دانستنی ها

دانستنی های کامپیوتر/زندگی/جهان و ...

دانستنی ها

دانستنی های کامپیوتر/زندگی/جهان و ...

آپارتمان نشینی و مشکلات آن برای کودکان

بعد از طی یک مسیر نسبتاً طولانی در یک روز گرم تابستان به خانه رسیدم. کلید را در قفل وروی آپارتمان چرخاندم. دهانم از زور گرما و تشسنگی خشک شده بود.

وقتی وارد شدم، چراغ های اتوماتیک و هوشمند خانه مان به افتخارم روشن نشدند. خواستم خیال کنم که لامپ اش سوخته اما... چراغ آسانسور 6 نفره فوق لوکس آینه دار آپارتمان مان هم روشن نشد و فهمیدم برق قطع شده است. مجبور به استفاده از پله هایی شدم که ارتفاع غیراستانداردی داشتند. به طبقه دوم که رسیدم، نور تمام شد.نمی دانم چرا سازندگان این آپارتمان برای این قسمت از ماجرا چاره ای نیاندیشیده بودند.دستم را در کیفم فرو کردم تا موبایلم را پیدا کنم، ولی شارژ باطری اش تمام شده بود. یا علی گفتم و با این تلنگر که «چند دقیقه خودت را جای نابینایان بگذار» بالا رفتم. هیچ نوری وجود نداشت. استرس تمام وجودم را فرا گرفته بود. نکند یکی در این تاریکی در کمین نشسته که مرا بکشد؟! گاهی وقتی به پله آخر هر طبقه می رسیدم، زیر پایم خالی می شد. چون پله ای نبود. بالاخره به طبقه آخر رسیدم. نور و روشنایی.

یاد خانه پدری ام افتاده بودم. یک بار که کلید در را جایی جا گذاشته بودم، نگاهی به این طرف و آن طرف کوچه انداختم و به سبک دخترانه خودم، از دیوار بالا رفتم و در حیاط پریدم! شیر آب را باز کردم و تا زمانی که خنک شود، روی گل های رز آب پاشیدم. آب خوردم و صورتم را شستم. روی تخت چوبی مفروش وسط حیاط که سایه درخت ها روی آن افتاده بود، نشستم و همان جا خوابم برد. یاد بوی خاکی که آب می خورد، سبزه ای که تر می شد و جست و خیزهای کودکانه ام به تمام وجودم سرک کشید. به یاد فرزندی افتادم که قرار است در این خانه 100 متری بزرگ شود. به او بگویم هیس... آرام تر بازی کن...

روزهای ترسناک حیاط پدری

یادش به خیر آن روزهای ترسناکی که گذراندیم! فکر می کردیم پشت هر درخت حیاط خانه مان یکی ما را می پاید و وقتی شب ها مجبور می شدیم برای قضای حاجت به حیاط برویم، احساس می کردیم یکی دارد ما را دنبال می کند و به سرعت نور به اتاقمان برمی گشتیم! یادش به خیر آن خانه های بزرگ که با فرش های قرمز دستباف مزین شده بودند و طاقچه و پنجره های بزرگ داشت. یادش به خیر آن آشپزخانه هایی که اپن نبودند. آن استکان نعلبکی های گلدار کوچک، آن سماورهای ذغالی و نفتی که همیشه خدا چای داشتند. اما مهم تر از همه اینها، آن تخت روانی بود که رویش یک فرش پهن کرده بودیم و زیر درختان میوه حیاط، به پشتی ها لم می دادیم و کوچکترها بازی و داد و بیداد می کردند و بزرگترها تماشا،امروز.

پله ها!

امروز زندگی هایمان پر از آسانسور و پله شده است! پر از راهروهای باکلاسی که جنس شان از گرانیت های گرانبهاست. پر از درب های ضدسرقت و پر از پنجره های دوجداره.دیگر از اینکه کسی در حیاط تاریک دنبالمان کند و یا زاغ سیاهمان را چوب بزند، نمی ترسیم؛ چون سرویس های بهداشتی همین بغل دست اتاق خواب هستند! امروز دیگر هیچ پدری در مراسم خواستگاری صدا نمی زند: «دخترم چایی بیار» چون آشپزخانه ها اپن هستند! امروز اگر برق قطع شود، داخل یک قوطی کبریت اسیر می شویم؛ قوطی کبریتی که هر چقدر هم بزرگ باشد، باز هم اسم اش «آپارتمان» است.

چاره ای نیست!

فکرش را بکنید هر کداممان یک خانه ویلایی 300 متری داشتیم. با احتساب 85 میلیون ایرانی، 22 میلیارد و 500 میلیون متر مربع زمین لازم بود که ما را اسکان دهد! آن هم با امکانات آب، برق، گاز، تلفن، جاده، خیابان، بهداشت، خدمات و ... .منصفانه بگوییم که نمی شود! باید از وضعیت سنتی به مدرنیزه گذر کنیم و این اجتناب ناپذیر است. پس پیش به سوی آپارتمان هایی که وقتی از پایین نگاهشان می کنیم، سرمان گیج می رود! اما...

کودکان آپارتمانی

خب ما بزرگترها روزگار گذرانده ایم و سرد و گرم چشیده ایم. خانه های بزرگ هم دیده ایم و شیطنت کرده ایم. تکلیف کودکان معصومی که نیاز به بازیگوشی مثل نیاز به غذا در درون شان نهادینه شده است، چیست؟ وجود آسیب برای کودکانی که در آپارتمان ها بزرگ می شوند و جامعه متظر آنهاست، از نظر روانشناسی و پزشکی قابل بررسی است. آپارتمان نشینی بیشتر از همه، عرصه را برای کودکان تنگ می کند. تا جایی که اگر اگر شرایط مطلوب در ساخت و ساز آپارتمان ها و مجتمع های مسکونی رعایت نشود، روح سرزندگی و نشاط را از آنها گرفته و این سازه های سرد و تنگ، محیطی می شوند برای افسردگی و پژمردگی کودکان ما.

خانه دوست کجاست؟

دو نوع ارتباط عمودی و افقی برای یک مسکن مناسب برشمرده اند. ارتباط افقی از نیازهای اولیه و اساسی است که بین افراد خانواده برقرار است. ارتباط عمودی هم این است که در عین داشتن ارتباطات گرم خانوادگی، همسایه ها و فامیل خوبی داشته باشیم که با آنها معاشرت کنیم. وقتی این دو زمینه با هم جفت و جور می شوند، دیگر می شود نور علی نور. اما متاسفانه در بیشتر مجتمع های آپارتمانی همسایه ها همدیگر را نمی شناسند. در نتیجه مفهوم دختر همسایه- پسر همسایه نیز رنگ خود را از دست می دهد.

راست اش را بخواهید؛ من هم اسم دختر همسایه روبرویی را نمی دانم! یاد آن روزهایی می افتم که در حیاط خانه مان با همسایه ها شله زرد نذری می پختیم و با کمک دختر- پسرهای کوچه، آن را پخش می کردیم! پس باید بگوییم در محیط مسکونی آپارتمانی، مهم ترین مسأله می تواند ایجاد زمینه مناسب برای انطباق فرد با اجتماع و پیرامون وی و آماده سازی برای ورود او به جامعه باشد.

همسایه هایی که نزدیک ترند

قدیم ترها برای رسیدن به همسایه ها، باید حیاط خانه را طی می کردید و به کوچه می رسیدید، در خانه او را می زدید، او هم می آمد و در را باز می کرد تا شما را ببیند. برای رسیدن به در خانه همسایه در آپارتمان تان، کافیست در خانه تان را باز کنید و دو متر آنطرف تر، وارد خانه همسایه شوید!

این سبک زندگی به شرط ارتباط صحیح و عاطفی بین ساکنان آپارتمان، یک مزیت به شمار می رود. افراد می توانند راحت تر در کارها به هم کمک می کنند، حس همکاری داوطلبانه و مسئولیت پذیری اجتماعی به خوبی ترویج می یابد و محیطی مناسب و امن برای برخوردهای اجتماعی کودکان و بزرگسالان به وجود می آید. اگر این موضوع محقق شود، مثل معروف «همسایه خوب از فامیل بهتر است» به شکل زیباتری جامه عمل می پوشد.

من و والدینم

یادش به خیر لی لی، گرگم به هوا، قایم باشک... در خانه های بزرگ و حیاط دار در محله هایی که بروبیایی دارند، بچه ها با دوستان و همسالان خود معاشرت دارند، بازی های حرکتی می کنند و آزادی عمل بیشتری دارند. اما بچه های آپارتمانی، وابستگی به والد دارند. پدر و مادر همیشه نگران او هستند و او نیز بدون حضور آنها قدرت اعمال نظر ندارد.

پدر و مادرها دوست دارند بیشترین اسباب بازی، وسایل تفریح در منزل و بازی های فکری و کامپیوتری را برای کودکشان فراهم کنند، تا جایی که سروصدا نکنند. افزایش تعداد وعده های غذایی، تماشای تلویزیون، نبود خلاقیت در بازی ها و وابستگی بیش از حد کودکان به والدین باعث می شود که آنها وابسته به پدر و مادر باقی بمانند. همچنین این وابستگی ها که برای فرار والدین از عواقب آزادی کودکان نهادینه شده است، آنها را پشت میز، کامپیوتر، اینترنت و تلویزیون می نشاند و امروز، بچه هایی داریم که دائم در تبلت و دنیای مجازی شان غرق اند و یا بازی های خشن کامپیوتری و ورژن جدیدشان را پیگیری می کنند. فکر کنید همینطور که شبکه های ماهواره ای و مجازی پیش می روند، تسخیر کودکان توسط این فضاها در اینترنت های همراهشان و در خانه هایی که قرار نیست تحرک داشته باشند، پیش برویم! چه شود.

هیس... آپارتمان نشین ها فریاد نمی زنند!

انگار نگه داشتن هوای همسایه ها زیاد هم به نفع آپارتمان نشین ها نیست. اینکه مرتب به بچه ها بگوییم «هیس... همسایه ها الان خوابیدن!» باعث می شود بچه هایی تن پرور داشته باشیم که در آینده به نسلی چاق، افسرده و بی روحیه مبدل می شوند. بعضی ها بازی در پارک را به خانواده های آپارتمان نشین پیشنهاد می کنند. اما باید گفت نیاز به بازی در شب را برای بچه ها چطور می شود جبران کرد؟ از طرفی برای بازی کودکان در پارک ها نیاز به مراقبت دائمی است و این برای برخی والدین امکان پذیر نیست.

فرصت مجازی شدن، تهدید مجازی شدن

ورود به دنیای آنلاین مجازی بد نیست اما اگر از حد بگذرد، ممکن است از آن طرف بام بیفتیم! خانواده کودکی که زودتر از حد موعد وارد این دنیای هزار رنگ می شود، باید تبعات آن را نیز بپذیرند. تبعاتی مثل نبود مهارت دوست یابی، مهارت نه گفتن، نبود بازی هایی که مهارت فیزیکی و جسمی دارند، نبود ارتباط موثر با همسالان، نشناختن خطوط قرمز در ارتباطات، خروج از فضای حقیقی و ورود به دنیای تنهایی، سرکوب تمایل ها و بیش فعالی. این موضوع در زندگی آپارتمانی برای کودکان زودتر از همیشه پیش می آید و والدین باید مواظبت بیشتری به خرج دهند.

همچنین زندگی کم تحرک و چاقی ناشی از آن شروع مشکلات این افراد در آینده بوده که می تواند منجر به ایجاد بیماری قبلی عروقی در سنین پایین، فشار خون، دیابت و مشکلات عصبی- عضلانی و اسکلتی شود. از مشکلات دیگر زندگی آپارتمانی محروم شدن کودکان از بازی های دسته جمعی است که این نوع بازی ها از ستون های اصلی ایجاد اعتماد به نفس در کودکان است.

سال های اول زندگی، بازی و شخصیت

باید قبول کنیم که محصور کردن بچه ها در حصار چاردیواری واقعا سخت است. مراقبت از آنها نیز در این شرایط به همان سختی است! شکل گیری شخصیت کودکان زمانی صورت می گیرد که آنها باید ساکت باشند! استعدادها هم متعاقب این سکوت، ناشکوفا می مانند. بازی از تکانه های فردی کودکان می کاهد و وقتی این تکانه ها بروز پیدا نکند، یعنی یک ضرورت مهم از آنها سلب شده؛ مثل غذا خوردن.قطع رابطه با طبیعت نیز ضرر بعدی این سبک زندگی است. محیط بسته آپارتمان، نبوغ کودک را محدود کرده و مانع رشد طبیعی آن می شود. سوء تغذیه، چاقی، بی اشتهایی و پرخوری عصبی از عواقب بعدی این سبک زندگی است.

خطر سقوط... به پنجره و بالکن نزدیک نشوید!

خطر سقوط از ارتفاع، خطری بالقوه در میان ساکنان آپارتمان به ویژه در طبقات بالا است. آمار مرگ و میر و حوادث قابل توجهی در این زمینه گزارش شده و برای رفع این حوادث باید اصلاح ساختار آپارتمان ها با رعایت اصول مهندسی در آپارتمان هاست. اگر کودک خردسال دارید، حتماً به ارتفاع پنجره ها و ایمنی آنها دقت کنید. درب بالکن را باز نگذارید و تا حد امکان، از نرده برای حفاظت بالکن استفاده کنید.

ویتامین حیاتی D

یاد آن روزهایی که زیر آفتاب داغ تابستان و برف سرد زمستان، دماغ و لپ هایمان می سوخت به خیر! چقدر سر این موضوع که «مگر نگفتم حق نداری سر ظهر در کوچه بازی کنی؟» کتک خوردیم! این آفتاب نامرد همان منبع ویتامین حیاتی و ضروری D بود که قدر ندانستیم!

کمبود ویتامین D در حال حاضر یکی از مسایل و مشکلات فراگیر در کشورمان است. ویتامین در مراحل تولید علاوه بر کبد و کلیه و روده نیاز به تابش نور و اشعه خورشید نیز داشته که در زندگی آپارتمانی به علت تماس کم با نور می تواند در فرآیند تولید با مشکل مواجه شود. ویتامین D در فرایند اسکلت بندی و متابولیسم استخوان ها نقش مهمی دارد و کمبود آن می تواند باعث بیماری راشیتیسم و عفونت های تنفسی و مشکلات در ساختمان جمجمه شود.

ندا عبدی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.