای از هاینریک روی یکی از عروسک‌ها حاکی است که او دیگر احاطه‌ای روی آنها ندارد. علاوه‌بر این خصیصه‌‌های خوش‌آتیه، تیم سازنده بازی پیشینه خوش‌سابقه‌ای دارد که نه تنها شک و تردیدها را کاسته، به اعتماد مخاطبان هم می‌افزاید. کارگردان خلاق این بازی، بیل گاردنر با 12 سال سابقه از کهنه‌کاران Irrational Games است. او از SWAT 4 کار خود را آغاز کرده و آخرین تجربه‌اش به عنوان طراح ارشد «بایوشاک: لایتناهی» بود. وی در تیم تازه‌اش جدا از تعدادی همکار در Irrational Games، تعدادی از سازندگان Dead Space را هم دارد. سابقه این گروه بر مهارت آنان در روایت اول شخص و سبک وحشت دلالت دارد.

روایت داستان مدام میان حال حاضر و دوران قدیم حرکت خواهد کرد. بازیکن باید با هر دو مقطع سر و کله زده و راز داستان را فاش کند. در عین حال گیم‌پلی بازی برای این عنوان که عاری از مبارزه است، حالتی به‌شدت غیرقابل پیش‌بینی دارد. ماهیتی به نام «موجود» در بازی وجود دارد. موجودی از ما بهتران که با ایجاد سر و صدا توسط بازیکن به راه می‌افتد و هر چه این صداها بیشتر شود، تعقیب و گریز هم تشدید خواهد شد.

در طول بازی، خانه به بازیکن واکنش نشان داده و هشدارهایی مبنی بر تعقیب توسط «موجود» می‌دهد. محیط آبی‌رنگ هویدا می‌شود و با پژواک‌یابی به رنگ زرد درمی‌آید تا خشم «موجود» را نشان بدهد‌. رنگ قرمز نیز بر دردسر کامل دلالت دارد. در چنین حالتی باید به سرعت و در سکوت محل را ترک کرد یا این‌که مانند بازی Alien: Isolation زیر تخت، داخل گنجه یا پشت پرده مخفی شد.

در یکی از نمایش‌ها دیدیم کسی از پله‌ها بالا رفت تا برای دری در طبقه همکف دنبال کلید بگردد؛ دری که به زیرزمین ختم می‌شد. با هر قدم و هر صدای جق‌جق پله‌های کهنه، تنش افزایش می‌یافت. این تنش فقط توسط تعدادی یادداشت که در اطراف خانه پراکنده شده تقلیل می‌یابد. کسی برای خواندن یادداشت‌ها گوشی همراهش را درآورده و از نرم‌افزار تبدیل متن به صدا برای خوانش آنها استفاده می‌کند. صدای siri مانند و تصنعی این نرم‌افزار خوش نمی‌نشیند. سازندگان هم با وقوف به این، ترتیبی داده‌اند تا پس از چند جمله، صدا به صدای نویسنده یادداشت تبدیل شده و در انتهای متن باز به همان صدای رایانه‌ای برگردد. کسی در یکی از اتاق‌های طبقه بالا چیزی بهتر از کلید پیدا می‌کند؛ یک بالکن، راهی برای گریز بالقوه، اما به محض این‌که پا را بیرون می‌گذارد (که جلویش یک درخت بلوط بزرگ افق را پوشانده؛ صحنه‌ای که قرار است نقشی کلیدی در داستان تجسم داشته باشد) بادی سخت می‌وزد و دسته‌ای شاخه‌ همچون بته جلوی راه او را می‌گیرد.

در انتهای راهرو عروسکی پیش چشم کسی پدیدار می‌شود. برای رسیدن به دری که سمت راست عروسک است، چاره‌ای نیست جز این‌که به سمت آن موجود هراس‌انگیز پیش برود. عروسک صدا می‌کند که «راهت را بکش و برو!» سپس با سلاحی کوچک، اما مرگبار به سمت او شلیک می‌کند. کسی با تن زخمی به اتاق کودک پناه می‌برد. اتاق پر از عروسک است و گرامافونی در حال پخش یک ترانه کودکانه است.

پس از بررسی گرامافون، به یکی از عروسک‌ها رو می‌کند و آن را جای دیگری می‌یابد. عروسک به یک کمد اشاره می‌کند. کسی داخل می‌شود و این بار عروسک را کنار خود می‌بیند. این بار عروسک رو به گوشه ایستاده است. کسی کلید را پیدا کرده و به طبقه پایین می‌رود. پس از یک رویارویی نیمه‌متشنج دوباره از میان تعدادی عروسک مرموز‌ گذشته و سرآخر از دری عروسکی رد می‌شود که به زحمت او را جا می‌دهد. در اینجا تصویر کم‌کم سیاه می‌شود و دمو به پایان می‌رسد. با نیم‌نگاهی به دموی نمایش داده شده می‌توان پیش‌بینی کرد این بازی بتواند صحنه‌هایی بدیع و به یاد ماندنی چه از منظر روایی و چه تنش و وحشت خلق کند. البته ذکر این نکته لازم است که پیش‌بینی به‌طور ضمنی به معنای قطعیت نیست و در این بازار پر افت و خیز هر چیزی ممکن است. در هر حال فعلا برای قضاوت زود است و باید منتظر انتشار خبرها و دموهای بیشتر ماند.

Perception

پلتفرم نامعلوم

ناشر نامعلوم

سازنده Deep End Games

سبک ماجرایی- وحشت

تاریخ انتشار نامعلوم

کالبدشکافی هوشمندهای همه‌کاره

گوشی‌های هوشمند امروزی دستگاه‌های شگفت‌انگیزی هستند که به جزئی لاینفک از زندگی روزمره‌ ما تبدیل شده‌اند. یکی از جذاب‌ترین زوایای این همراهان دیجیتال «حواس» مختلف آنهاست؛ این دستگاه‌ها تکان و وارونه روی میز قرار گرفتن را حس می‌کنند، جهت‌یابی می‌کنند، قدم‌ها را می‌شمارند و بسیاری کارهای دیگر.

تمام این کارها به کمک حسگر‌های مختلفی که در داخل آنها قرار گرفته‌ امکان‌پذیر می‌شود. آیا تا حالا به این فکر کرده‌اید که داخل گوشی هوشمندتان چند حسگر تعبیه شده است؟

1- شتاب‌سنج (Accelerometer)

در شماره‌های پیشین به‌طور مفصل در مورد شتاب‌سنج تلفن‌های همراه صحبت کرده بودیم. شتا‌ب‌سنج همان‌طور که از نام آن پیداست، شتاب گوشی را محاسبه می‌کند. شما گوشی‌ را به هر جهتی که حرکت بدهید، داده‌های دریافتی از این حسگر بالا می‌رود و وقتی آن را ساکن نگه‌ دارید، مقدار این داده‌ها با صفر برابر خواهد شد. علاوه بر این، محاسبه‌ میزان چرخش حول هر کدام از سه محور در فضا نیز به عهده‌ همین حسگر است.

بازی‌ها مشتری‌های اصلی داده‌های این حسگر هستند و بازی‌های حرکتی از جذابیت خاصی برای کاربران برخوردارند. از دیگر کارکردهای این حسگر می‌توان به تشخیص میزان لرزش دست هنگام تصویربرداری (و حذف آن تا حد امکان) اشاره کرد.

2-حسگر نزدیکی (Proximity Sensor)

این حسگر را می‌توان از معروف‌ترین حسگر‌های موجود در تلفن‌های همراه دانست که از ابتدا همراه همیشگی گوشی‌های هوشمند بوده است. ساختار این حسگر از یک LED مادون‌قرمز و یک ردیاب این اشعه تشکیل شده است. با تابش و دریافت بازتابش اشعه‌ مادون قرمز می‌توان نزدیکی یک شیء به این حسگر را تشخیص داد.

این حسگر همیشه در کنار خروجی صدای گوشی قرار می‌گیرد که دلیل مشخصی دارد؛ وقتی گوشی‌ را نزدیک گوشتان می‌برید، حسگر نزدیکی تشخیص می‌دهد احتمالا می‌خواهید با موبایل صحبت کنید و به سیستم‌‌عامل اطلاع می‌دهد صفحه‌ آن را خاموش کند.

3-حسگر نور (Light Sensor)

تا به حال به این فکر کرده‌اید که چگونه تلفن همراه شما نور صفحه را براساس نور محیط تنظیم می‌کند؟ این کار به‌وسیله‌ حسگر نور موجود در گوشی‌ هوشمند صورت می‌پذیرد که میزان نور محیط را سنجیده و به سیستم اطلاع می‌دهد. اگر نور محیط زیاد باشد، نور صفحه افزایش داده می‌شود و هنگام تاریکی و پایین بودن نور محیط، نور صفحه‌‌نمایش نیز کاهش می‌یابد.

4 فشارسنج (Barometer)

اشتباه نخوانده‌اید؛ بسیاری از گوشی‌های سطح بالای امروزی داخل‌شان حسگر فشارسنج دارند. این حسگر فشار هوا را محاسبه کرده و بر اساس آن می‌توان محاسبه کرد گوشی به‌صورت تقریبی در چه ارتفاعی از سطح دریا قرار دارد. در حال حاضر تنها کاربردی که این اطلاعات دارد، کمک به GPS برای یافتن سریع‌تر مکان گوشی است. مجهز شدن تلفن‌های هوشمند به این حسگر از سال 2012 و گوشی‌های گلکسی نکسوس و S3 آغاز شد و امروزه استفاده از آن در میان گوشی‌های رده‌بالا فراگیر شده است.

5-ژیروسکوپ (Gyroscope)

احتمالا تا به حال ژیروسکوپ‌ها را دیده‌اید؛ یک سیستم فیزیکی متشکل از دو حلقه که با چرخش در مقابل تغییر جهت مقاومت می‌کند. کاربرد اساسی ژیروسکوپ‌ها در سیستم‌های هدایت و ناوبری است، اما این باعث نمی‌شود در تلفن‌های همراه به کار نرود. ژیروسکوپ‌ گوشی مانند شتاب‌سنج برای سنجش جهت استفاده می‌شود؛ اما بسیار دقیق‌تر. از دیدگاه ساختاری نیز این دو با هم تفاوت دارند؛ شتاب‌سنج‌های تلفن‌های همراه ماهیتی الکتریکی دارند. در حالی‌که ساختار ژیروسکوپ آنها به‌صورت
مکانیکی است.

6-حسگر تشعشعات (Radiation Detector)

اگر حسگری باشد که کسی انتظار وجود آن در یک گوشی هوشمند را نداشته باشد، همین حسگر است؛ اما با این حال یک گوشی ساخته شده که به این نوع حسگر مجهز است؛ گوشی Pantone5 شرکت شارپ. این گوشی که فقط در ژاپن عرضه شد، یک دکمه‌ مخصوص برای این کارکرد دارد که با فشردن آن برنامه‌ای برای محاسبه‌ میزان تشعشعات محیط اطراف گوشی اجرا می‌شود.

7-حسگر ضربان قلب
(
Heart Rate Monitor)

هنگامی که سامسونگ گوشی‌ S5 را با حسگر ضربان قلب معرفی کرد، بحث‌های زیادی بر سر مفید بودن یا نبودن آن مطرح شد؛ زیرا تا پیش از آن نرم‌افزارهایی بودند که با استفاده از دوربین گوشی و فلش آن می‌توانستند با دقت نسبتا خوبی ضربان قلب را حساب کنند. مقایسه‌‌ این دو روش هم دقت چندان بیشتری در حسگر گوشی سامسونگ را نشان نداد، اما در سال‌های اخیر نصب این حسگر روی ساعت‌های هوشمند مرسوم شده که روند طبیعی‌تری به نظر می‌رسد.

8-حسگر اثر انگشت (Fingerprint Sensor)

احتمالا این حسگر به معرفی نیاز نداشته باشد. شاید برایتان جالب باشد بدانید شرکت موتورولا نخستین شرکتی بود که سال 2011 گوشی Atrix خود را با این حسگر روانه‌ بازار کرد، اما مانند بسیاری از فناوری‌های دیگر، استفاده‌ اپل از این حسگر در گوشی آیفون 5S بود که شرکت‌های دیگر را به صرافت نصب آن در گوشی‌های خودشان انداخت. البته تا پیش از معرفی بعضی گوشی‌های جدیدتر (مانند دو نکسوس جدید)، این تنها آیفون بود که حسگر اثر انگشت آن تنها با گذاشتن انگشت (و نه کشیدن انگشت روی آن) عمل می‌کرد.

حسگر‌های اثر انگشت علاوه بر باز کردن قفل گوشی، عموما برای افزودن یک لایه‌ امنیتی به گوشی در کارهایی مثل پرداخت‌های مالی مورد استفاده قرار می‌گیرد.

9- مغناطیس‌سنج (Magnetometer)

شاید نام این حسگر برایتان کمی عجیب باشد، اما کارکرد آن دقیقا مطابق با اسمش است. این حسگر میدان‌های مغناطیسی را می‌سنجد. از دیدگاه فیزیکی، حسگر‌های مغناطیس‌سنج در گوشی‌های هوشمند در واقع حسگر‌های اثر هال (Hall Effect) بسیار کوچکی هستند که تغییر ولتاژ بر اثر میدان مغناطیسی را در سه محور X، Y و Z محاسبه می‌کنند. با توجه به عملکرد این حسگر، حدس زدن کاربرد اصلی آن کار سختی نخواهد بود: قطب‌نما.

10- دماسنج (Thermometer)

شاید بعضی‌ها یادشان باشد در تبلیغات گوشی‌ S4 سامسونگ، بر وجود یک دماسنج داخل آن برای محاسبه‌ دمای محیط تاکید می‌شد، اما واقعیت این است که تقریبا در داخل هر گوشی‌ هوشمند حداقل یک (عموما بیشتر) دماسنج یافت می‌شود؛ اما نه برای محاسبه‌ دمای محیط. این دماسنج‌ها برای اندازه‌گیری مداوم دمای داخل دستگاه و باتری مورد استفاده قرار می‌گیرد. وقتی این دما از حدی بیشتر شود، سیستم به‌صورت خودکار خاموش می‌شود تا جلوی آسیب‌های احتمالی گرفته شود

11-حسگر رطوبت هوا

(Air Humidity Sensor)

گوشی S4 نخستین تلفن هوشمند مجهز به حسگر رطوبت هوا بود. حتما از خود می‌پرسید محاسبه‌ رطوبت هوا برای یک گوشی چه فایده‌ای دارد؟ پاسخ شرکت سامسونگ به این پرسش این بود که اطلاعات دریافتی از این حسگر در نرم‌افزارهای مربوط به سلامتی استفاده می‌شود، برای سنجش این‌که آیا کاربر در محیطی راحت و مناسب قرار دارد یا خیر؟

12-قدم‌شمار (Pedometer)

با این‌که می‌توانید نرم‌‌افزارهای قدم‌شمار را روی گوشی‌تان نصب و استفاده کنید، گوشی‌های بسیار کمی وجوددارد که مجهز به یک حسگر قدم‌شمار واقعی باشد. بیشتر تلفن‌های هوشمند با استفاده از تحلیل داده‌های حسگر شتاب‌سنج، قدم‌ها را می‌شمارند. گوشی‌ نکسوس 5 که جزو معدود گوشی‌های دارای حسگر مجزای قدم‌شمار بود، حتی نرم‌افزاری برای استفاده از داده‌های این حسگر نداشت.

13 ,14

دوربین و میکروفن

این دو حسگر آن قدر بدیهی است و عادی شده‌ که کسی حتی آنها را به‌عنوان حسگر یک گوشی به‌شمار نمی‌آورد. دوربین و میکروفن‌ را هم باید جزئی از فهرست 14 حسگری دانست که در دستگاهی در جیب شما جای داده شده‌اند.

ورود یک شرکت دیگر به بازار تلفن‌های هوشمند


در سال‌های اخیر بازیگران جدیدی وارد بازار تولید گوشی‌های هوشمند شده‌اند و بعضی از بازیگرهای بزرگ قدیمی نیز در حال خروج اجباری و محو شدن از این بازار هستند.

به هر حال بازار تلفن‌های هوشمند هنوز آن قدر جذابیت دارد که دیگر شرکت‌های فناوری را به ورود در این حوزه وسوسه کند.

این بار نوبت برند نام آشنای TP-LINK است که شانس و توانایی خود را در این عرصه به چالش بکشد. اگر تا دیروز تی‌پی لینک را به‌دلیل تولید تجهیزات شبکه بی‌سیم در دنیا می‌شناختید، حال باید تولید تلفن هوشمند را نیز به آن اضافه کنید. این شرکت با معرفی سه تلفن هوشمند از سری Neffos حضور خود را در این عرصه به‌صورت رسمی اعلام کرده است. در حال حاضر پرچمدار این برند Neffos C5 Max نام دارد که یک پردازنده هشت هسته‌ای قدرتمند همراه با ۱۶ گیگابایت حافظه داخلی و دو گیگابایت رم در آن به‌کار رفته است. صفحه‌ نمایش این گوشی 5.5 اینچ بوده و مجهز به فناوری IPS است. دوربین پشتی این محصول ۱۳ و دوربین جلویی پنج مگاپیکسل است. دومین گوشی این شرکت با نام C5 یک میان‌رده محسوب می‌شود و کمی ضعیف‌تر از C5 Max است. دیگر گوشی جدید تی‌پی لینک C5L نام دارد که به یک گیگابایت رم و هشت گیگابایت حافظه داخلی مجهز بوده و دوربین پشتی هشت و دوربین جلوی آن دو مگاپیکسل است.

اینترنت اکسپلورر را به‌روز کنید

مایکروسافت دیگر از نسخه‌های ۸، ۹ و ۱۰ اینترنت اکسپلورر پشتیبانی نخواهد کرد.

این پایان پشتیبانی به این معناست که دیگر به‌روزرسانی‌های امنیتی برای رفع مشکلات این نسخه‌های قدیمی از مرورگر مایکروسافت ارائه نخواهد شد، بنابراین کاربرانی که از این نسخه‌ها استفاده می‌کنند ممکن است در معرض خطرات امنیتی ازجمله سرقت اطلاعات توسط هکرها قرار بگیرند. ردموندی‌ها به کاربران خود پیشنهاد داده‌اند برای جلوگیری از چنین مشکلاتی، مرورگر اج را که همزمان با ویندوز ۱۰ و به‌عنوان جایگزین برای اینترنت اکسپلورر عرضه شد، نصب و استفاده کنند.

شوخی در فضای مجازی

«عربستان به بحرین و سودان گفته اگه بفهمم با ایران رابطه دارید گوشی‌هاتونو ازتون می‌گیرم» و «جیبوتی کجایی؟ دقیقا کجایی؟». اینها تنها چند نمونه از جملاتی است که این روزها و پس از انتشار خبر قطع روابط دیپلماتیک چند کشور عربی ـ آفریقایی با ایران در شبکه‌های اجتماعی منتشر می‌شود.

این نخستین بار نیست که با داغ شدن خبری در کشور بلافاصله شوخی با آن در فضای مجازی آغاز می‌شود. گاهی سوژه‌های اجتماعی، گاهی اقتصادی و این بار هم موضوعی سیاسی دستمایه شوخی در شبکه‌های اجتماعی و پیام‌رسان‌ها شده است. اما چرا عکس‌العمل مردم نسبت به بسیاری از مسائل در قالب شوخی نمود پیدا می‌کند؟ و چرا تعداد این شوخی‌ها در شبکه‌های اجتماعی زیاد است؟ و آیا با هر پدیده‌ای شوخی کردن و از هر چیزی جوک ساختن درست است؟

در دنیایی که خبرها فقط در رسانه‌های سنتی منتشر نمی‌شوند و شبکه‌های اجتماعی نیز به یک رسانه تبدیل شده‌اند، چنین اتفاقی دور از ذهن نیست. نگاه طنزآمیز به مسائل و مشکلات از قدیم در فرهنگ ما وجود داشته، حال فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی مسیر را برای شوخی با مسائل هموارتر از پیش کرده‌اند، اما باید نسبت به آسیب‌های احتمالی آن نیز آگاه بود. تفاوت شوخی در فضای مجازی با دنیای واقعی این است که سرعت انتشار در فضای مجازی بسیار بالاتر از دنیای واقعی است و در کمتر از یک ساعت می‌تواند به میلیون‌ها کاربر برسد و آن را بخوانند. بنابراین طبیعی است که زودتر فراگیر شده و به یک موج تبدیل شود. از طرف دیگر در شبکه‌های اجتماعی افراد حرف‌هایی را می‌زنند که شاید رو در رو و در واقعیت هیچ‌گاه به زبان نیاورند، به همین دلیل بسیار راحت‌تر و بی‌پرواتر مطالب را تولید یا بازنشر می‌کنند. در حقیقت اگر قرار باشد حرفی در دنیای واقعی گفته شود تبعات مختلفی دارد و ممکن است به واکنش جدی دیگر افراد منجر شود، ولی در فضای مجازی شوخی‌های سیاسی و اجتماعی کمتر کسی را ناراحت می‌کند و پیامدهای کمتری برای افراد دارد. با توجه به مسائل مطرح شده به نظر می‌رسد بسیاری از افراد برای واکنش به پدیده‌های سیاسی و اجتماعی شوخ‌طبعی در فضای مجازی را به نقدهای جدی ترجیح می‌دهند.

گاهی شوخی با مسائل نشان می‌دهد مردم درک بالایی نسبت به مسائل پیدا کرده‌اند و به‌درستی آن را نقد می‌کنند، از طرف دیگر گاهی سطح شوخی‌ها آن‌قدر پایین می‌آید که به هجو تبدیل می‌شود. در طنز معمولا مقاصد انتقادی و اجتماعی نهفته است، اما هجو قصد اصلاح ندارد و هدف آن تنها مسخره کردن است. ضمن این‌که شوخی با هر مساله‌ و فردی صحیح نیست و حتی در بسیاری از اتفاقات دردناک مانند زلزله، شوخی با مشکلات به وجود آمده بی‌معنی است. شوخی کردن بد نیست، اگر راه و رسم آن و بایدها و نبایدهای اخلاقی را زیر پا نگذاریم.

بی‌خطر بودن تشعشعات آنتن‌های موبایل در کشور

آخرین آمار شکایت‌های مردمی از تشعشعات آنتن‌های موبایل در هشت ماهه امسال اعلام شد.

براساس گزارش سازمان تنظیم مقررات و ارتباطات رادیویی از ابتدای سال تاکنون 34 مورد شکایت دریافت شده که 62 درصد آن در حوزه تشعشعات آنتن‌های تلفن همراه و 38 درصد نیز در حوزه سازه و فاصله دکل‌های آنتن تلفن همراه بوده است. غلامرضا داداش‌زاده، معاون نظارت و اعمال مقررات سازمان تنظیم مقررات و ارتباطات رادیویی در این خصوص گفته است: «شکایت از آنتن‌های شرکت خدمات ارتباطی ایرانسل 59 درصد، رایتل 35 درصد و شرکت ارتباطات مبین‌نت 6 درصد بوده است.»

با توجه به شکایت‌های مردمی، سازمان تنظیم مقررات و ارتباطات رادیویی و دفتر امور حفاظت در برابر اشعه سازمان انرژی اتمی ایران گزارشی از بررسی و اندازه‌گیری تشعشعات رادیویی آنتن‌های موبایل در کشور منتشر کرده‌اند. به گفته معاون نظارت و اعمال مقررات سازمان تنظیم مقررات و ارتباطات رادیویی تمام نتایج اندازه‌گیری‌ها پایین‌تر از حد مجاز بوده و موردی مبنی بر غیراستاندارد بودن حدود پرتوگیری آنتن‌های مخابراتی گزارش نشده است. غلامرضا داداش‌زاده در ادامه افزود: «تنها شش مورد از نتایج با وجود پایین‌تر بودن از میزان استاندارد کشور نسبت به دیگر سایت‌ها بالاتر گزارش شد که با اپراتورهای موردنظر موضوع مطرح شده و بهینه کردن شرایط دکل پیگیری خواهد شد.»

وزیر ارتباطات و فناوری اطلاعات نیز در صفحه شخصی خود در شبکه اجتماعی کلوب با اشاره به نتایج این بررسی بر لزوم شناسنامه‌دار کردن دکل‌های مخابراتی تاکید کرد و از خرید، نصب و راه‌اندازی شبکه اندازه‌گیری شدت امواج مغناطیسی در بازه فرکانسی 1MHZ - 18GHZ در تمام مناطق تهران خبر داد.

اشتراک فایل‌ها بر فراز ابرها

مفهوم ابر یا کلاود و اشتراک‌گذاری فایل در این فضا بدعتی بود که چند سال پیش در دنیای آی‌تی گذاشته شد و چنان مورد اقبال قرار گرفت که اکنون نمی‌توان رایانه‌ها را بدون اتصال به آن تصور کرد.

امروزه هر یک از کاربران اینترنت خواسته یا ناخواسته به میزان مشخصی از این سرویس استفاده می‌کنند. سرویس‌های به اشتراک‌گذاری فایل، نمونه‌ای ساده از مفهوم کلاود است که کاربران می‌توانند هر نوع فایلی را از روی هارد رایانه‌شان به فضایی در اینترنت منتقل کنند و در هر جای دنیا به آن دسترسی داشته باشند. اکنون تصورش را بکنید که این فایل‌ها در یک شبکه اجتماعی در گردش باشد و کاربران بتوانند فایل‌هایشان را به یکدیگر پیشنهاد بدهند، لایک کنند و کامنت بگذارند.

این شرح معرفی کوتاهی از ایده فایل کورن است که احسان گلپایگانی همراه جمعی از دوستانش آن را راه‌اندازی کرده است. در تلاش این شماره داستان این ایده را می‌خوانید.

یک شبکه اجتماعی متفاوت

احسان گلپایگانی چند سال است در زمینه رایانه و سیستم‌های ابری کار می‌کند و به این سرویس‌ها علاقه خاصی دارد تا این‌که یک روز به فکر یک سایت اشتراک‌گذاری فایل مبتنی بر کلاود می‌افتد. او می‌گوید: «من و دوستم سعید علی‌پور روی سیستم‌های ابری کار می‌کردیم و از مشترکان سرویس‌هایی نظیر دراپ‌باکس بودیم. یک روز به این نتیجه رسیدیم که شبکه اجتماعی برای این کار وجود ندارد تا مردم در مورد فایل‌ها نظر بدهند و فایل‌های خاصی را دنبال کنند. این ایده به ذهن‌مان رسید تا یک شبکه اجتماعی برای فایل‌های به اشتراک‌گذاری شده راه بیندازیم.» احسان در تکمیل صحبتش درباره این ایده اشاره می‌کند شبکه‌های اجتماعی همچون اینستاگرام برای اشتراک‌گذاری عکس، ویدئو و موزیک وجود دارد، اما هر چه گشتند شبکه‌ای مخصوص اشتراک‌گذاری فایل ندیدند. هدف آنها این بود یک شبکه اجتماعی وجود داشته باشد تا کاربران بتوانند هر نوع فایل را درون آن به اشتراک بگذارند و کاربران دیگر برای فایل‌ها نظر بدهند، به اشتراک بگذارند و لایک کنند، مانند آنچه در دیگر شبکه‌های اجتماعی رخ می‌دهد. به گفته احسان، چنین سرویسی در این مقیاس و با این مدل سرویس‌دهی که شبکه اجتماعی باشد، وجود ندارد.

با توجه به صحبت‌های این صاحب کسب و کار جوان، مزیت چنین سرویسی این است که برای مثال ناشران آثار مختلف نوشتاری، فیلم و موزیک می‌توانند پروفایل و کانال خودشان را در فایل کورن داشته باشند و به‌صورت مستقیم جدیدترین آثارشان را از این بستر به مخاطب‌شان ارائه کنند. به گفته او، ناشران همچنین می‌توانند فایل‌ها و آثارشان را برای فروش بگذارند و از این راه کسب درآمد کنند؛ راهکاری که در شبکه‌های اجتماعی وجود ندارد. این سرویس غیر از این یک سایت به اشتراک‌گذاری ویدئو نیز است، مانند بسیاری دیگر از سایت‌هایی که چنین کاری را در داخل و خارج انجام می‌دهند.

اشتراک‌گذاری فایل با ذرت

احسان در مورد نام ایده‌شان برایمان توضیح می‌دهد که اتفاقی به آن رسیده‌اند، اما استفاده از چنین نامی چندان هم بی‌ارتباط با ایده نیست. «نام کورن به معنای ذرت را برای ایران انتخاب کردیم و فایل را برای خارج از ایران، زیرا هدف‌مان این بود در کشورهای دیگر هم سرویس‌دهی داشته باشیم.» احسان از لوگوی سایت‌شان یاد می‌کند و می‌گوید سعی کرده‌اند آن را شبیه یک ذرت طراحی کنند، اما شباهت زیادی به ابر دارد که همان مفهوم سرویس ابری را می‌رساند. همچنین او دلیل استفاده از ذرت را به دانه‌های بلال ارجاع می‌دهد که با اندازه‌های مختلف کنار یکدیگر کاملا منظم قرار گرفته‌اند، مانند یک سرویس اشتراک‌گذاری فایل.

اردیبهشت امسال کار را روی ایده فایل کورن آغاز می‌کنند و فقط یک ماه و نیم طول می‌کشد تا کارهای اولیه را به اتمام برسانند. احسان در صحبت‌هایش می‌گوید: «چون خارج از ایران زندگی کرده بودم می‌توانستم به آسانی سرور بخرم، اما فکرش را بکنید همین کار ساده چه محدودیتی برای استارت‌آپ‌های ایرانی است. بعد از این‌که سرور خریدیم به دلیل مشغله اعضای تیم و چالش‌های پیش رو یک ماه و نیم طول کشید تا سایت آماده شود و در این مدت ما فقط یک لندینگ پیج داشتیم و عبارت «به زودی». زمانی هم که نسخه اول‌مان بالا آمد فقط می‌شد فایل آپلود و دانلود کرد.»

احسان در پاسخ به این پرسش که آیا از سرمایه‌گذاری هم کمک گرفته‌اند، می‌گوید از ابتدا کار را با بودجه شخصی خودش پیش برده و در ادامه می‌گوید: «همزمان کار دیگری هم انجام می‌دادم و خودم هزینه‌های سرور را پرداخت می‌کردم و تا اوایل مهر فایل کورن هیچ درآمدی برایمان نداشت. از مهر نفرات تیم‌مان بیشتر شد و اکنون به جایی رسیده‌ایم که دو برابر درآمدمان داریم هزینه می‌کنیم تا سایت را سرپا نگه داریم. هر یک از بچه‌های تیم اگر در شرکت‌های دیگری کار کنند می‌توانند حقوق بسیار بالایی داشته باشند در حالی‌که الان با حقوق بسیار پایین‌تری داریم کار را جلو می‌بریم.»

درآمدزایی از فضای ابری

احسان و تیمش برای درآمدزایی از فایل کورن چند روش در ذهن دارند. یکی فروش فایل‌ها و آثار ناشران است، دیگری این‌که کاربرها به ازای دریافت فضای اشتراک‌گذاری بیشتر از یک حدی هزینه پرداخت کنند و روش آخر هم ارائه سرویس‌های شرکتی و سازمانی است. احسان می‌گوید: «با تحقیق‌هایی که انجام دادیم متوجه شدیم در ایران نمونه‌ای وجود ندارد که کسی بتواند با API سرویس بدهد؛ مثلا شما برنامه‌نویس اندروید هستید و تعدادی فایل دارید که روی برنامه‌تان عرضه می‌کنید و برای این‌که محتوا را عرضه کنید به یک جایی نیاز دارید و یک هاست معمولی نمی‌تواند به آن سرویس بدهد. ما یک API ساخته‌ایم که تولیدکننده نرم‌افزار بتواند با ابزارهای ما این کار را انجام بدهد.»

احسان از هزینه‌های بالای سرور در ایران می‌گوید که یکی از چالش‌های پیش رویشان نیز بوده است. به گفته او، هزینه دیتاسنتر در ایران چندبرابر خارج است. با این حال تاکنون سرویس‌دهی فایل کورن رایگان بوده و خواهد بود. به گفته احسان اگر به خارج از ایران هم مسافرت کنید با همان سرعتی به فایل‌هایتان دسترسی خواهید داشت که در ایران دارید. همچنین او از الگوریتمی برایمان می‌گوید که از آن کمک گرفته‌اند تا محتوای نامرتبط و غیرمجاز روی فایل کورن قرار نگیرد: «نرم‌افزار این کار را انجام می‌دهد و اگر شباهتی پیدا کند به اپراتور ارجاع می‌دهد.»

به گفته احسان، یکی دیگر از مزیت‌های فایل کورن در مقایسه با نمونه‌های مشابه امکانی است که کاربران می‌توانند به‌صورت آنلاین فایل‌ها را مشاهده کنند؛ برای مثال می‌توان با پلیر تحت وب این سایت ویدئوها و موزیک‌ها را گوش داد یا عکس‌ها را مشاهده کرد، در حالی‌که امکان دانلود نسخه باکیفیت‌تر نیز وجود دارد.

کارمندی آسان‌تر از تاسیس استارت‌آپ

از احسان در مورد میزان و نحوه استفاده کاربران از سرویس‌شان می‌پرسیم و او این گونه جواب می‌دهد که روزانه بین 40 تا 50 گیگابایت ترافیک مصرف می‌شود، تا کنون 3500 فایل آپلود شده و حجم فایل‌های روی سرور به 60 گیگابایت رسیده است.

او ادامه می‌دهد: «این ارقام برای پنج ماهی است که کار را شروع کرده‌ایم، اما پیش‌بینی می‌کنیم کار را به بالای ده برابر برسانیم. تاکنون تبلیغ خاصی نکرده‌ایم و مهم‌ترین حرکت‌مان شرکت در نمایشگاه الکامپ امسال بود.» او همچنین از انتشار زودهنگام اپلیکیشن اندروید و iOS خبر می‌دهد.

احسان توصیه‌ای هم به کارآفرینان و افرادی مانند خودش دارد: «در یک رشته متخصص بشوند و بعد استارت‌آپ شروع کنند. استارت‌آپ فقط پول درآوردن نیست و سختی‌های زیادی دارد و نباید فکر کرد به‌زودی به موفقیت می‌رسد. اگر کسی کارمند بوده باید دو برابر کار کارمندی کار کند و نصف حقوق بگیرد در حالی‌که همچنان به کارش اعتقاد داشته باشد.» احسان معتقد است محصول یک استارت‌آپ باید به گونه‌ای باشد که حتی اگر کاربران کمی دارد اما کیفیت آن بالا باشد.

CES ویترین رویاها

نزدیک به نیم قرن است با شروع سال میلادی، اهالی دنیای فناوری بیشتر از آن‌که منتظر آغاز سال جدید باشند ، چشم انتظار رویدادی پرهیاهو در شهر لاس‌وگاس آمریکا هستند.

این رسمی است که نمایشگاه بین‌المللی CES هر سال در روزهای ابتدایی سال میلادی مصادف با ماه دی راه‌ انداخته است.

ویترینی بسیار بزرگ برای بیش از 3200 شرکت دنیای فناوری که زیر یک سقف، جدیدترین دستاوردهای خود را در آن قرار می‌دهند تا مانند آینه‌ای تمام‌نما، مسیر اصلی تحولات و گرایش‌های بازار در سال پیش رو را در آن به نمایش بگذارند.

نمایشگاهی که در آن قهرمان‌های اصلی، محصولاتی است که رابطه مستقیمی با زندگی روزمره کاربران دارد. خودروها، لوازم خانگی، گجت‌های پوشیدنی، محصولات چندرسانه‌ای و... هر کدام بخشی از این کارزار مهم را تشکیل می‌دهند و شرکت‌های بزرگی مانند مایکروسافت، ال‌جی، سامسونگ، سونی و صدها شرکت ریز و درشت دیگر بازیگران اصلی این نمایش هستند.

نمایشگاه امسال نیز مانند هر سال با هیاهوی زیادی همراه شد و پر بود از اتفاقات و محصولات عجیبی که سال جدید را به سبک و سیاق خود می‌سازد. اسپیکرها و هدست‌های عجیب و پیشرو سونی، تلویزیون‌های خمیده و غول‌پیکر سامسونگ و ال‌جی کنار دیگر محصولات بیشتر از هر چیزی توجه‌ها را به خود جلب می‌کرد؛ اما این نمایشگاه حامل مفاهیم و محصولات مهم دیگری بود که کلیک سراغ آنها رفته ‌است.

اشیا هنوز در انتظار اینترنت

چند سال‌ است مفهوم اینترنت اشیا به نقل محافل فناوری تبدیل شده و هر سال در CES اخبار مربوط به آن به اوج خود می‌رسد؛ اما هنوز فاصله زیادی تا نزدیک شدن این مفهوم به واقعیت وجود دارد. با وجود این، امسال هم سالن‌های مرکز کنوانسیون لاس‌وگاس پر بود از خبرها و محصولاتی که با اینترنت اشیا در ارتباط بودند.

یکی از مهم‌ترین خبرها در این خصوص همکاری دو شرکت مایکروسافت و سامسونگ در زمینه اینترنت اشیا با نام IoTivity است. بنا بر ادعای مدیران سامسونگ، این شرکت قصد دارد با کمک مایکروسافت و برپایه ویندوز10 فعالیت خود را در زمینه اینترنت اشیا گسترش دهد. مایکروسافت نیز در طول نمایشگاه، کنفرانسی را برگزار کرد که برایان راپر، مدیر پروژه IoTivity در آن نشان می‌داد کورتانا چگونه می‌تواند رویای خانه هوشمند و اینترنت اشیا را به واقعیت نزدیک‌تر کند. کورتانا می‌تواند ماشین لباسشویی، تلویزیون، یخچال و... را کنترل کند و همچنین وضعیت آنها را به کاربر خود اطلاع دهد. علاوه بر اینها ابزاری مانند لامپ هوشمند Sengled Voice نیز وجود داشت، علاوه بر این که یک اسپیکر بی‌سیم است، کارهای دیگری مانند جست‌وجو در وب، خواندن تقویم، ارسال پیام یا اعلان هشدار در صورت تشخیص دود یا صدای گریه کودک را هم
انجام می‌دهد.

شرکت Sevenhugs نیز از یک ریموت کنترل هوشمند رونمایی کرد که امکان کنترل هر وسیله‌ای را دارد.

ربات‌ها؛ بیخ گوش ما

این اولین بار است ربات‌های انسان‌نما تا این حد راه خود را به نمایشگاه CES باز کرده‌اند. تا جایی که شرکت توشیبا در غرفه خود برای استقبال از بازدیدکنندگان و توضیح محصولات خود، از یک ربات انسان‌نمای زن استفاده کرده بود که در نگاه اول شما را به اشتباه می‌انداخت.

Alpha 2 یکی دیگر از قهرمانان رباتیک این نمایشگاه بود که با ظاهر و جثه کوچک و دوست‌داشتنی‌اش بسیار مورد توجه قرار گرفت. محصول شرکت UBTech علاوه بر این‌که می‌تواند اسباب بازی خوبی برای بچه‌ها باشد، یک دستیار تمام عیار برای خانه‌های هوشمند محسوب می‌شود و با استفاده از فرامین صوتی کارهای زیادی مانند تنظیم دمای خانه، خاموش و روشن ‌کردن لامپ‌ها و همچنین آموزش حرکات یوگا را انجام می‌دهد.

اما اوج شگفتی توسط اینتل و Segway صورت گرفت که با معرفی Hoverbutler فیلم‌های ترنسفورمرز را در ابعادی کوچک‌تر به واقعیت تبدیل کردند. Hoverbutler یک اسکوتر دو چرخ است که می‌تواند برای حمل و نقل‌ استفاده شود و حتی مسیر را خودش پیدا کند. در کنار اینها فقط کافی است یک دکمه را فشار دهید تا وسیله نقلیه دوچرخ شما به یک ربات هوشمند تبدیل شود.

علاوه بر اینها آسمان CES مانند سال گذشته پر بود از ربات‌های پرنده یا درون‌ها که بیشتر آنها وظیفه عکاسی و ثبت تصاویر را به‌عهده داشتند. یکی از همین ربات‌های پرنده که محصول شرکت 3DR است حتی امکان فیلمبرداری 360 درجه را هم مهیا می‌کند.

اما قهرمان بلند پرواز درون‌های وگاس 2016 نخستین درون با قابلیت حمل مسافر است که EHang 184 نام دارد. شرکت چینی EHang با این محصول نشان داد رویای خودرو‌های پرنده چندان هم دور از دسترس نخواهد بود.

شما استراحت کنید آقای راننده

تا همین سه چهار سال پیش، بخش خودروهای نمایشگاه CES به اعتقاد بیشتر کارشناسان عضوی اضافه و وصله خورده به این رویداد بود؛ اما با گره خوردن فناوری به صنعت خودرو و تولید خودروهای هوشمند، حالا این محصولات یکی از جذاب‌ترین قسمت‌های CES را تشکیل می‌دهد.

در نمایشگاه امسال حتی شرکت مایکروسافت هم پای خود را به این بخش باز کرد و از همکاری خود با IAV برای افزایش فناوری ایمنی در ترافیک خبر داد. نتیجه این همکاری خودرویی به‌نام chad است که تصادف خودرو را با عابران پیاده به حداقل می‌رساند. همچنین مایکروسافت در بخشی دیگر از فعالیت‌های خود در زمینه خودرو، امکان کنترل خودروهای هوشمند ولوو با استفاده از مایکروسافت بند2 را میسر کرده است.

یکی دیگر از فعالان همیشگی صنعت خودروهای هوشمند در نمایشگاه CES آئودی است. این شرکت این بار به دنبال پیوند سلامت به خودروهای هوشمندش است و با راه‌اندازی سیستم Fit Driver کنترل سلامت راننده هنگام رانندگی را امکان‌پذیر کرده است. همچنین کاربرانی که از خودروهای هوشمند آئودی و Apple TV استفاده می‌کنند می‌توانند بعد از این مانند آیفون و آیپد از طریق اپل‌تی‌وی درهای خودرو را باز و بسته کرده یا سیستم صوتی خودرو را کنترل کنند.

کلاه ایمنی BMW یکی دیگر از محصولاتی است که علاوه بر ماشین، موتورها را هم هوشمند می‌کند. این محصول با کمک صفحه‌نمایشی که دارد، علاوه بر نمایش اطلاعات عمومی همچون سرعت، وضعیت سوخت و نشانگر دنده، قابلیت تشخیص علائم جاده و اعلام خطر به راننده را دارد.

پزشکی زیر سایه فناوری

یکی از موضوعات جذاب نمایشگاه امسال که شاید چندان هم مورد توجه عموم قرار نگرفته باشد، ابزارهای سلامت و فناوری پزشکی است. CES امسال نیز با طیف وسیعی از اخبار و اطلاعیه‌های ابزارهای سلامت و تناسب اندام روبه‌رو بود. یکی از این ابزارها جعبه سلامت یا همان HealthBox بود که توسط شرکت اچ‌تی‌سی عرضه شد. این محصول از سه وسیله شامل UA band،UA Heart Rate و UA Scale تشکیل شده که با همکاری شرکت Under Armour تولید شده است. یو‌ای بند برای ورزشکاران طراحی شده و تمام علائم حیاتی آنها را با توجه به برنامه تمرینی ثبت و پردازش می‌کند.

حسگر UA Heart Rate به‌طور تخصصی فعالیت قلب را زیرنظر دارد و با مانیتور قلب، میزان ضربان قلب، فشار به قفسه سینه و... را اندازه‌گیری می‌کند و شدت تمرین و کالری سوزانده شده را به‌دست می‌آورد. عضو سوم این خانواده یک ترازوی در ظاهر ساده است که با استفاده از وای‌فای، نسبت قد به وزن و درصد چربی بدن را اندازه‌گیری می‌کند. دماسنج بی‌سیم Withings یکی دیگر از این محصولات است که به قرار گرفتن در دهان یا زیر بغل نیاز ندارد و با استفاده از مادون قرمز عمل می‌کند.

Sleep Number تختخواب شما را هوشمند می‌کند و با ارسال اطلاعات به اپلیکیشن گوشی، ساعات خواب و کیفیت آن را اندازه‌گیری می‌کند.

اگر به ورزش بوکس علاقه داشته باشید حتما گاردهای دندانی را که برای جلوگیری از ضربه استفاده می‌شود، دیده‌اید. FITGuard وسیله هوشمندی است که این گاردهای دندان را هوشمندسازی کرده و به مربی هشدار می‌دهد بازیکن در چه وضعیتی قرار دارد. این وسیله شدت ضربه و تکان‌های شدید سر را به مربی اطلاع می‌دهد تا در صورت خطرناک بودن، بازیکن از ادامه مسابقه منع شود. تمام اینها و ده‌ها دستگاه دیگر که از شدت ضربه وارده به راکت تنیس تا میزان چاقی را اندازه‌گیری می‌کند، نشان‌دهنده اهمیت سلامت در دستاورد‌های فناوری روز است.