دانستنی ها

دانستنی های کامپیوتر/زندگی/جهان و ...

دانستنی ها

دانستنی های کامپیوتر/زندگی/جهان و ...

حمام های تاریخی ارومیه نماد توجه به بهداشت و سلامتی

ارومیه به عنوان یکی از قدیمی ترین شهرهای ایران، دارای آثار و ابنیه مختلف تاریخی است که هرکدام برگ زرینی از صفحات پرافتخار این شهر را تشکیل می دهند. در گذشته در محدوده تاریخی شهر، حمامهای بزرگی وجود داشتند که نمادی از توجه اهالی قرنهای پیش ارومیه به بهداشت و سلامتی بود. امروزه تعدادی از آن حمامها باقیمانده که بیشترشان در محدود بازار ارومیه است.

بعد از ورود به بازار از طرف مسجد اعظم، نخستین اثر، حمام تاریخی میرزا عبدالله (تجلی) است. در امتداد همین راسته اگر پیش برویم، به یک سه راهی می‌رسیم که سمت راستش به مسجد اعظم و سمت روبه‌رویی به بازار طلافروشان یا همان سرای شجاع‌الدوله ختم می‌شود. روبه‌رو هم یک حمام تاریخی دیگر قرار دارد که الان بسته است و کار نمی‌کند و قول‌های متفاوتی درباره علت تعطیلی آن وجود دارد؛ یکی از بازاریان میانسال می‌گوید: «زمان جنگ، بمب درست روی حمام افتاد. البته شانس آوردیم چون روی حمام نزدیک به 2متر خاک وجود داشت که جلوی موج انفجار را گرفت».

این بازاری به حکایت بسته ماندن حمام اشاره می‌کند و ادامه می‌دهد: « حدود 10سال پیش قتلی در حمام اتفاق افتاد و خونی ریخته شد. بر پایه یک اعتقاد قدیمی، اگر در یک حمام خون جاری شود، حکم بر تعطیلی آن می‌دهند و این اتفاق هم افتاد. البته شایعه‌ای مبنی بر اختلاف مالی هم وجود دارد».

اما مقصد گزارش ما جای دیگری است؛ «حمام قائم» که یک تابلوی مستطیلی کوچک بر سردرش دارد که روی آن نوشته شده: «گرمابه عمومی و خصوصی قائم» و پایین‌اش انگار با 2 بار نوشتن واژه «مردانه» می‌خواهد بگوید که فضا خیلی مردانه است!

دیوارها و پله‌هایی که به سمت پایین و محل حمام می‌رود با سنگ‌های گرانیت سفیدرنگ کار شده و بساط واکسی در دومین پاگرد که کمی بزرگ‌تر از اولی است، چیده شده.صاحب بساط واکسی وسایلش را به امان خدا و مردمان امانتدار سپرده و صندلی‌اش خالی است. وارد که می‌شویم، هر طرف پر از کمدهای کوچکی است که مشتری‌های حمام لباس‌هایشان را در آن گذاشته و وارد حمام می‌شوند.

برای متولی امورات حمام توضیح می‌دهیم که برای چه آمده‌ایم و اجازه عکاسی می‌خواهیم. هر چند معتقد است دردی از دردهای او دوا نمی‌کند اما با سعه‌صدر اجازه عکاسی می‌دهد. دور و بر صاحب حمام پر است از صابون، شامپوهای کوچک و بزرگ، سنگ پا، لنگ، روشول، لیف و کیسه‌های رنگارنگ. همانطوری که در ورودی حمام نوشته شده، پول خرید هر یک از این وسایل جداگانه محاسبه می‌شود. روی تابلوی کوچکی بغل دست صاحب حمام نوشته شده: «افراد کم درآمد به هر مبلغ می‌توانند در این گرمابه استحمام کنند». او یک جدول زیر دستش دارد که ساعت ورود و خروج افراد را در آن ثبت می‌کند و وقتی مشتری رفت، جدول مربوط به آن مشتری را خط خطی می‌کند. روبه‌روی جایی که او نشسته حجره‌های کوچکی قرار دارند که دیوارهایش از کمدهای کوچک پر شده و یکی از این حجره‌ها جایگاه دلاک پیر حمام (کیسه‌کش و مشتمال‌دهنده حمام) است.

طاق‌های سنتی و به‌عبارتی جناقی، سقف این حجره‌ها را تشکیل می‌دهند. کف حمام با کاشی آبی و سبز کاشیکاری شده و سقف‌های جناقی بالای سرمان با ترکیبی از چند رنگ آبی و سبز رنگ‌آمیزی شده است. انگار می‌خواست فکر کنیم که آسمان بالای سرمان است.

از کنار حجره دلاک یک پله که پایین برویم، به یک دالان ورود می‌کنیم که حدود 5 متر طول دارد. آخر این دالان، در کوچکی است که به محل استحمام ختم می‌شود. سمت چپ این دالان، 2 محل پوشیده هم وجود دارد که بالای آن نوشته شده است؛ «خصوصی».

محل استحمام بزرگ است و 4دهنه حجره دارد. یک حوض مستطیل کوچک هم روبه‌روی ما به دیوار چسبیده. 3 نفر در حمام در حال استحمام هستند که یکی‌شان منتظر آمدن دلاک پیر است که بیاید برای کیسه‌کشی و مشت مال! پیش خودم به این فکر می‌کنم که اگر روزی همین پیرمرد هم نباشد، چه‌کسی شغل او را ادامه می‌دهد!

سمت راست همان دالان هم به جایی ختم می‌شود که 5 دوش نصب شده است و مشتری‌ها بعد از استحمام، آنجا دوش می‌گیرند.

مسئول کنونی حمام آقای سلیمی می‌پرسم بی مقدمه می‌گوید: «می‌خواهی از مشکلاتم برایت بگویم؟! این قبض آب و برق و گاز من است. جمع‌شان می‌شود بیشتر از 2 میلیون! هزینه‌ها بالا هستند و درآمد کم. خیلی تلاش کرده‌ام که چون کارم خدماتی است، از این هزینه‌ها کم شود اما کاربری تجاری برایم بریده‌اند و کسی نیست صدایم را بشنود. اجازه تغییر کاربری هم نمی‌دهند. از هر مشتری 5هزار تومان می‌گیریم و روزی 20تا 30نفر مشتری داریم. حالا شما درآمد مرا حساب کنید و این هزینه‌ها را».

سلیمی حرف‌هایش که بیشتر شبیه گله است را اینطور ادامه می‌دهد: «استحمام در این مکان‌های سنتی باید کم هزینه باشد تا اقشار کم‌درآمد و مهمانان بتوانند به اینجا بیایند. اما وقتی من حتی پول آب و برق و گاز را با این زحمت تأمین می‌کنم، به شخصه نمی‌توانم چنین اقدامی بکنم».

وی توضیح می‌دهد: «این شغل آبا و اجدادی ما بوده و همیشه قبل از اذان صبح در حمام باز است. قبل از اینها، مشتریان زیادی به حمام عمومی می‌آمدند».

آقای سلیمی با لحنی غمناک و سوزناک می‌گوید: «بئله گئتسه حاماملار دا، سینمالار کیمی تعطیل اولار...» (اگر اینطور پیش برود، حمام‌ها هم مثل سینماها تعطیل می‌شود).

قدیم ترها که البته در مواردی تا همین 6، 5 سال پیش را هم شامل می‌شد، ساقدوش و سولدوش، تازه داماد را به حمام دامادی می‌بردند. از او درباره حمام دامادی می‌پرسم، می‌گوید: «قبل از اینها مراجعه‌کننده زیادی داشتم برای حمام دامادی، اما الان رفته رفته کم می‌شود». بعد هم به سابقه 40 ساله‌اش در این شغل اشاره کرده و می‌گوید: «از ده‌ها حمام سنتی بازار و اطراف آن فقط دو حمام دایر است. پیش‌ترها حمام به‌صورت نوبتی و شیفتی برای خانم‌ها و آقایان دایر بود که در حال حاضر فقط برای آقایان دایر است. شنیده‌ام که نادرشاه افشار در این حمام استحمام کرده است».

آقای سلیمی انگار خیلی مایوس است. اما من از در و دیوار این حمام که قدیمی‌ها نام قراجه هم بر آن گذاشته‌اند، بوی کودکی‌هایم را می‌شنیدم؛ آن روزها که پدر، دست من و برادرم را می‌گرفت و به حمام می‌آورد. یاد آن روزهایی که یک تخته مستطیلی کوچک دست پدر می‌دادند و از روی آن شماره می‌رفتیم حمام نمره. یکی‌یکی سر و تنمان را می‌شست و می‌رفتیم بیرون و بعد می‌آمد و ما را می‌برد به خانه.

کاش می‌شد این حمام‌های سنتی کارکردشان را حفظ کنند و وقتی دست وراث صاحب حمام می‌افتند، میراث فرهنگی اجازه تغییر کاربری ندهد. می‌گویند اگر می‌خواهید دختر بگیرید، به مادرش نگاه کنید! من هم می‌گویم اگر می‌خواهید تاریخ یک شهر را بشناسید، به بازارش نگاه کنید. اجداد ما از وقتی فهمیدند که دیگر تعدادشان زیادشده و نیاز به دادوستد پیدا کردند، رو به ایجاد مکانی آوردند که اسمش شد بازار.این بازارهای تاریخی یک خاصیت مهم در دوره اسلامی پیدا کردند و آن وجود مساجد و حمام‌ها در آنها بود چون بنای اسلام بر پاکیزگی بود و ایمان. ارومیه هم یکی از بزرگ‌ترین بازارهای ایران و به قولی دومین بازار تاریخی سرپوشیده کشور را دارد که یادگار صفویان است. هم مسجد دارد و هم حمام. اما در میان غفلت همه ما این آثار دارند از بین می‌روند و خاطراتشان از یاد نسل من و شما زدوده می‌شود.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.